زندگینامه شهید
زندانی زمان شاه: ۱۳۵۰ / زندان قصر و زندان اوین در تهران / ۷سال
نحوه شهادت: درگیری
مجاهد شهید عبدالنبی معظمی در یک خانواده محروم و زحمتکش در شهر جهرم متولد شد و تحصیلات خود را نیز در همان شهر به پایان رساند و دیپلم گرفت.
وی در فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی سال های۴۰ شرکت داشت و بهعنوان آموزگاری مترقی و آگاه، در روشنگری و آگاه ساختن دانشآموزان نسبت به مسائل اجتماعی و سیاسی تلاش میکرد.
هنگامی که شهید بنیانگذار سعید محسن دوران سربازی خود را در شهر جهرم میگذرانید، نبی با او آشنا شد و شدیداً تحت تأثیر شخصیت انقلابی و والای بینانگذار شهید سعید محسن قرار گرفت. در ادامهی این آشنایی و پس از طی پروسههای لازم، شهید نبی معظمی به عضویت سازمان درآمد و از آن پس بهطور حرفهیی به فعالیتهای انقلابی خود ادامه داد.
بهدنبال اعزام تعدادی از اعضای سازمان به پایگاههای مقاومت فلسطین برای فراگیری تعلیمات نظامی لازم، مجاهد شهید معظمی نیز در تابستان ۴۹ به لبنان اعزام گردید و نزدیک به ۴ماه به فراگیری آموزشهای نظامی چریکی پرداخت.
یکی از برادران مجاهد که او نیز در همان زمان همراه با نبی در پایگاههای مقاومت فلسطین بهسر میبرد، خاطرات خود را از او در این دوران چنین نقل میکند:
«... . طی دورانی که در پایگاههای انقلاب فلسطین بودیم، نبی با شور و احساس مسئولیت خاصی با آموزشها برخورد میکرد و تلاش داشت تا حداکثر استفاده را از این فرصت ببرد... او با روحیهی گرم و صمیمی و زود جوشش، بهراحتی توانسته بود ظرف مدت کوتاهی روابط دوستانهی گستردهیی با بسیاری از رزمندگان فلسطینی برقرار کند و البته در این میان آشنایی بیشتر او با زبان عربی نیز عامل کمکی مهمی برایش بود.
فرمانده پایگاه نیز با علاقه و احترام خاصی با او برخورد میکرد و مسئولیتهای متعددی را به او محول مینمود. مسئولیتهایی که همواره به بهترین نحوی توسط نبی انجام میشد... .
او یکبار حین انجام تمرینات نظامی مجروح شد و مدتی در بیمارستان بستری گردید. پس از بهبودی، با شور و شوق مضاعفی به انجام تمرینها میپرداخت، گویی میخواست بهسرعت دوران بستری بودن و دوری از آموزشها را جبران بکند. . ».
پس از پایان دوره آموزش، نبی به همراه تعدادی دیگر از برادران مجاهد بهطور مخفیانه به ایران بازگشت.
چندی بعد از ضربه شهریور۵۰ که منجر به دستگیری تعداد زیادی از اعضاء و کادرهای مرکزی سازمان گردید، مجاهد شهید نبی معظمی نیز دستگیر گردید و حین انتقال به شکنجهگاه اوین با مزدوران ساواک شاه خائن درگیر شد و از ناحیه پا و دست راست مورد اصابت گلوله قرار گرفت.
مزدوران ساواک پس از پانسمان اولیه دستش، او را سریعاً به زندان اوین منتقل کرده و تحت شکنجه و بازجویی قرار دادند. نبی همچنانکه از او انتظار میرفت با مقاومت قابل توجهی این مرحله را پشت سر گذاشت و در بیدادگاه نظامی شاه خائن به حبس ابد محکوم شد.
در سال۵۲ نبی به زندان شیراز منتقل و تا روز آزادی در آن زندان به سر برد. او در برخورد با جریان اپورتونیستی چپ نما، بر مواضع مجاهدین پای فشرد. با اوجگیری قیام خلق و به همت مردم همراه با دیگر زندانیان سیاسی از زندان آزاد شد و مورد استقبال بینظیر و پرشکوه مردم جهرم قرار گرفت.
