728 x 90

با یاد مجاهد شهید علی محمد صالحی

مجاهد شهید علی محمد صالحی
مجاهد شهید علی محمد صالحی

محل تولد: -
شغل: دانشجو
سن: 21
تحصیلات: -
محل شهادت: رامسر
تاریخ شهادت: 15-6-1360
محل زندان: -

زندگینامه شهید


علی محمدصالحی در سال ۱۳۳۹ در شهر رامسر متولد شد. وی دوره دبستان را در محل اقامتش گذراند و برای ادامه تحصیل به تهران رفت. در دوران دبیرستان بود که از طریق یکی از دوستانش با مسائل سیاسی آشنا شد و در همکاری با او یک کتابخانه تأسیس نمود.
علی که بسیار علاقمند به مطالعه بود، برای انتخاب مسیرش برای مبارزه علیه نظام ستم‌شاهی، همه گروه‌های سیاسی را مورد مطالعه و بررسی قرار داد.
وی بعد از گرفتن دیپلم در سال ۱۳۵۷ وارد دانشکده فنی دانشگاه تهران شد و در مبارزات دانشجویی که در سال ۵۷ که به‌دلیل قیام مردم علیه شاه خائن، اوج گرفته بود، شرکت فعال داشت.
وی در جریان انقلاب ضدسلطنتی، در سازماندهی و راه‌اندازی تظاهراتها، در تهران و شهر زادگاهش رامسر نقش مهمی ایفا کرد.
بعد از انقلاب ضدسلطنتی با مطالعات فراوانی که در مورد سازمان مجاهدین و آرمان رهائی‌بخش آن کرده بود گمشده‌اش را پیدا کرد و به سازمان پیوست و پس از مدتی به‌عنوان یکی از مسئولان جنبش ملی مجاهدین در رامسر، خط و خطوط سازمان را در آنجا پیش برد.
علی که با باز شدن دانشگاهها بعد از انقلاب، در قسمت دانشجویی نیز فعال بود، پس از کودتای ضدفرهنگی خمینی و بسته شدن دانشگاهها، به رامسر بازگشت و در آنجا به مسئولیت‌های سازمانی‌اش ادامه داد.
او توانست با مناسبات مجاهدی و انقلابی که با مردم و جوانان برقرار می‌کرد، جوانان زیادی را با آرمان مجاهدین آشنا کرده و جذب سازمان کند.
بعد از ۳۰خرداد ۱۳۶۰ و شروع مبارزه مسلحانه انقلابی، علی نیز مانند سایر مجاهدان به زندگی مخفی روی آورد و به فعالیت‌هایش در رابطه با سازمان ادامه داد.
پس از مدتی به‌دلیل شناخته‌شدگی‌اش در رامسر به شهر لاهیجان منتقل شد و مسئولیت تشکیلات آنجا را به‌عهده گرفت.
اما پس از مدت کوتاهی در لاهیجان، مورد شناسایی قرار گرفت و توسط پاسداران خمینی دستگیر شد و بلافاصله زیر شدیدترین شکنجه‌ها قرار گرفت، اما او قهرمانانه در برابر دژخیمان بر سر موضع مجاهدی‌اش ایستاد و هرگز سر خم نکرد.
این مجاهد پرشور و جسور به‌محض انتقال به بند عمومی زندان لاهیجان، اقدام به برنامه‌ریزی برای فرار کرد و طبق طرحی که ریخته‌بود، توانست از درب پشت زندان لاهیجان، با استفاده از یک لحظه غفلت زندانبان، از زندان فرار کند.
او موفق شد از محوطه زندان فاصله بگیرد، اما از آنجا که در ساعتهای اول صبح، خیابان‌ها بسیار خلوت بود، پس از طی مسافتی، ماشینهای گشت سپاه او را محاصره و دستگیر کردند.
مزدوران خمینی از آنجا که از تأثیر روحیه بالا و جسارتش در انجام فرار بر زندانیان دیگر وحشت داشتند، وی را به همان زندان برنگرداندند و به نقطه نامعلومی منتقل کردند و مجدداً زیر شکنجه بردند.
در اوایل شهریور ۱۳۶۰ وی را به زندان رامسر شهر زادگاهش برگرداندند و سرانجام در ۱۵ شهریور ۱۳۶۰ در نقطه‌ای در کنار دریا که با خانه پدری علی فاصله چندانی نداشت، بهمراه ۵ مجاهد دیگر تیرباران کردند.
پدر و مادر علی که صدای رگبار گلوله را شنیدند، نگران این شدند که مبادا علی هم جزو اعدام شدگان باشد.
آنها برای گرفتن پاسخ به نگرانی‌شان، به دادسرای رامسر مراجعه کردند. مأموران رژیم در دادسرا، خبر اعدام علی را به آنها دادند.
دژخیمان خمینی قبل از اعدام از علی پرسیدند: «وصیتی نداری» ؟
علی جواب داد: می‌خواهم «ابن سعد» را ببینم.
پرسیدند: ابن سعد کیست؟
گفت: دایی‌ام اسفندیار رحیمی (یکی از فرماند‌هان سپاه که عامل دستگیری علی بود و در صحنه اعدام حضور داشت)، بعد از این‌که چشم او را برای دیدن این دژخیم باز کردند.
علی خطاب به اسفندیار رحیمی گفت: «نمی‌خواهم در چشم تو نگاه کنم. ای ابن سعد، علی می‌میرد و علی‌ها بجایش سر بر می‌آورند و تو بدان که به‌زودی خواهی مرد».
و بدین ترتیب علی این مجاهد سر موضع به کهکشان میلیشیاهای خونین بال مجاهد خلق پیوست و به عهدش با خدا و خلق وفا کرد و جاودانه شد.

 

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org

 

خاطرات


 

 

تصاویر یادگاری


 

 

تصویر مزار شهید


 

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/e4a2ac9a-7908-4963-89e9-44a66d3e9da6"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات