زندگینامه شهید
یکی از بستگانش دربارهٔ آخرین دیدارش با مجاهد شهید سیدحسین نجاتی در زندان گوهردشت، نوشته است: «فکر میکنم در بهار۶۷ آخرین ملاقاتی بود که در زندان گوهردشت اجازه دادند او را ببینیم.
وقتی از اوضاع زندان پرسیدم، چنانکه روزها و ماههای بعد را از پیش میدید و میدانست که رژیم قصد قتلعام زندانیان را دارد و بهمن گفت، «ما همگی آمادهٴ پروازیم، خواهش میکنم اگر موردی پیش آمد، مواظبباش که پدر و مادرم گریه نکنند. نمیخواهم با گریستن آنها خمینی شاد بشود». وقتی این حرفها را زد، بهاو گفتم جلو بیا و از پشت شیشه، او را بوسیدم و این وداع آخرینمان بود».
روز دهم شهریور همان سال، بدون این که هیچ اثر و نشانهیی از محل دفنش بدهند، کیف کوچکی را که حاوی لباسهای او بود، به خانوادهاش تحویل داده و تأکید کردند که نباید در مورد اعدام او اعلامیه و اطلاعیهیی بدهید و مجلس ترحیم و مراسمی بگیرید.
خاطرات
آخرین دیدار- «ما همگی آماده پروازیم».
یکی از بستگان مجاهد شهید حسین نجاتی در رابطه با آخرین دیداری که با حسین قهرمان در ملاقات داشته اینطور میگوید: «فکر میکنم در بهار۶۷، آخرین ملاقاتی بود که در زندان گوهردشت، اجازه دادند او را ببینیم. وقتی از اوضاع زندان پرسیدم، چنان که روزها و ماههای بعد را از پیش میدید و میدانست که رژیم قصد قتلعام زندانیان را دارد؛ به من گفت، "ما همگی آماده پروازیم. خواهش میکنم اگر موردی پیش آمد، مواظب باش که پدر و مادرم گریه نکنند. نمیخواهم با گریستن آنها خمینی شاد بشود". وقتی این حرفها را زد، به او گفتم جلو بیا و از پشت شیشه، لبانش را بوسیدم و این آخرین وداعی بود که من با او داشتم».
خاطرهای از مجاهد خلق از همبندان حسین قهرمان:
«وارد هواخوری شدم. حسین نجاتی آرام و با وقار قدم میزد. لحظهیی به تنهاییاش خیره شدم...
- نبینیم تنها قدم بزنی! بهچی فکر میکنی؟
- به هیچ چی، به بچهها
- دیروز رفتی ملاقات؟...
- بنده خدا رو خیلی اذیتش میکنن. از ۳-۲هفته پیش که گفتم بهتره بره دنبال زندگیش یه کم عصبانی شده.
- خُب چرا گفتی؟ مگه عقلت کمه؟ آخه اینم حرف بود بهش زدی؟
- نمیتونم ببینم همه عمرشو بهخاطر من تلف کنه…
-... اونم مثل تو انتخابشو کرده. نمیخواد دلسوزی بیخودی کنی.
- از روزی که ازدواج کردیم من فراری بودم. بعد هم که دستگیر شدم اونم آوردنش بازجویی. میدونستن کارهیی نیس ولی بازجو واسه اینکه من اعتراف کنم، چند بار جلو خودم زَدش. الآنم ۶ساله از طرف خونوادشون بهخاطر من زیر فشاره...
- اونوقت تو هم تشویقش میکنی!...
- ببین... ما که هیچکدوم از اینجا جون سالم بیرون نمیبریم. آخه اون چه گناهی کرده که بهخاطر من این همه فشار و تحقیر و بدبختی رو تحمل کنه…
- بذار هر طور راحته زندگی کنه.
- آره! اون میدونه منو اگه تیکهتیکه هم کنن، دست از ”مسعود“ (اشاره به مسعود رجوی است) برنمیدارم».
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org