آیا شعار محاکمه قاتلان زندانیان سیاسی قابل اجرا و واقعی است؟
۳۰سال از آن جنایت گذشته است؛ مگر میشود زخم کهنه را باز کرد؟
مگر قاتلان دیروز حاکمان امروز نیستند؟
آیا فقط قاتلان زندانیان سیاسی در سال ۶۷ باید محاکمه شوند؟ سایر دستاندرکاران و جنایتکاران چطور؟
آیا محصول و نتیجه جنبش دادخواهی محاکمه قاتلان شهیدان است؟
و دهها سؤال دیگر...
یکی از خواستههای مهم جنبش دادخواهی شهیدان قتلعام ۶۷ محاکمه و مجازات تمام سران و دستاندرکاران و مسئولان نظام قتلعام است اما شاخص موفقیت و پیشرفت جنبش دادخواهی در قدم اول محاکمه قاتلان نیست.
البته رسیدن به محاکمه هیأتهای مرگ و سایر قاتلان غیرممکن نیست. روزی که مجاهدین در یک توطئه و زد و بند سیاسی وارد لیست تروریستی شدند، هیچکس گمان نمیکرد روزی بتوانند با اهرمهای قانونی و حقوقی، رژیم و تمام لابیها و پشتیبانانش را شکست دهند. خارج شدن از لیست بهمعنای شکست و رسوایی بزرگ سیاست مماشات دولتهای بزرگ غربی در برابر عزم و رزم و پشتکار مجاهدینی بود که اراده کرده بودند بدون ذرهیی عقبنشینی، رژیم و حامیانش را رسوا کنند.
آن روزها بسیاری میگفتند چون این موضوع تماماً سیاسی است، فقط با راهکارهای سیاسی ـ یعنی زدوبند و امتیاز دادن و عقبنشینی ـ حل فصل میشود و هیچ راهحل حقوقی ندارد. حتی دوستان حقوقدان و کارشناسان فنی در این عرصه میگفتند خودتان را خسته نکنید؛ غیرممکن است...
اما مجاهدین با منطق «کس نخارد» و ارادهیی جوشیده از شعار آرمانی «میتوان و باید» ایستادند و ذرهذره و قدمبهقدم با آزمایش همه راهها، غیرممکن را ممکن کردند.
آن زمان هنوز خبری از قیام سراسری با پرچم «این است شعار ملی ـ مرگ بر خامنهای ـ روحانی» نبود. هنوز فتنه اصلاحات و اصولگرا با شعار «...دیگه تمومه ماجرا» تمامکش نشده و هنوز خبری از کانونهای شورشی نبود.
بله! آن زمان هنوز جهان شاهد مماشات با هیولا بود و رژیم در آتش خشم و نفرت مردم و در انزوای بینالمللی نمیسوخت.
البته مستقل از شرایط مساعد سیاسی و وضعیت بحرانی رژیم در حال حاضر، هر انسان آزادهای مسئولیت دارد و باید قاتلان را به پای میز محاکمه بکشاند. این کمترین مسئولیت و وظیفه در قبال شهیدانی است که جانانه انتخاب کردند و عاشقانه طناب را بوسیدند تا غباری بر نام و مرام و آرمان آزادی ننشیند.
قتلعام ـ محاکمه قاتلان زندانیان سیاسی
اگر تا دیروز نام بردن از شهیدان قتلعام ۶۷ در داخل حکومت گناهی کبیره بود و هیچ مقام و رسانه حکومتی هم اجازه نداشت به آن اشاره کند، امروز میبینیم به یمن همین جنبش و دادخواهی، موضوع قتلعام و جنبش دادخواهی شهیدان کاملاً عام و اجتماعی شده است. آخوند رئیسی که برگ خامنهای برای انتخاباتش بود بهخاطر همان جنایتها سوخت و رسانه رسمی پاسداران ـ تسنیم ـ مجبور شد برای اولین بار پس از ۲۹سال، حکم و دستخط خمینی را منتشر کند. همین رسانه ـ درست در سالگرد قتلعام ـ آخوند شاهرودی را از قبر بیرون کشید تا بعد از ۳۰سال بگوید حکم خمینی درست بود و من مخالفتی با قتلعام نداشتم و...
البته آخوند جنایتکار ـ احمدی شاهرودی عضو هیأت مرگ خوزستان ـ بعد از مشتی حرفهای کلی و حاشیهسازی، باز هم گناه را به گردن امامش انداخت و گفت ما فقط حکمی که صادر شده بود را امضا کردیم.
