زندگینامه شهید
حامد مجریان در سال ۱۳۳۵ در یک خانوادهٔ فقیر در بخش گلوگاه بهشهر به دنیا آمد. وی از همان ابتدای کودکی طعم تلخ فقر و استثمار را چشید، آنچنانکه برخلاف دیگر همسن و سالهای خود، مجبور شد بهجای مدرسه، به بیابان روی آورده و به چوپانی مشغول شود.
چند سال بعد به رانندگی تراکتور بر روز زمینهای کشاورزی مشغول شد و سپس بهعنوان کمک راننده بر روی ماشینهای مختلف کار کرد.
انجام کارهای سنگین در مقابل دریافت حقوق و دستمزدهای ناچیز باعث شد که حامد اختلاف طبقاتی در جامعه شاهزده را با پوست و گوشت خود، کاملاْ لمس کند.
در سال ۱۳۵۵ وی مجبور شد به سربازی برود، اما از آنجا که نمیخواست به حاکمیتی که عامل تمامی رنج و بدبختی مردم محروم ایرانزمین بود، تن بدهد، پیوسته بهدنبال راهی میگشت تا از سربازی فرار کند تا آن که با پیش کشیدن مسأله بیماری و اعتراض به عدم رسیدگی به بیماریاش، پادگان را ترک کرد و به شغل قبلی خود بازگشت.
با شروع حرکتهای اعتراضی مردم علیه نظام سلطنتی در سال ۱۳۵۶و ادامه آن در سال ۱۳۵۷، حامد که کینهای عمیق نسبت به نظام ستمشاهی داشت، به تظاهراتها پیوست و بهطور فعال در آنها شرکت کرد و به این صورت فعالیتهای سیاسی خود را آغاز کرد.
وی بهلحاظ روحیات مردمی، در محیط کوچک گلوگاه چهرهای شناخته شده و از محبوبیت خاصی در میان مردم برخوردار بود.
حامد پس از پیروزی انقلاب، با شناختی که از سازمان پیدا کرد، تحقق آروزهایش را در آرمان مردمی مجاهدین، پیدا کرد و از سال ۱۳۵۹ بهطور تماموقت، بهعنوان هواداری پرشور، با سازمان به فعالیت پرداخت.
او که ساکن «زاغ محله»، معروف به محله مجاهدین بود، در تشکیل نمایشگاهها و برپایی مراسم مربوط به سازمان در این محله، نقش کیفی داشت و مهمتر اینکه در برابر تمامی حملات چماقداران رژیم به دکهها و هواداران سازمان، در صف اول مقابله با آنها با شجاعت و بیباکی ایستادگی میکرد و به این وسیله از یکطرف مزدوران را مجبور به فرار مینمود و از طرف دیگر باعث شور و شوق و بالا رفتن روحیه هواداران میشد.
در اواخر فروردینماه ۱۳۶۰ مزدوران رژیم، حمله گستردهیی را علیه هواداران سازمان در شهر گلوگاه ترتیب دادند تا بهگمان خود، هم تعدادی از هواداران را دستگیر کنند و هم فضای ارعاب را در شهر بگسترانند. این هجوم وحشیانه که ۶ روز ادامه داشت، با مقاومت هواداران شکست خورد. در تمامی این شش روز حامد با روحیه بالا و شهامت چشمگیر در تمام صحنههای درگیری حضور داشت. او در آن شرایط، یک بار با توزیع شیرینی، بهخاطر ایستادگی هواداران در برابر مزدوران خمینی، آنها را بهسخره گرفت.
سرانجام جانیان شکستخورده که در برابر مقاومت هواداران شکستخورده بودند، با بسیج نیرو در روز اول اردیبهشت ۱۳۶۰، از شهرهای اطراف از جمله بهشهر، یورش وحشیانه خود را به محله مجاهدین «زاغ محله» شروع کردند. حامد قهرمان که همیشه جلودار این صحنهها بود، جزو اولین نفراتی بود که دستگیر و بهشدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت و مستقیماً به محل سپاه گلوگاه منتقل گردید و زیر شکنجه قرار گرفت. سپس وی را به زندان سپاه بهشهر انتقال دادند و در آنجا نیز وی را زیر سنگینترین شکنجهها قرار دادند. اما حامد با همان جسارت و شجاعت در برابر همه این فشارها مقاومت و ایستادگی کرد. فریادهای او از سلول که میخواند «ای آزادی چه زندانها برایت کشیدهام و چه زندانها برایت خواهم کشید، چه شکنجهها دیدهام و خواهم دید، ولی هرگز خود را به استبداد نخواهم فروخت»، همرزمانش را در زندان سرشار از روحیه مقاومت میکرد.
روز ۲۳ اردیبهشت ۱۳۶۰ حامد را به بیدادگاه بردند. مزدورانی از رژیم در دادگاه بهعنوان شاهد حضور داشتند و از وی بهعنوان هدایت کننده اصلی مقاومت در درگیریهای شش روزه در گلوگاه نام بردند حامد با همان صلابت همیشگی در جواب آنها این جرم را از افتخارات خود خواند و از مواضع مجاهدیاش دفاع کرد.
مزدوران در دادگاه از وی خواستند اظهار ندامت کند اما حامد آنها را به سخره گرفت و با صدای بلند گفت اگر پایم به بیرون برسد میدانم با شما چه خواهم کرد.
سرانجام ایمانی جنایتکار، حاکم ضد شرع بهشهر، حکم اعدام وی را بهعنوان رهبر هواداران مجاهدین در گلوگاه، صادر کرد و در روز ۲۹ خرداد ۱۳۶۰، در محوطه فرودگاه بهشهر، حامد قهرمان توسط جانیان خمینی تیرباران شد و بهشهادت رسید.
او در آخرین ملاقات با خانوادهاش در حالیکه میدانست، چند روز بعد اعدام میشود، به آنها گفت: «فقط این پیام مرا به سازمان برسانید که بعد از شهادتم مرا بهعنوان یک هوادار بشناسد و همین برای من کافی است و روحم شاد خواهد شد».
در تشییع پیکر پاک حامد ۵۰۰نفر از مردم گلوگاه و بهشهر ضمن سردادن شعارهایی علیه رژیم خمینی جلاد او را به خاک سپردند.
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org