728 x 90

با یاد مجاهد شهید ابوالقاسم محمدی ارژنگی

مجاهد شهید ابوالقاسم محمدی ارژنگی
مجاهد شهید ابوالقاسم محمدی ارژنگی

محل تولد: تهران
شغل: دبیر و مشاور مدارس راهنمایی
سن: 47
تحصیلات: فوق لیسانس
محل شهادت: کرج
تاریخ شهادت: 0-5-1367
محل زندان: گوهردشت

زندگینامه شهید


 
درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند
  جهان جوان شد و یاران به عیش بنشستند 
 اما دلم میخواهد اگر زنده باشم وقتی رژیم سرنگون شد این شعر را در میدان آزادی جلو پای مسعود و مریم بخوانم».
ابوالقاسم محمدی ارژنگی
محل تولد:تهران 
سال تولد:۱۳۲۰

از کودکی صدایی خوش داشت و بر اثر تشویق دائیش که مردی هنردوست بود به آموزش صدا پرداخت.

مدتی هم تحت‌نظر استادمهرتاش موسیقی اصیل ایرانی را آموزش گرفته بود، و از سال۴۳ در کنار کار هنری به استخدام وزارت آموزش و پرورش در آمد.

ملم یکی از مدارس محله ذوب مس در جاده امین آباد شهر ری شد، و همزمان نیز تحصیل در دانشگاه را ادامه داد، و در رشته روانشناسی از دانشگاه تربیت معلم فارغ‌التحصیل شد.

او در تمام مدت عمر با وارستگی و فروتنی زندگی کرد، در زمان شاه بسیاری به او پیشنهاد کردند به رادیو برود و در سلک خوانندگان آن زمان در آید اما او نپذیرفت.

مجاهد شهید ابوالقاسم ارژنگی، از اواخر دههٔ ۳۰ به سلک یاران و هوا داران آیت‌الله طالقانی درآمد، و از بحثهای پدر طالقانی در مسجد هدایت بهره‌ها برد و به اشاعه افکار مترقی پدر پرداخت.

او  در جریان انقلاب ضد سلطنتی به هواداری از مجاهدین پرداخت و پس از پیروزی انقلاب، فعالیت خود را در کمک به تهیهٔ ترانه‌ها و سرودهای مجاهدین متمرکز کرد.

وی  برکار خوانندگان گروه کر در ضبط سرودها و ترانه‌ها، سرودهای ایران‌زمین، مجاهد، ۴خرداد، جهاد؛ کارگر، میهن شهیدان، خون، جبهه رهایی، به نام خدا و بسیاری دیگر از سرودهای سازمان، نظارت داشت.

ابوالقاسم که دوستانش او را هوشنگ می‌نامیدند، پس از ۳۰خرداد۶۰ برای تأسیس یک مرکز کمکهای اورژانس جهت مجاهدینی که در در نبرد با پاسداران مجروح شده بودند اقدام کرد. او به جرم هواداری از مجاهدین و به‌خاطر کمکهای مالی به سازمان، دستگیر و به ۸‌سال زندان محکوم شد.

پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی فعالیت خود را در هواداری ب سازمان شروع کرد، در سال۶۰ دستگیر و به ۸سال حبس محکوم شد.

او  تا آخرین لحظه برموضع مجاهدی‌اش در هواداری از سازمان پای فشرد، و سرانجام بعد از ظهر روز ۸ مرداد سال۶۷  در راهرو مرگ سربه دار و جاودانه شد. 

 

خاطرات


 
یکی از همبندی‌هایش در زندان گوهردشت در خاطره‌ای از او نوشت:«در زندان همواره زیر سخت ترین شکنجه ها بود اما هیچگاه لب به شکوه نگشود،  اواخر بهمن سال۶۶  از زندان اوین به گوهردشت منتقل شد.
آن شب باران سختی می‌بارید و هوا خیلی سرد بود، وقتی رسیدیم پاسداران از همان قدم اول با کابل و چماق به استقبالمان آمدند.
 
