728 x 90

با یاد مجاهد شهید زهرا (فرح - زری) ناهیدپور

مجاهد شهید زهرا (فرح - زری) ناهیدپور
مجاهد شهید زهرا (فرح - زری) ناهیدپور

محل تولد: تهران
شغل: دانشجو
سن: 22
تحصیلات: -
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: 6-11-1361
محل زندان: -

زندگینامه شهید


مجاهد شهید فرح ناهیدپور (زری) در سال۱۳۴۰ در تهران به دنیا آمد در دوران کودکی پدرش را از دست داد و مادرش سرپرستی خانواده را به عهده گرفت، فرح یک خواهر و یک برادر داشت، خواهرش پروین ناهیدپور سه سال از زری بزرگتر بود و برای او همرزم مجاهدی بود که همپای او قدم در مسیر مبارزه و در راه آرمان سازمان مجاهدین خلق ایران گذاشته بود.

پروین از دانشجویان دانشگاه تهران و فرح از دانشجویان دانشگاه علم و صنعت بود، فرح از سال۵۸ در انجمن دانشجویان مسلمان دانشگاه فعالیتش را با سازمان مجاهدین شروع کرد. پروین هم همزمان در ارتباط با سازمان بود، و آنها از قلب پر تپش کانونهای بیداری، راه ِ پرفراز و نشیب مبارزه را برگزیدند.

زری اواخر سال۵۹ به بخش دانش‌آموزی شرق منتقل شد و مسئولیت همآهنگی تعداد زیادی از انجمنهای مدارس را در تهران به‌عهده گرفت، در آن دوران مسئول او مجاهد شهید مهری خانبانی بود.

در آبان ۶۰ مزدوران خمینی بر سر اجرای یک قرار خیابانی به زری مشکوک شده و او را دستگیر و در زندان اوین شناسایی کردند.

از آنجایی که همهٔ اطلاعات زری لو رفته بود، پاسداران در زیر شکنجه رد مسئولش مهری خانبانی را می‌خواستند. اما او با مقاومت آرزوی لودادن مسئولش را بر دل پاسدارانِ شقاوت باقی گذاشت.

یکبار شکنجه‌گر پس از زدن ضربه‌های کابل او را از روی تخت شکنجه باز کرد و گفت: «مگر این برخورد من را نمی‌بینی؟ حرف بزن تا کارت نداشته باشم، من تو را تعزیر می‌کنم و بعد هم با تو صحبت می‌کنم و ارشادت می‌کنم! این برخورد اسلامی است»، اما زری قهرمان بر موضع استوار مجاهدی‌اش باقی ماند و هیچ اطلاعاتی خصوصاً اطلاعات مربوط به مسئولش را به دژخیم نداد.

در زمینه برخورد رزمنده زری در زندان یکی از همرزمان و همبندی‌های از بند رسته او می‌گوید: «در راهرو صدای نماز خواندن شنیدم، صدا به نظرم آشنا آمد، زری ناهیدپور یکی از دوستان دانشکده‌ام بود.

احساس تلخی قلبم را فشرد زیرا نمی‌خواستم او را در زندان ببینم، همهٔ زندانیان ۲۴۶ زری را به‌خاطر روحیهٔ مقاوم و سرشارش می‌شناختند. تا لحظهٔ شهادت مسئولیت تشکیلات بند را به عهده داشت.

زندان و حکم اعدام نتوانسته بود مسئولیت را از خاطر زری ببرد، اواخر اسفند سال۶۰ داشتم با زری در مورد شرایط و وضعیت رژیم صحبت می‌کردم، زری حرفهایی زد که به من توانایی دیگری بخشید و عمق شناختش نسبت به مسیری که انتخاب کرده بود را نشان می‌داد.

زری در ادامه صحبت‌هایش گفت: «برای ما که به زندان افتاده‌ایم مسألهٔ اصلی پیدا‌کردن بهترین شکل مقاومت در زندان است، من و تو و امثال ما وقتی فکر کنیم که اصلاً عمر ما به پیروزی قد نمی‌دهد، یک ماه بعد توانایی و امکانات مقاومت‌مان به‌مراتب بیشتر از امروز خواهد بود. انقلاب به‌سرعت و سهولت پیروز نمی‌شود، انقلاب نیاز به زمان دارد اما مهم این است که این مسیر باید به هر ترتیب پیموده شود و این مسئولیت ماست».

در لحظاتی که زری با زندان و شکنجه و حکم اعدام که در یک دادگاه چند دقیقه‌یی برایش صادر شده بود چنگ در چنگ بود، در بیرون دیوارهای زندان، همرزم و خواهرش پروین در درگیری با پاسداران خمینی به‌شهادت رسید.

زری در زندان از طریق شعبه بازجویی خبر شهادت خواهرش را فهمید و مجاهدینی هم که تازه دستگیر شده بودند او ر ا به یقین رساندند، و او به یکی از یارانش گفت: «این راهی است که همهٔ ما باید برویم! خیلی خوشحالم که به‌زودی من هم پیش بقیهٔ یاران خواهم رفت!»

در بهار سال۱۳۶۱ زری را به همراه تعدادی دیگری برای بردن به جوخه اعدام از بلندگو صدا زدند از جمله، فریبا مهدیزاده، پروین اسکندری و چند مجاهد دیگر.

همرزم مجاهدش در ادامه خاطراتش از زری در زندان ادامه می‌دهد «می‌دانستیم که آنها را برای اعدام می‌برند و به‌رسم همیشه به صف شدیم تا با بچه‌ها خداحافظی کنیم. زری موقع رفتن پیامش یک چیز بیشتر نبود، مقاومت تا پایان مسیر و ادامه‌دادن راه تا به آخر! بعد از آخرین وداع، همه‌شان شادتر از همیشه رفتند».

 

خاطرات


 

 

تصاویر یادگاری


 

 

تصویر مزار شهید


 

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/ed9d3b29-dbfb-40de-99ee-4bb0bda69bad"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات