728 x 90

با یاد مجاهد شهید سهیلا مصدق فر

مجاهد شهید سهیلا مصدق فر
مجاهد شهید سهیلا مصدق فر

محل تولد: اصفهان
شغل:
سن: 20
تحصیلات: متوسطه
محل شهادت: اصفهان
تاریخ شهادت: 15-4-1360
محل زندان: -

زندگینامه شهید


میلیشیای قهرمان سهیلا مصدق فر در ۲۶مرداد ۱۳۴۱ در خانواده‌یی متوسط در اصفهان بدنیا آمد. وی که مظهر صداقت و تواضع بود در سنین نوجوانی در کنار خلق قهرمانش در مبارزات سال۵۷ شرک فعال داشت.

در جریان این مبارزات بود که با شهدا و آرمان سازمان مجاهدین آشنا شد. عشق شدید وی به آرمان توحیدی مجاهدین باعث شده بود که پس از قیام ۲۲بهمن بارها مورد آزار و اذیت مرتجعین واقع شود.

یکبار نیز به‌دلیل فعالیت‌هایش از مدرسه اخراج شد. اما سهیلا به‌رغم تمامی آزارها و تهدیدها هرگز دست از مبارزه بر نداشت و با فروش نشریه مجاهد در خیابان‌ها به آگاه کردن توده‌ها می‌پرداخت.

سهیلای دلیر دوبار توسط مزدوران و اوباشان خمینی دستگیر شد. بار اول در ۵اردیبهشت ۶۰ در راهپیمایی اعتراضی به کشتار دو خواهر مجاهد در قائم‌شهر دستگیر و مدت ۲۸روز توسط دژخیمان مرتجع در خانه امنی در نجف آباد مورد آزار و شکنجه قرار گرفت.

روحیه انقلابی و شکست ناپذیر سهیلا مزدوران ارتجاع را به زانو در آورد و آنها را ناچار کرد در تاریخ ۲خرداد وی را آزاد کنند.

پس از آزادی، این خواهر قهرمان دمی نیاسود و فعالانه به مبارزه بر حق خود ادامه داد تا زمانی که بار دیگر ضمن شرکت در راهپیمایی اعتراضی مردم اصفهان در تاریخ ۳۰ خرداد۶۰ به اسارت پاسداران خمینی در آمد.

او پس از ۱۰روز اسارت توأم با شکنجه وحشیانه به جرم اعتقاد و پایبندی به اصول و ارزشهای مجاهدین در سحرگاه ۱۴تیر ماه ۶۰ به جوخه اعدام سپرده شد.

سهیلای شهید در ملاقاتی که با پدر و مادرش داشت شکنجه‌هایش را چنین بیان می‌کند:“ این پاسداری که این‌جا ایستاده با چکمه در دهان من کوبید به‌طوری‌که دندان جلویم شکسته است و جمعاً ۲۱۰ضربه شلاق به من زده‌اند“ .

ایمان و اعتقاد عمیق سهیلا به اسلام انقلابی و ایدئولوژی سازمان چنان روحیه مقاومی در او ایجاد کرده بود که دیوسیرتان پلید ارتجاع هنگام اعدام وی ۹ گلوله به بدنش شلیک کردند در حالی که کمر و شکم و انگشتان دستش بر اثر ضربات شلاق کبود شده بود.

او پس از شهادت لبخند معصومانه‌ای بر لبانش نقش بسته بود گویی لرزش شدید حکومت ارتجاعی خمینی را بچشم می‌بیند و از پیوستن به شهدای والامقام سازمان خشنود است.

“ یادش گرامی و راهش پر رهرو“

 

 

وصیتنامه مجاهد شهید سهیلا مصدق فر

بسم الله الرحمن الرحیم

“... و تلک الأیام نداولها بین الناس و لیعلم الله الذین امنوا و یتخذ منکم شهداء و الله لا یحب الظالمین“

(آل عمران آیه ۱۴۰)

... “ و این روزها را بین مردم دست به‌دست می‌گردانیم تا خداوند ایمان آورندگان را بشناسد و از شما گواهان و شاهدان برگیرد و خداوند ستمگران را دوست ندارد. “

بنام خدا و به‌نام خلق قهر مان ایران

من یک هوادار ساده مجاهدین خلق هستم و تا این لحظه که می‌خواهم بدین وسیله پیام خود را بگوش تمامی خواهران و برادران همرزمم و مردم قهرمان ایران برسانم، (که) بر عقیده خویش با استواری ایستاده‌ام و بدون اغراق می‌توانم بگویم هیچ نیروی اهریمنی نخواهد توانست من را از آنچه که بدان ایمان آورده‌ام جدا سازد.

چرا که از همان آغازی که با اسلام اصیل و انقلابی و با آیه‌های راهگشای قرآن آشنا شدم، می‌دانم که آن کس را که حق را ندا می‌داد جوابش گفتم و بدان ایمان آوردم (ربنا اننا سمعنا منادیاً ینادی للایمان...)

مجاهدین را از میان جوانان و مردم پرشور یافتم که با ندای الله اکبر و مشتهای گره کرده سرنگونی رژیم شاه را نوید می‌دادند.

آنها را در میان دفاعیات مهدی و در تپه‌های اوین و در ظهر عاشورا یافتم و دیدم که چگونه با تمامی دشنامها و برچسبهای ناچسب آنان را منافق و التقاطی قلمداد می‌کردند ولی باز هم تن به ذلت و سازش با دشمنان خلق ندادند و نمی‌دهند.

من براستی از اسلامی که در زیر کلمات خشک آن استبداد و اسارت می‌بود متنفر بودم. ولی آن هنگام که اول بار دفاعیات شهدای سازمان را خواندم و کم کم با طرز بینش آنها آشنا شدم احساس کردم که براستی هم اینانند که می‌دانند زنگارهای طبقاتی اسلام را که از بنی امیه یدک می‌کشد را بزداید و جامعهٔ قسط و عدل اسلامی را برپا سازد.

و اما خواهران و برادران:

اگر زنده بمانم تا آنجا که در توانم است پیام قرآن را که در وجود نشریات و اعلامیه‌ها و سخنان مجاهدین نهفته است را بگوش مردم می‌رسانم و اگر شهید شدم به آرزوی خود دست یافتم.

تو ای خواهر و برادرم راهم را به رهبری مجاهدین خلق بگشای و آن کوله بار و عصا و چاروقها را بردار و از این‌جا که من ماندم راه را ادامه ده.

چرا که ما با یکدیگر پیمانی خونین بستیم. عهد و پیمانی در شبهای تیره و تاری که اکنون ارتجاع بر آن حاکم است و این به‌خاطر اختناق و جو سانسوری است که من و تو زیر باران رگبار مسلسل دشمن متجاوز و انحصارطلبان... با دستهای پرتوان خود اعلامیه‌های سازمان را دست نویس می‌کردم و به میان مردم می‌بردیم.

چه خوب بیادم می‌آید آن روز را که جلوی درب انجمن جوانان مسلمان دستهایمان را گره گرده بودیم و پیمان خود را تجدید می‌کردیم و حتی حاضر بودیم که به رگبارمان بگیرند ولی خانه ما را نه.

پیام دیگری نیز دارم و این‌که اگر فرد فرد ما، مجاهد خلق را به‌عنوان راهبر بپذیریم اول از هر چی باید به ایدئولوژی توحیدی آنها ایمان بیاوریم و آن را در عمل پیاده کنیم.

بیایید از خانه و محل کارمان شروع کنیم تا جامعه‌مان (را) به پیش برویم چرا که اگر نتوانیم اساس مطلب را دریابیم و آن را بازسازی کنیم، صحبت از هر گونه شعاری از جامعه بی‌طبقه توحیدی (حکومت مستضعفین) شعاری تو خالی و بی‌محتواست.

اما خدا، تو شاهد باش که جان خود را برای رضای تو و آزادی و بهروزی این خلق ستمدیده که تنها توسط پرچمدار مبارزات توده‌یی مردم (مجاهدین خلق ایران) عملی می‌گردد، نثار می‌کنم. باشد تا به این وسیله وفاداری خود را نسبت به اسلام و راهم نشان داده باشم.

سلام بر خلق – سلام بر آزادی

درود بر بنیانگذاران مجاهدین خلق که براستی روشنی بخش تشیع سرخ علوی در دل شبهای تار این خلق می باشد

مرگ بر ارتجاع

“ زنده باد ندای برحق قرآن“

سهیلا مصدق فر ۱۸ / ۹ / ۵۹

 

 

خاطرات


 

 

تصاویر یادگاری


 

 

تصویر مزار شهید


یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/4e380530-c810-471c-836c-83a1c2f1fb81"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات