زندگینامه شهید
مجاهد شهید غلامحسین مالی از میلیشیای نسل انقلاب بود که در سال۱۳۳۸ در روستای اذان از توابع میمه اصفهان چشم به جهان گشود.
او از کودکی با فقر و محرومیت آشنا شد و برای امرار معاش و کمک به خانواده، مجبور گردید از سنین نوجوانی همراه پدرش به کار بنایی و کشاورزی بپردازد.
آشنایی او با سازمان همزمان با اوجگیری انقلاب ضدسلطنتی بود، او با خواندن دفاعیات مجاهدین شهید و موضعگیریها و اطلاعیههای سازمان، در جریان شکلگیری حاکمیت ارتجاع مذهبی قرار گرفت و از آن پس به هواداری از مجاهدین پرداخت.
غلامحسین در گزارشی پیرامون نحوه پیوستنش به هواداران مجاهدین نوشته است: "بعد از پیروزی قیام خود را بین دو جریان یافتم که هر دو خود را معرف اسلام میخواندند.
جریانی که حاکمیت را غصب کرده بود، همانهایی که هر روز بر سر منبرها بودند و هنوز هیچ چیز نشده، وحشی شده بودند، و جریانی که راه اسلام انقلابی را که حضرت علی درصدد پیاده کردن آن بود، نشان میداد. من جذب مجاهدین شدم».
او از طریق ارتباط با انجمن هواداران مجاهدین در اصفهان اطلاعیههای سازمان را دریافت میکرد و در روستای خود پخش میکرد.
غلامحسین بهقدری در کار خود پرشور و فعال بود که بعد از مدتی به او پیشنهاد شد زندگی در روستا را رها کرده و به شاهین شهر برود، او با علاقه بسیار با این پیشنهاد موافقت کرد و با کار در یک کتابفروشی فعالیت خود را گسترش داد.
وی در سال۵۹ موفق شد همزمان با فعالیتهای مبارزاتی دیپلم بگیرد و به تهران بیاید، غلامحسین در تهران فعالیت خود را با انجمنهای میثاق و موحد آغاز کرد و با برپا کردن دکههای کتابفروشی بهطور ثابت به افشاگری علیه ارتجاع میپرداخت.
او بارها توسط چماقداران خمینی مورد ضربوشتم قرار گرفت یا بازداشت شد، اما هر بار با انگیزهیی بالاتر به مبارزه خود ادامه داد.
وی در ۵خرداد۶۰ دستگیر و به زندان اصفهان منتقل و به ۴سال زندان محکوم شد، دوران ۴ساله اسارت فرصت خوبی بود که غلامحسین بتواند با ارتجاع هار حاکم که از اعمال هیچ شکنجهیی در حق مجاهدان شرف و استقلال میهن خودداری نمیکنند، آشنا شود.
او در زندان از عناصر فعالی بود که مقاومت در داخل زندان را به اشکال ویژه و متناسب سازمان میداد و به همین دلیل همواره مورد تهاجم و کینهورزی جلادان و شکنجهگران بود.
غلامحسین در سال۶۴ پس از گذراندن دوره محکومیت خود آزاد شد و بهکار پرداخت، او در اینباره نوشته است: "بعد از آزادی از زندان مدت ۵ماه در یکی از کارخانههای پرسکار مشغول به کار شدم. تصمیم داشتم با جمع کردن مقداری پول هزینه سفرم را مهیا کنم و به سازمان بپیوندم".
اولین تلاش او برای خروج از کشور از مرزهای خلیجفارس بود که با شکست مواجه شد و بهناچار به تهران بازگشت. سرانجام راهی کردستان شد و از مرزهای غربی کشور خارج شد و خود را به مجاهدین رساند.
آنچه که در زندگی غلامحسین تأثیر تعیینکنندهیی گذاشت و از او مجاهدی بهمراتب پرصلابتتر و مصممتر ساخت انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین بود.
این انقلاب تأثیر بسیار سازندهیی در روحیه و رفتار و کردار غلامحسین گذاشت و در اینباره مینویسد: "بارها به خودم گفتهام من آگاهانه این رهبری را انتخاب کردهام. بنابراین سوگند میخورم که همچون یاران امام حسین در روز عاشورا تا آخرین نفس بجنگم و چه افتخاری بالاتر از اینکه در زیر پرچم عقیدتی برادر مسعود شرف شهادت را پیدا کنم".
مجاهد شهید غلامحسین مالی، عنصری جدی و پیگیر بود و یکی از ویژگیهای بارز وی این بود که هیچگاه در برابر کار و مسئولیتی که به او ابلاغ میشد نه نمیگفت.
او میگفت: " انقلاب را ساده نمیشود به منزل رساند. من خود فشارهای بسیار دیدهام و میدانم این راه بسیار دشوار و صعب است. اما در این سختی شرافتی خوابیده که با هیچ چیز عوض کردنی نیست»
غلامحسین در تعدادی از عملیات ارتش آزادیبخش، مانند عینخوش، آفتاب، چلچراغ، فروغ و مروارید شرکت کرد.
در یکی از این عملیات بود که در محاصره دشمن بهشدت مجروح شد و از همرزمانش جدا افتا، اما او همچنانکه بارها در صحنههای نبرد بهاثبات رسانده بود مجاهدی استوار بود، و اینبار نیز بدون لحظهیی درنگ دست به تلاشی طاقتفرسا زد و خود را از کمین دشمن نجات داد و بهسرعت خود را به یارانش رساند.
غلامحسین قهرمان در گزارشی انگیزهاش را از کار دلاورانه خود چنین بیان کرد: "با چنگ و ناخن و دندان هم که شده باید راه دشوار انقلاب را پیمود و خواهر مریم را به تهران برد".
او در ۲۵خرداد۷۹، به عهدی که با خدا و خلق بسته بود وفا کرد و پس از رزمی دلاورانه تا آخرین نفس به عهد خونینی که ۲۲سال در راه آن مجاهدت کرده بود، بهشهادت رسید.
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org