قتلعام ـ مصاحبه رسانه رسمی پاسداران با عضو هیأت مرگ
اگر یک زمان احدی از درون رژیم جرأت نمیکرد اسمی از آن «بزرگترین جنایت» بیاورد، ولی امروز آخوند جنایتکار علی رازینی میگوید من نبودم، رئیسی و نیری و پورمحمدی بودند، رئیسی میگوید من کارهیی نبودم افتخار آن مال «امام» است و احمدی شاهرودی هم میگوید ما فقط حکم را اجرا کردیم و علی مطهری هم در مجلس آخوندی خطاب به هیأت مرگ میگوید اگر اشتباه کردید باید عذرخواهی کنید و... همه و همه نتیجه جوشش همان خونها و جنبش فراگیر دادخواهی است.
قتلعام ـ رئیسی هم میگوید من نبودم خمینی بود
جنبشی که شقه و شکاف در بالای نظام را تعمیق کرد. جنبشی صدبار قویتر از «جنبش مادران مایو» در آرژانتین که با ۱۴نفر در میدان مایو آغاز شد و با برافراشتن پرچم دادخواهی شهیدان و ناپدیدشدگانشان دمار از روزگار دولت نظامی حاکم درآوردند.
قتلعام ـ دادخواهی مادران در میدان مایو آرژانتین
در جریان انقلاب مردم آرژانتین که ۳۰هزار نفر توسط حکومت نظامی این کشور کشته یا ناپدید شده بودند، جنبش مادران «مایو» در سال ۱۹۷۷ شکل گرفت. تعدادی از این مادران که فرزندانشان کشته یا ناپدید شده بودند با جمع شدن در میدان «مایو» و دادخواهی عزیزانشان شعلهیی را روشن کردند که به آتشفشانی برابر دولت نظامی حاکم تبدیل شد.
در شیلی هم آگوستیو پینوشه هیأت مرگ داشت؛ هیأت مرگ پینوشه که به کاروان مرگ معروف شد، تعدادی از مخالفان و طرفداران سندیکا را در زندانها مخفیانه کشت. محاکمه پینوشه بهعلت حمایت سفت و سخت غرب و سیاست مماشات با دیکتاتور، بسیار دور از ذهن مینمود و شاید هیچکس تصور نمیکرد روزی دیوار مماشات فرو بریزد اما سرانجام وی محاکمه گردید و پیام ندامتش در تلویزیون شیلی قرائت شد.
این در حالی است که دیکتاتوری دینی ولایت فقیه صدبار جنایتکارتر و در شرایط کنونی بسیار ضعیفتر از آن زمان حکومت شیلی است و آلترناتیوش صدبار منسجمتر، مصممتر و پاکبازتر از مخالفان دیکتاتوری نظامی در شیلی و آرژانتین هستند.
«اگوستو پینوشه» دیکتاتور شیلی که آوازه گورهای جمعی و ترور و ربودن مخالفانش همه جا پیچیده بود، در طول ۱۷سال حکومتش ۳-۴هزار اعدام یا ناپدید کرد و «کاروان [هیأت] مرگ»ش نزدیک ۱۰۰نفر از مخالفان و طرفداران سندیکا را در زندانها مخفیانه کشتند.
او هم تا زمانی که تحت حمایت غربیها بود، کسی فکر نمیکرد فرو بریزد اما روزی که فروریخت معلوم شد قدرت قیام مردم و همان مادرانی که به دادخواهی نشستند بسیار بیشتر از قدرتهای نظامی و سیاسی و تبلیغاتی حامیانش بود و سرانجام در پیشگاه همان مردم و خانوادههایی که فرزندانشان را ربود و درید و سربهنیست کرد به ندامت پرداخت.
اما به یمن پایداری، همت و اراده مردم ایران و مقاومت پیشتاز آنان، نظام درهمشکسته ولایت فقیه در سراشیبی سقوط قرار گرفته است و با جنبش فراگیر دادخواهی و کانونهای فروزان شورشی «میتوان و باید» با محاکمه «حاکمان»، پس از ۴۰سال آرامش و صفا را به قلبها، صلح و صمیمیت را به خانهها و گلخند رضایت را بر لبان مادران داغدار و خانوادههای بیقرار برگرداند.