زندگینامه شهید
زندانی زمان شاه: بیش از ۳.۵ سال در زندانهای قصر و اوین
حسن محمدی در سال۱۳۳۰ در شهرستان گرگان به دنیا آمد. دوره دبستان و دبیرستان را در شهر گرگان گذراند.
وی از همان سال اول دبیرستان با شرکت در جلسات مختلف مذهبی _ سیاسی که بعضاً در خانه خودشان تشکیل میشد شرکت داشت.
در همین دوران بود که حسن همراه دوستان همفکر خود دست به ایجاد کتابخانه و تشکیل جلسات سخنرانی زدند تا اینکه بتوانند جوانان را نسبت به علل و ریشه مشکلات مردم و مفاسد اجتماعی آگاه کنند.
حسن در حالیکه در سالهای آخر دبیرستان بود به این نتیجه رسید که با اینگونه اقدامات نمیتوان به مبارزه با این مشکلات اجتماعی پرداخت و اینها راهحل ریشهیی نیستند.
وی که در جستجوی راه درست و انقلابی برای مبارزه بود. در سال۴۹ که برای شرکت در کلاس کنکور به تهران آمده بود، بالاخره به آرزویش رسید و در ارتباط با سازمان قرار گرفت و پس از مدتی به تشکیلات وصل شد. اولین مسئول وی مجاهد شهید رضا باکری بود. حسن در شهریورماه ۴۹ به تبریز منتقل و وارد تشکیلات سازمان در تبریز شد.
بعد از ضربه شهریور۵۰ در تبریز توسط ساواک دستگیر شد و در حالیکه در حین دستگیری برای فرار تلاش کرد، ولی بهعلت عدم آشنایی با کوچههای اطراف خانه موفق به فرار نشد و به زندان منتقل گردید و زیر بار شکنجههای شدید ساواک قرار گرفت.
پس از حدود سه ماه وی را به زندان کمیته مشترک تهران منتقل کردند. حسن در آنجا نیز تحت بازجویی و شکنجههای ددمنشانه ساواک قرار گرفت. تا آنکه پس از گذراندن این دوران سخت در بیدادگاه شاه خائن ابتدا به ۵سال و در بیدادگاه تجدید نظر به یکسال زندان محکوم شد.
حسن دوران زندان خود را در اوین طی کرد. در رابطه با این دوران نوشته است: «بیاغراق میتوانم بگویم این دوره زندان در اوین و در اتاقهای عمومی آن بهترین ـ شیرینترین ـ خاطره انگیزترین ـ بیاد ماندنیترین دوره زندگیام بوده است. بودن در کنار شهیدان والامقام و ارجمندی همچون سعید محسن ـ اصغر بدیع زادگان ـ علی میهندوست ـ ناصر صادق ـ محمود عسگریزاده و... و سایر شهدای اولیه سازمان و استفاده از آنها، نوع برخورد آنها ـ زندگی آنها ـ شیوه حل مسائل شان و... تأثیر عمیقی برمن گذاشت. بهطوریکه برخوردها و لحظات آن دوره بیادم مانده است. در حقیقت این زندان نقطه زندگی من بوده است. در این مدت توانستم با تعلیمات سازمان آشناتر شده و آنها را از زبان افرادی بشنوم که بعداً با خون خود حقانیت گفتار خویش را امضاء نمودند».
حسن پس از یکسال درمهرماه سال۵۱ از زندان آزاد شد. پس از آزادی برای ادامه تحصیل به انستیتو تکنولوژی تبریز مراجعه کرد ولی اجازه تحصیل به وی داده نشد.
وی با تمام تلاش بهدنبال وصل مجدد به سازمان بود، اما بهرغم اینکه موفق به اینکار نشد، با کمک چند نفر از همرزمانش در تکثیر دفاعیات، اطلاعیهها و جزوات سازمان و جمعآوری کمکهای مالی برای سازمان فعالانه شرکت داشت. تا آنکه بهدلیل همین فعالیتها مجدداً در ۴ اسفند۱۳۵۳ توسط ساواک دستگیر شد. وی به مدت حدود هشت ماه در زندان کمیته مشترک در تهران زیر بازجویی و شکنجه شدید قرار داشت. پس از این مدت در بیدادگاه شاه خائن به ۱۵سال زندان محکوم شد.
