زندگینامه شهید
حمیدرضا معصومی در سال ۱۳۳۶ در اشترینان لرستان به دنیا آمد؛ تحصیلاتش را تا کلاس نهم، در اشترینان سپری کرد و برای ادامه تحصیل دبیرستانی عازم بروجرد و سپس خرمآباد شد و دیپلمش را در این شهر گرفت. وی از سنین نوجوانی با مطالعه کتابهای صمد بهرنگی و زندهیاد غلامحسین ساعدی، با مسایل سیاسی و بیعدالتیهای حاکم بر جامعه آشنا شد. او در جریان قیام و تظاهرات مردمی بر علیه دیکتاتوری فاسد پهلوی، در سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷، بسیار فعال بود و با کمک تعدادی از دوستانش جرقه اولین تظاهرات را در بروجرد زد و پس از آن در سازماندادن ادامه تظاهرات، نقش مهمی ایفا کرد.
حمیدرضا پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی، همه امید و آرزوهایش را برای یک ایران آزاد و آباد، در آرمانهای آزادیخواهانه و عدالتجویانه سازمان مجاهدین یافت و از آن پس فعالیتهایش را در ارتباط با انجمن معلمین بروجرد (هواداران سازمان)، ادامه داد. وی در اشترینان مسئولیت تشکیلات هواداران سازمان را بهعهده داشت و در آنجا همراه با سایر هواداران سازمان، یک کتابفروشی برای ارائه نشریه مجاهد و سایر انتشارات سازمان، راهاندازی کرد. پس از چندی بهدلیل فشارها و حملات چماقداران خمینی، مجبور به تعطیل کردن کتابفروشی شد، اما بهجای آن یک دکه فروش کتاب و نشریه را در جاده بروجرد – ملایر در میدان یادبود، دائر نمود. دکهای که در مدت کوتاهی، تبدیل به محل تجمع و مراجعه عموم هواداران سازمان، در آن منطقه گردید. بههمین دلیل چماقداران و مزدوران رژیم که توان تحمل آن را نداشتند، پس از مدتی، با جراثقال اقدام به تخریب دکه نمودند.
پس از تظاهرات بزرگ ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ علیه سرکوب آخرین قطرات آزادیها که توسط پاسداران خمینی به خون کشیده شد و آغاز مبارزه مسلحانه انقلابی، حمیدرضا نیز همچون سایر مجاهدان به مبارزه مخفی روی آورد و به تشکیلات سازمان در همدان منتقل گردید. وی در همدان مسئولیت پشتیبانی واحدهای عملیاتی مجاهد خلق را بهعهده داشت که در مسئولیتش کاملاً موفق بود.
در آذرماه ۱۳۶۰، پاسداران رژیم که به فعالیت حمیدرضا و همرزمانش پی برده بودند، به پایگاه آنها حمله کردند که در این تهاجم حمیدرضا دستگیر شد.
وی بلافاصله زیر شکنجههای شدید قرار گرفت تا بتوانند به محل اختفای سلاح و مهمات پی ببرند. حمیدرضا در چند نوبت از جمله در سال ۱۳۶۲، تلاش کرد، تا با فریب مأموران جنایتکار رژیم، از چنگ مزدوران فرار کند، اما در آخرین تلاش، در یک تردد، نهایتأ در یک کوچه بنبست با پاسداران درگیر شد و در حالیکه در محاصره کامل قرار گرفته بود، دستگیر گردید.
حمیدرضا در زندان با وجود فشارها و شکنجههای بسیار، با روحیه و عزم و ارادهای سترگ، همواره بر مواضع سازمان ایستادگی کرد، از همین رو در میان زندانیان، از محبوبیت و احترام زیادی برخوردار بود.
پس از دوران شکنجه و بازجویی، وی در بیدادگاه رژیم آخوندی به ۱۰ سال حبس محکوم گردید.
بازجویان شکنجهگر که از او کینه زیادی به دل داشتند هر بار که میخواستند زندانیان را زیر ضرب ببرند، وی اولین کسی بود که به انفرادی منتقل میشد و زیر فشار و شکنجه قرار میگرفت.
در سال ۱۳۶۴، حمیدرضا بهدلیل اینکه در برابر خباثت نفرات خائن و بریده در زندان ایستادگی کرده بود به مدت دو سال به زندان قلعه خرمآباد منتقل شد و تحت شکنجههای زیادی قرار گرفت.
یکی از همرزمان سابق حمیدرضا، در رابطه با وی چنین نوشته است: «طی آن دو سال که با او در یک سلول بودم، پیوسته از ایمان و عزم و اراده وی قوت قلب میگرفتم... . تنها آرزوی حمیدرضا در آن روزها پیوستن مجدد به سازمان بود».
سرانجام دژخیمان خمینی که در برابر اراده این مجاهد سر موضع، به زانو در آمدند، در جریان قتل عام زندانیان سیاسی سرموضع، در سال ۱۳۶۷ که با فتوای خمینی صورت گرفت، وی را نیز، همراه با تعداد دیگری از همرزمان مجاهدش، به شکنجهگاه خرمآباد، بهنام «ستاد» منتقل نمودند و در آنجا، آنان را با قساوت تمام، سربدار کردند.
بهاین ترتیب حمیدرضا؛ این مجاهد دلیر که همه زندگیش را وقف تلاش و مبارزه برای آزادی و مردم ایران نموده بود، خون پاکش را نیز سرفرازانه در این راه، فدا کرد.
دژخیمان خمینی در زندان هیچ وسیله و نشانهای از حمیدرضا را به خانوادهاش تحویل ندادند و حتی محل دفن پیکر پاک او را نیز اعلام نکردند.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید