زندگینامه شهید
سعید مهدیپور در سال ۱۳۴۱ در تهران به دنیا آمد. وی تحصیلات دوران ابتدایی و راهنمایی را در تهران سپری کرد و پس از انتقال پدرش که از پرسنل مخابرات ارتش بود، به اردوگاه نظامی متل قو، تحصیلات متوسطه را تا سال آخر نظری، در چالوس ادامه داد.
وی در خانوادهای بزرگ شد که کمتر به مسایل سیاسی توجه داشتند و بیشتر به زندگی عادی مشغول بودند.
پس ازپیروزی انقلاب ضدسلطنتی در سال ۱۳۵۷، سعید همچنان تحت تأثیر فضای خانوادگی، تلاش داشت که از مسایل سیاسی فاصله داشته باشد.
تا آنکه در معرض فعالیت میلیشیاهای مجاهد خلق چه در دبیرستان و چه در سطح شهر قرار گرفت که هر روز صدایشان علیه بهیغما رفتن ثمرات انقلاب ضدسلطنتی، بلند بود.
سعید که ابتدا تحت تأثیر تبلیغات مزدوران وابسته به ارتجاع حاکم، علیه مجاهدین قرار داشت، با مشاهده جوش و خروش و صداقت میلیشیاهای مجاهد، از اوایل سال ۱۳۵۹وارد ارتباط با هواداران شد و با خواندن نشریه مجاهد، پا به عرصه فعالیت سیاسی و مبارزاتی گذاشت و در مدت بسیار کوتاه، یعنی کمتر از دو ماه، به یکی از فعالترین و پرشورترین میلیشیاهای مجاهد خلق تبدیل گشت. کمتر روزی میشد که او، در حین فروش نشریه یا پخش اعلامیههای سازمان در سطح شهر دیده نشود. وی همچنین مسئولیت پیک بین تشکیلات متلقو با تنکابن را به عهده گرفت.
برخورد فعال، تلاش و جدیت وی در انجام مسئولیتهایش، بهرغم اینکه مدت زیادی نبود که از آشناییاش با سازمان میگذشت، تحسین همرزمانش را بههمراه داشت.
اواخر سال ۱۳۵۹ هنگامی که سعید پس از انجام مأموریتی که بهعنوان پیک داشت، از شهرستان تنکابن به متلقو باز میگشت، تحت تعقیب یکی از فالانژهای شهر قرار گرفت. بهمحض ورود سعید به محل کارشان، فالانژ مزبور، وارد آن محل شد و پس از ضرب و شتم سعید و ضبط نشریات مجاهد و سایر وسایل موجود در آنجا، وی را دستگیر و به سپاه متلقو منتقل کرد.
پاسداران رژیم وی را به بازداشتگاه تنکابن برای محاکمه در بیدادگاه آخوندی، فرستادند.
سعید با جسارتی که داشت، توانست با باز کردن میلههای پنجره زندان و استفاده از چند پتو که بههم گره زده بود، بههمراه یکی دیگر از اسرای هوادار سازمان، از آنجا فرار کند.
پس از فرار، وی به تهران و سپس به اصفهان رفت تا آن که پس از چندی با وساطت یکی از مزدوران که با خانواده سعید قرابت خانوادگی و دوستانه داشت، مجدداً به متل قو بازگشت.
سعید پس از بازگشت، با شوری بیشتری به انجام مسئولیتهایش پرداخت. اینبار در کنار انجام سایر وظایف قبلی، در تظاهراتهای ضد چماقداری و برپایی دکههای خیابانی نیز فعالانه شرکت داشت.
پس از تظاهرات مسالمتآمیز و بزرگ سازمان در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، و سرکوب آن به فرمان خمینی و آغاز مبارزه مسلحانه انقلابی، ارتباط سعید با سازمان قطع شد و پس از مدت کوتاهی توسط پاسداران متل قو دستگیر گردید. اما این بار نیز وی با هوشیاری و فریب دادن پاسداران، از زندان آزاد شد.
سعید پس از آزادی، در اوایل مردادماه ۱۳۶۰ به تشکیلات تنکابن وصل شد و در ارتباط با واحدهای مجاهدین در جنگلهای اطراف متلقو، به فعالیتهایش ادامه داد.
وی به همراه همرزمان مجاهدش، در چندین مأموریت موفق علیه مهرهها و مراکز رژیم شرکت داشت.
تا آن که در روز ۱۶ شهریور ۱۳۶۰، با هجوم وحشیانه پاسداران خمینی به محل تجمع سعید و همرزمان مجاهدش در جنگلهای اطراف متلقو، همگی دستگیر و روانه زندان سپاه متلقو شدند و بلافاصله زیر شکنجههای سنگین از جمله ضربات کابل، قرار گرفتند.
بعد از حدود دو هفته بازجویی همراه با شکنجه، سعید و سایر همرزمانش را به بیدادگاه مرکز شهر چالوس منتقل کردند و در آنجا حکم اعدام همگی را صادر کردند.
سرانجام دژخیمان خمینی، در سحرگاه اول مهر ۱۳۶۰، سعید قهرمان را که به تنکابن منتقل کرده بودند، پس از اعمال بدترین شکنجهها، از قبیل سوزاندن با پریموس و شکستن کتف و دستها، به جوخهٔ های تیرباران سپرده و بهشهادت رساندند.
بدین ترتیب این مجاهد پاکباز در حالیکه بیش از ۱۹ سال نداشت به خیل عظیم شهدای مجاهد خلق پیوست
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید