زندگینامه شهید
خدیجه مدنی (مادر موسوی) در سال ۱۳۰۶ در شهر مرند به دنیا آمد. وی که دارای هشت فرزند بود فعالیت سیاسیاش را به همراه فرزندانش در جریان قیام مردم ایران علیه دیکتاتوری سلطنتی آِغاز کرد. پس از انقلاب با سازمان مجاهدین خلق آشنا شد و خیلی سریع به ماهیت ضدمردمی حاکمیت ارتجاعی خمینی پی برد. او که امید و آرزوهایش را در آرمان سازمان مجاهدین خلق ایران یافته بود، وارد مناسبات سازمان شد و در بخش مادران سازمان در تبریز به فعالیت پرداخت.
وی با اینکه میتوانست زندگی مرفهی داشته باشد ولی مبارزه را برگزید و به زندگی تحت حاکمیت ارتجاع جنایتکار تن نداد و در این مسیر با تمام توان مشوق فرزاندانش برای نبرد با رژیم آخوندی بود.
روحیه و شادابی و جنگندگی مادر در برابر حملات چماقداران خمینی به میلیشیاهای مجاهد و مراکز سازمان زبانزد سایر همرزمانش بود. مادر که عشق وافری به مجاهدین و بهطور خاص به برادر مسعود داشت، پس از اینکه ستادهای سازمان توسط رژیم ارتجاعی و آزادی کش خمینی جنایتکار بسته شد، خانهاش را با تمام امکاناتی که داشت در اختیار سازمان قرار داد و عملاً خانه این مادر قهرمان به یکی از مراکز مجاهدین در تبریز تبدیل شده بود.
یکی از خواهران مجاهد در این رابطه چنین نوشته است: «مادر موسوی که او را به نام «آبا» صدایش میکردیم - به ترکی به مادر آبا میگویند- جزو مادران بسیار فعال تبریز بود. وقتی رژیم به جنبش و بعد ستاد سازمان و انجمن دانشآموزان حمله کرد و همه بسته شدند مادر میگفت الآن خانههای ما ستاد سازمان است. همه ما که میلیشیا بودیم، روزانه میرفتیم خانه مادر موسوی و نشریه میگرفتیم و برای فروش نشریه میرفتیم. یا جلسات توجیهات برای کارهایمان در خانه مادر انجام میشد. پخش نوارهای سخنرانیهای برادر در امجدیه و چه باید کرد در خانه مادر انجام میشد، جمعیت زیادی برای گوش کردن این کلیپ ها میآمدند. مادر در امر مبارزه هیچ وابستگی به بچههایش نداشت بلکه خودش مستقل در قسمت مادران کار میکرد وقتی ما خانهاش میرفتیم مثل یک عنصر تشکیلاتی کاری به کار ما نداشت الا اینکه بیدریغ به ما رسیدگی میکرد. یک کلید خانه دست ماها بود که هیچوقت پشت در نمانیم. عشقش به سازمان آنچنان بود که هرگز تفاوتی بین بچههای خودش با سایر مجاهدین نمیگذاشت و عاطفه سرشارش شامل همه مجاهدین میشد».
مادر موسوی بهدلیل فعالیتهای متعددش جهت آزادی زندانیان مجاهد از زندان تبریز، بارها با موسوی تبریزی جنایتکار، دادستان وحشی خمینی ملعون درگیر شده بود.
وی مادران را روزهای ملاقات بسیج میکرد و هر هفته در محوطه زندان تبریز با اعتراضاتی که هدایت میکرد، برای آزادی زندانیان مجاهد تلاش مینمود و هرآنگاه که موفق و پیروز میشد، با شادی و سرور در محله شیرینی پخش میکرد و زندانیان را قبل از اینکه به خانهشان بروند در خانه خود مهمان میکرد.
وی از مادران مجاهدی بود که در تظاهرات ۱۵۰ هزار نفری مادران در تهران در۷ اردیبهشت ۶۰ در اعتراض به سرکوب و کشتار مجاهدین شرکت داشت. پس از تظاهرات مشتاقانه به دیدار عزیز «مادر رضاییهای شهید» شتافت و وقتی به تبریز بازگشت از این دیدار با شور و شوق زیادی یاد میکرد.
مادر موسوی پس از فاز سیاسی ترک خانه و کاشانه کرد و به زندگی مخفی در پایگاههای مجاهدین روی آورد. وی در ترددات شهری و بین شهری در استان آذربایجان و مأموریتهای حساس از جمله حمل سلاحهای مختلف از جمله مسلسل برای پایگاههای مجاهدین و واحدهای عملیاتی بیباکانه شرکت داشت، مأموریتهایی که الزامش آمادگی هر لحظه برای شهادت بود و در آن شرایط سخت نبرد و احتمال هر لحظه دستگیری و شکنجه و شهادت بود این مادر قهرمان با انگیزه و شور انقلابی و ایمان خللناپذیرش به حقانیت راه سازمان، همواره مشوق فرزندان مجاهدش بود.
سرانجام این مادر شجاع و قهرمان پس از دستگیری و شکنجه، در سال ۶۵ در حالیکه ۵۹ سال داشت در زندان تبریز توسط دژخیمان خمینی به جوخه اعدام سپرده شد و قهرمانانه بهشهادت رسید
فرزندان این مادر قهرمان ناهید و سید حسین موسوی الملکی و همسر دخترش حسین حیدری از شهدای قهرمان مجاهدین خلق هستند.
همچنین فرزند دیگر مادر بهنام حسن (کاظم) موسوی الملکی بعد از ۴دهه نبرد و مبارزه برای آزادی و رهایی در اشرف۳ بر اثر بیماری درگذشت و به یاران شهیدش پیوست.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید