این تبارنامه گل سرخ است. قطرهای از دریای رنج و خون مجاهدین. چکیدهای از آنچه که در ۴۰سال گذشته بر نسل وفا و ایمان رفت...
- آه اگر روزی پرده از جنایات جلادان شقاوتپیشه برافتد.
- آخوند گیلانی، گفت: فکرهایتان را بکنید، اگر اطلاعات ندهید، بنابهفرموده امام، کشتن همهتان واجب است.
- خمینی گفت: «"ضرب حتیالموت". از بچه ۹ساله منافقین تا پیرمردها و زنانشان را میشود با عذاب کشت…»
- راوی:آری اینگونه بود فرمان امام سبوعیت و جنایت:
کابل ـ قپانی جوجهکباب - آویزان کردن از سقف ـ بیخوابی ـ آویزان کردن زنان از مو ـ قطععضو - خفگی مقطعی ـ اعدام مصنوعی - عفونی کردن زخم ـ شوک برقی – ریختن آب جوش یا آب سرد روی بدن - آپولو ـ راه بردن در میان اجساد - تزریق دارو - گرسنگی دادن – فرو بردن سوزن داغ زیر ناخن- کشیدن ناخن - آمپول هوا - ریختن اسید در حلق زندانی، پمپاژ کردن آب و تاید در حلق و بینی - گرفتن خرخره و راه نفس - سوراخ کردن پا با مته_ اتاق گاز - نگهداشتن در تابوت برای ماههای متوالی - کشیدن برس بهزخم کابل - شلاق زدن در حضور خانواده
- این نه اگر معجزه ست پاسختان چیست
در نفس اژدها چگونه شکفتهست. این همه یاس سپید و نسترن سرخ....
- مادر شریفی ۵۰ساله آنقدر شکنجه شده بود که انگشتهایش یکی بعد از دیگری سیاه میشد و میافتاد و او با افتخار میگفت که هر کدامتان که آزاد شدید از قول من به مجاهدین بگویید که چگونه تکهتکه شدم.
- وقتی بر پیکر ثریا شکرانه دیگر جایی برای شکنجه بیشتر وجود نداشت، او را داخل پتو پیچیده و به رگبار بستند.
- مادر ذاکری پیش از اعدام گفت چشمهای مرا نبندید میخواهم حقانیت مجاهدین را به چشم ببینم.
- الهه دکنما دانشآموز بود، وقتی اعدامش کردند برروی لباسش نوشته بود قبل از اعدام ۷بار به او تجاوز شده است.
- مسعود شکیبانژاد در وصیتنامه خود نوشت:
- مادر من میروم و تو از لحظه مرگ من هزاران هزار پسر داری. مادر افتخار کن!
- در مرداد ۶۷تنها ظرف ۴روز ۸۶۰ جسد از اوین به بهشت زهرا منتقل شدند.
- بارها شهناز داوودی را در حضور فرزندان خردسالش شکنجه کردند. او در زیر شکنجه فریاد میزد: درود بررجوی، درود برمجاهدین!
- وقتی شهناز را برای اجرای حکم اعدام صدا زدند، به پسر کوچکش شیر میداد.
- سمینا اقبالمیرزا گفت فدا کردن آموزش نمیخواهد. من هر چه دارم باید بپردازم. و قبل از هر چیز باید جانم را در این راه بدهم.
- نامشان زمزمهٔ نیمشب مستان باد تا نگویند که از یاد فراموشانند
- حمیدرضا سلیمانی، محمود خدابنده لویی، سید محمد مصباح، ندا حسنی، امیرسعید حقیقیفر، محمدرضا لاچین پور، غلامرضا پوراقبال، آذر احمدی، رقیه مصباح، حبیبالله خانعلی، سوفان چان، مهدی فریدونی،سیامک ماسوری، سعید مرادی، حسن فارسی، فاطمه سپهری، مهین رضایی، علیاکبر اکبری، احمد فلاحتگر، پرویز سلیمی، جعفر آمرطوسی، حسن سیاح، محمدرضا صمیمیها، پروین جباریانها.
- مسعود رجوی: «هزارها بار قلبم رو سوراخ کردن، هزارها بار طناب به گردنم انداختن. هزارها بار بر بدنم شلاق زدن. من مجاهد خلقم. صدهزارانم. نماینده نسل بیشمارانم. آمدم خودم رو فدیه رهایی خلق در زنجیرم بکنم. آی مردم ایران من انصاری الی الله
- من نمیدانم/ شاید زیاد باشد این همه رنج برای پیکر ما/ شاید زیاد باشد این همه بار، برای شانه ما/ شاید زیاد باشد این همه خاطره تلخ برای دل کوچک ما/ شاید زیاد باشد این همه انتظار، از ما/ شاید زیاد باشد این همه سوگ، برای یک غده اشک/ شاید زیاد باشد/ شاید! نمیدانم/ اما، شاید زیاد نباشد آزادی/ برای میهنی که سالیان دراز/ خون برجگر، خنجر به پشت داشته است.