حسن بیش از سه سال و نیم زندان خود را در زندانهای قصر و اوین گذراند تا آنکه در نتیجه خیزش عظیم مردم ایران علیه نظام ستمشاهی در آبان ۱۳۵۷ به همراه صدها زندانی مجاهد از زندان آزاد شد.
پس از آزادی به گرگان رفت و تا سقوط نظام سلطنتی در خیزش و قیام مردم فعالانه شرکت داشت و مشخصاً در تهاجم به شهربانی گرگان و خلعسلاح نیروهای سرکوبگر شاه نقش فعالی ایفا کرد.
پس از پیروزی انقلاب با توجه به شناخته شدگی و محبوبیت مردمی که داشت بهعنوان یکی از مسئولان کمیته انقلاب شهر گرگان، در اداره و حفاظت شهر و رفع مشکلات مردم و تهیه آذوقه مورد نیاز آنها، فعالانه شرکت داشت. اما طولی نکشید که مزدوران خمینی ملعون همه چیز را به انحصار خود درآوردند و وی را که هویت انقلابی و ضدارتجاعیش روشن بود اخراج کردند.
حسن به همراه مجاهد شهید جعفر اردکانی در برپایی جنبش ملی مجاهدین در گرگان نقش فعالی داشت و مشخصاً در تشکل و سازماندهی انجمن دانشآموزان و دانشجویان مسلمان این شهر نقش مهمی ایفا کرد. از اقدامات دیگر این مجاهد پاکباز راهاندازی امداد مجاهدین در گرگان با کمک تعدادی از دکترها و داروسازان و پرستاران مردمی بود. مرکزی که در مدت زمان برپاییاش به حدود هشت هزار نفر از اقشار محروم جامعه در آن منطقه، خدمات پزشکی رایگان ارائه کرد.
حسن در نوروز سال۵۹ به تهران منتقل شد و در بخش کارگری سازمان مسئولیت کارگران کارخانجات موجود در جاد ساوه را به عهده گرفت و در تشکل و سازماندهی کارگران کارخانههای بنز خاور پروفیل و... برپایی شوراهای کارگری ایفای مسئولیت نمود.
در جریان انتخابات مجلس شورای ملی از آنجا که حسن کاندیدای سازمان در شهرستان ساری بود به گرگان منتقل شد. طی مدت فعالیتهای انتخاباتی در سخنرانیهای مختلفی که در ساری و روستاهای اطراف آن داشت، موفق شد اهداف و برنامههای سازمان و همچنین ماهیت ارتجاعی سیستم حاکم را برای مردم تشریح نماید. وی در این انتخابات با رأی بالایی که آورد به مرحله دوم راه یافت ولی مرتجعین حاکم مانند سراسر ایران با تقلبات بسیار، اجازه ندادند که وی بهعنوان کاندیدای مجاهدین به مجلس راه پیدا کند.
حسن پس از انتخابات مدتی مسئولیت بخش روستایی و سپس اجتماعی شهرستان قائمشهر را به عهده داشت و در اوایل سال۱۳۶۰در بخش اجتماعی شهرستانهای بابل و آمل به فعالیتهایش ادامه داد.
بعد از سی خرداد ۱۳۶۰و شروع مبارزه مسلحانه انقلابی وی در همان منطقه مسئولیتهایی را در رابطه با پایگاههای سازمان به عهده داشت.
حسن در آبان سال۶۱ موفق شد از ایران خارج شده و در پاکستان به سازمان وصل شود.
وی پس از مدتی به منطقه مرزی ایران و عراق منتقل گردید و در مسئولیتهای پشتیبانی ایفای مسئولیت کرد. با تشکیل ارتش آزادیبخش در قرارگاه سردار خیابانی لباس شرف ارتش آزادیبخش ملی ایران را به تن کرد و در چندین عملیات شرکت داشت تا آنکه سرانجام در روز ۲۷ تیر۱۳۶۶ در جریان عملیاتی در منطقه بانه، به عهدش با خدا و خلق و آرمانهای مجاهدیاش وفا کرد و بهشهادت رسید.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید