728 x 90

با یاد مجاهد شهید زاهد (رسول) معدومی

مجاهد شهید زاهد (رسول) معدومی
مجاهد شهید زاهد (رسول) معدومی

محل تولد: کرمانشاه
شغل: معلم
سن: 26
تحصیلات: دانشجو
محل شهادت: سنندج
تاریخ شهادت: 12-1-1362
محل زندان: -

زندگینامه شهید


مجاهد شهید زاهد معدومی در سال۱۳۳۶ در کرمانشاه و در خانواده‌ای متوسط به دنیا آمد، در سال۵۶ همزمان با نخستین جرقه‌های قیام مردمی زاهد نیز وارد فعالیت با رژیم شاه شد و همزمان نیز با مجاهدین خلق ایران آشنا شد، بعد از انقلاب ۵۷ در ارتباط نزدیکتری با سازمان مجاهدین قرار گرفت و در تابستان ۵۸ به‌صورت حرفه‌یی به جنبش ملی پیوست.

زاهد در انجام فعالیت‌های سازمانی آن‌چنان فعال و پرشور بود که بسیاری از روزها توسط مزدوران خمینی مورد ضرب و شتم قرار می‌گرفت و شب‌ها با سری شکسته و چشمانی کبود به خانه برمی‌گشت.

زاهد آگاهانه و عاشقانه مبارزه برای آزادی را برگزیده بود و خودش در مورد انتخاب این مسیر نوشته بود: «می‌دانم و آگاهم و یقین دارم که راهی که بر آن قدم گذاشته‌ام انتهایش کجاست و از چه پیچ و‌خمها و سنگها و صخره‌هایی باید گذشت تا به‌آنجا رسید».

او دانشجوی دوم ریاضی فیزیک بود و فوق دیپلم ریاضی را در دانشسرای تربیت معلم کرمانشاه در دانشگاه رازی گرفت و به تدریس در همین رشته پرداخت و در زمینه ورزش هم استعداد زیادی داشت و مربی ورزش در رشته‌های بسکتبال و شنا بود، در کار خطاطی هم وارد بود و شعر نیز می‌گفت.

یکی از شعرهای زاهد به این شرح است:

دردم را برای کوه سرودم/ برای چشمه‌های آب زلال/ برای لاله‌های وحشی/ برای خوشه‌های گندم/ و برای تو نیز خواهم گفت/ ای همدرد/ دردم درخت تناوری است که سالهای سال/ در ذره ذره وجودم ریشه دوانده/چون زخم عمیقی/ آنرا هر روز احساس می‌کنم/ چون ابر تیره‌ای که بر سرزمینم/ سایه افکنده/ و چون دو چشمی که مدام در انتظارست/

بیا همدرد/ دستت را به من ده/ و پایت را بره بسپار/ تا ابرهای تیره را بزداییم/ و نان و لبخند را برای سرزمین‌مان/ ارمغان آوریم!

راشد، برادر کوچکتر زاهد که در عملیات فروغ جاویدان به خیل جاودانه‌فروغهای آزادی پیوست، دربارهٔ برادرش میگفت: «عشق زاهد به برادر مسعود وصف‌ناپذیر بود. همیشه از او می‌گفت و حرفهایش را نقل می‌کرد. خواندن درسهای تبیین جهان را به همه توصیه می‌کرد و همواره به آن استناد می‌کرد و آنرا سرمایهٔ بزرگ خودش می‌دانست».

زاهد اولین بار پس ۳۰خرداد سال۶۰ دستگیر شد اما با هوشیاری موفق به آزادی از زندان شد، به‌محض آزادی از زندان مجدداً به سازمان مجاهدین پیوست و به منطقه مرزی رفت، اما چندی بعد در حین انجام یک قرار دوباره دستگیر و به زیر شکنجه‌های وحشیانه برده شد.

یکی از بستگانش در مورد شکنجه‌های وحشیانه دژخیمان در مورد زاهد می‌گوید: «بعد از ۷ماه از دستگیریش موفق شدم به ملاقاتش بروم. زاهد را از انفرادی می‌آوردند و دو پاسدار زیر بغل او را گرفته بودند.

چهره‌اش از فرط شکنجه شدن شناخته نمی‌شد، در اولین دیدار در خلال احوال‌پرسی با زیرکی در گوشم به من پیامهایی را که برای بچه‌ها داشت و داد. وقتی از وضعیتش پرسیدم با خنده و در حالی که از درد به خودش می‌پیچید با آرامش خاصی گفت که او را شکنجه‌ زیادی کرده‌اند.

روی سر، زانو و در ناحیه شکم بخیه‌های متعددی داشت، کف پاهایش گوشت و پوست نداشت و استخوانهایش بیرون زده بود و عفونی بود، طوری که یک ماه کامل فقط چهار دست و پا راه می‌رفت...

موقع خداحافظی من را محکم گرفت و در حالی‌که نمی‌توانست بایستد و لبهایش از درد می‌لرزید لبخند زد و گفت ”به بچه‌ها بگو هرگز لبهایم از هم باز نشد و اسرار خلق و سازمان را فاش نکردم“ .

شب اعدام او و ۹تن دیگر از همرزماش از جمله سیف‌الدین سیف‌الدینی، تیمور مختاری و پرویز جواهری تا صبح کف می‌زدند، شعرهای عارفانه و سرود می‌خواندند و شعار می‌دادند. قبل از شهادت خون هر ده نفر را کشیدند و بعد آنها را به سمت جوخه‌های اعدام بردند.

روز ۱۲فروردین سال۱۳۶۲ زاهد را اعدام کردند و زمانی که پدرش روز ۱۳فروردین به ملاقات مزدوران یک چمدان لباس‌های زاهد را به او دادند و پدر پس از شهادت زاهد دچار سکته مغزی شد و بعد از مدتی فوت کرد.

پیکر پاک مجاهد شهید زاهد معدومی و ۹‌تن از دیگر از شهیدان مجاهد خلق بعدها در بیابانی در نزدیکی کرمانشاه کشف شد. این محل، که مزار شهیدانی نظیر مجاهدین شهید نرگس و عاطفه بهاردوست و فرزانه خزایی نیز هست، توسط مردم قهرمان کرمانشاه «باغ‌فردوس» نام گرفت.

گزیده‌ای از وصیتنامهٔ مجاهد شهید زاهد معدومی

نه رعدم نه برقم نه باد و نه طوفان و نه کوه و دشت و دریا! نه چشمهٔ آب زلالی که سرچشمه‌اش قله‌های سرکش و پربرف؛ و نه شاخه گلی در دست دختر قشنگ روستا! من انسان کوچکی هستم، که پاهایش جز راه خدا و خلق و کینش را جز برای دشمن جلاد نمی‌خواهد! و چشمانش جز برای مردم محروم نمی‌گرید!…بار خدایا، تا آنجا که در توش و توانم بود، گفتم و آمدم. اعمال شرک‌آلودم را ببخش و کوتاهی‌هایم را و تمام کسانی را که به‌خاطر تو و مردم حتی از جان خویش نیز گذشته‌اند، قرین رحمت بگردان. در‌ضمن از پدر و مادر و خانواده‌ام به‌واسطهٔ رنجهایی‌که کشیده‌اند طلب بخشایش و برای آنها خاصه پدر و مادرم آرزوی صبر انقلابی دارم.

یا ایهاالدین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا واتقواالله لعلکم تفلحون (آل‌عمران ـ آیه۲۰۰) - زاهد معدومی- ۸خرداد ۶۱

 

 

خاطرات


 

 

تصاویر یادگاری


 

 

تصویر مزار شهید


 

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/2d3ace42-c38a-412f-9b3f-65de75716ee4"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات