زندگینامه شهید
مجاهد شهید لادن منتصر اسدی در سال۱۳۴۰ در یک خانوادهٔ متوسط در تهران به دنیا آمد، دورهٔ دبستان و دبیرستان را در مدرسه هشترودی تهران گذراند.
روح زلال و عشق پاک لادن نسبت به مردم میهنش او را در دوران قیام علیه نظام سلطنتی بهرغم کمی سنش به شرکت در تظاهرات میکشاند.
بعد از انقلاب ۵۷ با سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد و به صفوف میلیشیای مجاهد خلق پیوست. فعالیتهای سیاسی او باعث شد مزدوران خمینی او را از مدرسه اخراج کنند، لذا درس و مدرسه را رها کرد و بهرغم کمی سنش تمام وقت خود را در اختیار فعالیت در سازمان مجاهدین خلق ایران گذاشت. لادن مدتی بهعنوان خبرنگار در نشریهٔ نسل انقلاب به فعالیت پرداخت.
لادن گزارشگر نشریه نسل انقلاب بود و بسیار پرکار، فعال، پرانگیزه و هوشیار بود، و با زیرکی و پشتکارش هر مانعی را که در کارش بود کنار میزد، و تضادها را حل و فصل میکرد.
برای تهیه مطلب و گزارش شب و روز نداشت و خودش را به آب و آتش میزد، به میان مردم میرفت و با آنها نشست و برخاست میکرد، به حرفها و درد دلهایشان گوش میداد و بعد از دل واقعیتهای زندگیشان، دردها و محرومیتها را شکار میکرد و از عمق قلبش و با قلمش آنها را مینگاشت.
لادن با تمام وجود از محرومیتها و دردهای مردمش درد میکشید، و میگفت وقتی این همه بدبختی و محرومیت مردم را میبینم با خودم میگویم مسئولیت من که عنصری آگاه هستم خیلی سنگین است. دیدن این همه درد و رنج چیزی جز افزودن به مسئولیت من در قبال مردمم ندارد.
لادن یکبار به اسارت مزدوران رژیم خمینی درآمد ولی با هوشیاری و با محملهای مناسب توانست بعد از چند هفته اسارت از چنگ آنها رها شود.
پاسداران بعد از آزاد کردن لادن او را شناختند و متوجه شدند که چه اشتباهی کردهاند؛ به همین دلیل در یکی از روزهای پاییز ۶۰ کمیتهچیهای جنایتکار به محل سکونت لادن هجوم بردند تا او را مجدداً دستگیر کنند. اما لادن که چنین احتمالی را میداد در منزل خودشان نمانده بود و مخفی شده بود.
پس از مدتی پاسداران خمینی با توسل به حیله و نیرنگ موفق شدند آدرس محل اختفای لادن را به دست آورند، از این رو بلافاصله برای دستگیری او اقدام کردند.
لادن به زیر شکنجههای وحشیانه پاسداران خمینی در زندان کشیده شد و نزدیک به یک ماه بعد از دستگیری او را به خانه آورند، افراد خانواده به ناگاه با پیکر شکنجه شده و ضعیف لادن که به سختی قادر به راه رفتن بود روبهرو شدند.
چهرهٔ رنگپریده با آثار کبودی، پاهای ورمکرده و جثهٔ ناتوان و ضعیف او خبر از شکنجههای بسیار میداد.
آوردن لادن به خانه هم جز برای در همشکستن روحیهٔ او و خانوادهاش نبود. مادرش پرسید: ”چرا او را به این روز درآوردهاید؟“ یکی از پاسداران گفت: «تقصیر خودش است او با ما همکاری نمیکند و از او بپرسید. ما خیلی لطف در حقش کردیم»
لادن در یک فرصت مناسب که توانست چند لحظهٔ کوتاه در یکی از اتاقها با مادرش صحبت کند به مادرش گفت: ”… مادر، بدانید که من هیچ چیزی به آنها نگفتهام و هیچ اطلاعاتی به آنها ندادهام. “
پس از چند دقیقه لادن را از خانه بردند و این آخرین دیدار خانواده با او بود، در روز ۸آذر سال۶۰ تپههای اوین باز هم از خونهای پاک دیگری گلگون شد ویکی از شهدای این روز لادن منتصر اسدی بود.
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org