در روزهای قیام و در اوج نبرد و رویارویی مردم با نظام دیکتاتوری شاه خائن، نبی نقش مهم و قابل توجهی در هدایت مبارزات مردم آن شهر ایفا نمود و طی آن توانست بهخوبی با سازشکاری و مماشات آخوندهای مرتجع شهر که تلاش داشتند مردم را از گرفتن پادگانها و مراکز مهم و استراتژیک دشمن باز دارند، مقابله کرده و چهرهی آنان را نزد مردم افشاء کند.
مزدوران ارتجاع و جیرهخواران خمینی جلاد که از همان زمان کینهٔ عمیقی از او و دیگر یاران مجاهدش به دل گرفته داشتند، بعد از پیروزی قیام و تشکیل جنبش ملی مجاهدین در آن شهر درصدد ممانعت از فعالیتهای نبی و دیگر یارانش از جمله مجاهد شهید احمد کلاهدوز برآمدند، آنها با حملات مکرر به ساختمان جنبش و اذیت و آزار هواداران و... . ، به سرکردگی علی محمد بشارتی (سرکرده گروه قنات که قتل و کشتار در جهرم را انجام میداد)، و همچنین باند جنایتکار علی محمد بشارتی و حسین آیتاللهی به این کار اقدام میکردند. اما بهرغم همه این توطئهها، نبی قهرمان به همراه جوانان آگاه و مبارز شهر، به فعالیتهای انقلابی خود در رابطه با تشکیلات مجاهدین ادامه میداد.
در اواسط تابستان ۵۸، نبی به شیراز رفت و مدت کوتاهی در تشکیلات مجاهدین در آن شهر کار کرد و سپس در اواخر تابستان به تهران آمد و در بخش شهرستان، مشغول فعالیت شد.
پس از ۳۰خرداد ۶۰ و آغاز نبرد انقلابی مسلحانه بر علیه رژیم ضدبشری خمینی دجال، عبدالنبی معظمی در کنار دیگر خواهران و برادران مجاهدش و در پایگاههای مقاومت مجاهدین، پذیرای مسئولیتهای انقلابی خود شد. در این دوران، نبی مثل همیشه با گشادهرویی و آغوش باز به استقبال مشکلات میرفت. برخوردهای گرم و بیتکلف، دلسوزی و مهربانی عمیق و صمیمیت نبی هیچگاه از خاطر همرزمانش نخواهد رفت.
در اوایل خرداد ۶۱ پایگاهی که نبی و ۶تن دیگر از خواهران و برادرانش در آن اقامت داشتند، بهطور ناگهانی از سه طرف مورد حملهی پاسداران جنایتکار خمینی قرار گرفت. مزدوران خمینی که بارها و بارها طعم تلخ گلولههای آتشین رزمندگان مجاهد را چشیده و مقاومت قهرمانانه و تا آخرین نفس آنان را از پایگاههایشان دیده بودند، این بار توطئهی دیگری طراحی کرده بودند و میخواستند با غافلگیر کردن نفرات مستقر در پایگاه، فرصت استفاده از سلاح را به آنان ندهند. به همین دلیل بهطور ناگهانی ۳نارنجک از طریق ۳پنجرهی مختلف به درون پایگاه پرتاب کردند و همزمان با آن حمله و پیشروی به داخل پایگاه را آغاز نمودند.
درست در شرایطی که پاسداران جنایتکار، نبی و یاران دیگرش را از همه سو محاصره کرده و با مسلسلهای آماده شلیک روبهروی آنها ایستاده و آنها را به تسلیم و بالا بردن دستها فرا میخواندند ناگهان نبی با سرعت عمل و هوشیاری قابل توجهی، سلاح کمری خود را کشید و پاسدار مسلسل بهدستی را که در فاصله چند متریاش ایستاده بود، هدف قرار داد. دیگر مزدوران که شدیداً از این حرکت جسورانه، وحشتزده شده بودند، هر یک به گوشهیی خزیده و درصدد یافتن پناهگاهی بر آمدند. نبی و یارانش نیز توانستند با استفاده از این فرصت، در پناه حمایتهای مردمی و همکاری فعال مردم محل از منطقه خارج شده، و خود را به سلامت به پایگاههای دیگر برسانند.
نهایتا چند روز بعد در جریان تهاجم وحشیانهی پاسداران جنایتکار خمینی به یکی از پایگاههای مجاهدین، مجاهد شهید نبی معظمی پس از نبردی قهرمانانه بهشهادت رسید و خون خود را نثار راه رهایی خلق ساخت.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org