ابوالقاسم جلو من بود و ضربه های زیادی خور، اما کوچکترین صدایی از او در نیامد و ما را به داخل یک بند خالی بردند.
لباسهایمان را گرفتند و با شلاق به جانمان افتادند، وقتی خسته شدند و رفتند به اطرافم نگاه کردم.
ابوالقاسم در کنارم بود و  تمام بدنش خونین بود، از پاهایش خون می‌ریخت و از شدت سرما می‌لرزید.
خواستم کمکش کنم اجازه نداد و گفت: «کارخودت را بکن». گفتم: «بدجوری زخمی شدهای». خندید و گفت:«ای بابا! فکر این چیزها را نکن».
 
در آن شرایط  هم لبخندش را فراموش نمیکرد، یکی از کارهای او در زندان آموزش موسیقی به بچه‌ها بود.
یک روز در دستگاه ماهور این بیت سعدی را تمرین می‌کردیم : «درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند جهان جوان شد و یاران به عیش بنشستند».
به او گفتم وقتی رژیم سرنگون شد باید این شعر را باهمین صدای عالی  در رادیو بخوانی. خندید و گفت:«من تابه‌حال این کار را نکرده‌ام، اما دلم می‌خواهد اگر زنده باشم وقتی رژیم سرنگون شد این شعر را درمیدان آزادی جلو پای مسعود و مریم بخوانم».
 
ابوالقاسم از میان هنرمندان به مرضیه علاقه بسیار زیادی داشت ، و  می‌گفت او هنرمندی است که برای مردم می‌خواند، و خودش و هنرش را به دنیا نفروخته است، هر وقت دلمان می‌گرفت ما را به ترانه‌یی از مرضیه میهمان می‌کرد.
 
بعد از ظهر روز ۸ مرداد سال۶۷ رسید. همدیگر را در راهرو مرگ گوهردشت دیدیم و او  از مواضعش به هیچ وجه کوتاه نیامده بود.
مسخره‌اش کرده بودند که: «چرا تا به‌حال ازداوج نکردهای؟». او هم قاطعانه جواب داده بود: «به شما مربوط نیست». همان شب صدایش کردند و همراه با تعدادی از بچه‌های دیگر به دارش آویختند.

یکی دیگر از همبندان ابوالقاسم درباره او نوشته است: در مقطع آذر ۶۵ تا خرداد ۶۶ من و ارژنگی ، شهید علی صدیقی که فلوت و نی و سنتور می‌نواخت،  شهید منوچهر قبادی که تنبک می نواخت و تعدادی دیگر از مجاهدین در بند ۵ موسوم به آموزشگاه اوین بودیم.

شهید علی صدیقی با عصای فلزی یکی از بچه‌ها، یک فلوت ساخت و بعد از آن در مناسبت های مختلف، ارژنگی با ارکستر دو نفره‌اش ترانه‌ها و آوازهایی برای بچه‌ها اجرا کرد. اولین ترانه یی که خواند ترانه حیلت رها کن عاشقا بود که در بیات ترک بود، بعد به یاد سردار خیابانی ترانه شمع شبانه را اجرا کرد.

در شب ۱۹بهمن ۶۵ ارژنگی شعری را که یکی از بچه‌ها سروده بود با فلوت شهید صدیقی به شکل زیبایی خواند.

ارژنگی همیشه می‌خواست برنامه‌ها به‌صورت جمعی باشد و از اجرای برنامه به‌صورت تک نفره پرهیز می‌کرد.

یکی از برنامه هایی که چند بار به خواست بچه‌ها تکرار شد ترانه مرغ سحر بود که به شکل جمعی می خواندیم».

 

 

تصاویر یادگاری


 

مجاهد شهید ابوالقاسم محمدی ارژنگی

 

 

تصویر مزار شهید


یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org

 

 
 
 
 
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/eef5f5e3-9f4e-417d-a2dc-1157899be371"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات