زندگینامه شهید
مجاهدین شهید حمید رضا ناظمی، احمد نور نوری و ناصر موسوی در تاریخ ۱۸آبان سال۱۳۶۲ در جریان یک مأموریت انقلابی در ورودی شهر مهاباد با مزدوران خمینی درگیر شده و قهرمانانه بهشهادت رسیدند.
مجاهد شهید نورالدین نوری در سال۱۳۳۶ در روستای گلهدار از توابع لار شیراز در یک خانوادهٔ اهل تسنن متولد شد.
دوران ابتدایی را درمدرسهٔ زادگاهش به پایان رساند و پس از آن چند سالی همراه پدرش که برای کسب درآمد جهت گذران زندگی خانواده به قطر رفته بود به این شیخ نشین رفت و تا سال دوم دبیرستان را در آنجا گذراند.
احمدنور سپس به ایران بازگشت و بقیهٔ تحصیلات متوسطهاش را در شیراز و در بوشهر به پایان رساند، و پس از گرفتن دیپلم به سربازی رفت.
وی در دوران سربازی در تظاهرات مردمی علیه شاه خائن در ارومیه شرکت داشت و در جریان قیام با مجاهدین آشنا شد.
پس از دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش اهداف و آرمان مجاهدین را تبلیغ میکرد، هر هفته به ستاد مجاهدین در شیراز مراجعه میکرد و اعلامیهها و نشریههای سازمان را دریافت و به محل سکونتش میبرد و پخش میکرد.
پس از چندی نورالدین به شیراز آمد و در ارتباط با انجمن دانشجویان اهل سنت هواداران مجاهدین خلق، به فعالیت پرداخت. او طی این مدت در کلاسهای آموزشی ستاد مجاهدین در شیراز نیز شرکت کرد و در جمعآوری کمکهای مالی و نیز تبلیغ اهداف سازمان فعال بود.
اوایل سال۵۹ مجاهد شهید نورالدین ضمن حفظ ارتباط خود با مجاهدین مجدداً به روستا بازگشت و بهعنوان آموزگار در یکی از روستاهای اطراف گله داربه تدریس پرداخت.
او در این دوران در ارتباط با ستاد مجاهدین شیراز بود و همچنان مواضع سازمان را تبلیغ و ترویج میکرد، بهدلیل فعالیتهای انقلابی او و هواداری از سازمان مزدوران خمینی در آموزش و پرورش او را اخراج کردند، و نورالدین در اوایل سال۶۰ به شیراز رفت.
نورالدین طی این دوران در تظاهرات مقطعی قبل از ۳۰خرداد و نیز در تظاهرات ۳۰خرداد۶۰ شرکت فعال داشت، اما طی مدت کوتاهی ارتباط تشکیلاتیاش قطع شد.
سرانجام در آذرماه ۶۱ به امارات متحدهٔ عربی رفت و به انجمن دانشجویان مسلمان خارج از کشور وصل گردید و سپس در اوایل دیماه ۶۲ به کردستان منتقل شد و در ارتباط فعال تشکیلاتی با سازمان قرار گرفت.
او طی این مدت با تلاش و احساس مسئولیت زیاد موفق شد ارتباط تشکیلاتی دهها تن از هوادارانی را که رابطهشان قطع شده بود، به سازمان وصل کند.
نورالدین بعد از گذراندن دورههای آموزش نظامی در کردستان، وارد واحدهای عملیاتی پیشمرگههای مجاهد خلق شد وی در انجام مأموریتهایی که به او محول میشد، فعالانه برخورد میکرد.
مأموریتهایی که گاهی چند روز پیادهروی و تحمل فشار و خستگی مفرطی طلب میکرد، باینحال او همیشه ازروحیهٔ قوی و رزمندهای برخواردار بود و هیچوقت خسته و کسل نشان نمیداد.
وی طی مدتی که در سازماندهی مجاهدین در منطقه فعالیت داشت، در چندین فعالیت انقلابی شرکت داشت و سرانجام در جریان یک مأموریت انقلابی در مهاباد، همراه یا دوتن از یاران قهرمانش با مزدوران خمینی درگیر شد و طی یک نبرد قهرمانانه بشهادت رسید.
نورالدین رزمندهای صمیمی بود و همرزمانش علاقهٔ زیادی به اوداشتند، او همواره نسبت به سازمان و مردمش عشق میورزید
یادش گرامی باد
متن تایپ شدهٔ وصیت نامهٔ مجاهد شهید نورالدین نوری (مسیح)
از: مسیح تاریخ: ۱۲/ مهر/ ۶۴
به: رهبری عقیدتی (مسعود و مریم)
گزارش ذیل، آخرین گزارش تشکیلاتیام میباشد، که فیالواقع گویا و بیان کننده هویت و عقایدم میباشد که در این طریق به مبارزه پرداختهام.
گزارشی از عشق شورانگیز و ایمانم، از مهر و عطوفت به راهبران عقیدتیام و کین و خشم و نفرت به سد کنندگان راه تکامل، که اکنون در رژیم ضدبشری خمینی دجال نموداراست.
بنام خدا و بهنام راهبران عقیدتیام (مسعود و مریم)
و بهنام آنانکه انقلاب شکوهمند ایدئولوژیکشان، وجودم... . در اثیر انقلابشان سوخت و ایمان و ایقانم، جسارتم و توانم، صد چندان گردید.
بهنام سردار کبیر خلق مجاهد شهید موسی خیابانی، ستارهای پرفروغ که بر تارک مقاومت انقلاب نوین ایران در درخشش است.
بنام اشرف زنان مجاهد خلق شهید قهرمان اشرف ربیعی که با خون پاکش رهگشای انقلاب ایدئولوژیک گردید.
الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ وَ كَفى بِاللَّهِ حَسِيباً
اینجانب احمد نور ــ نوری متولد ۱۳۳۶ محل تولد گلهدار لارستان با درک و بینش و آگاهی به آرمان والای اسلام ناب توحیدی که در طریق تکامل در پیش است، و یگانه راه رهایی و تنها راه خدا و خلق است، این عقاید و آرمان در سازمانم (سازمان مجاهدین خلق ایران) و بهویژه در راهبران عقیدتی (مسعود و مریم) سمبل و الگوی والای توحیدی متبلور و متجلی است.
باایمانی به صلابت و استواری کوه، با عشقی شورانگیز و سرمست در این سبیل گام نهاده که تا آخرین نفس و آخرین شئ وجودم را در این راه فدا کنم.
اگر چه بعد از انقلاب ایدئولوژیک اینگونه ایثار و فدا کاریها، اشلی (مداری) بس اندک و ناچیز در مقابل آن معیار و اشلی که راهبران عقیدتیام (مسعود و مریم) درنوردیدند، ولی باشد که هر چه در توان و توشه دارم با ایمانی به ژرفای اقیانوس به عشق خدا و خلق در طبق اخلاص فدا کنم.
من این درس را از پیشوای کبیر عقیدتیام امام حسین (ع) آموختهام، که زندگی جز عقیده و جهاد در راه عقیده چیزی دیگر نیست (انما الحیاه عقیدهٔ و جهاد).
باشد تا این جان و جسم ناچیزم در راه متعالی تکامل و رهایی، پلی باشد برای عبور و گذر خلقی دربند به سمت رهایی و آزادی.
چرا که در حقیقت در هنگام آزادی و استقلال خلق، ما در چهرههای رنجدیده زحمتکشان، در لبخند کودکان بیسرپرست و اندوه و آه پدران و مادران دل شکسته از جور ستمگران، زندهایم و هرگز نخواهیم مرد.
پس بگذار خلق قهرمان با سیل خونفشان ما نابودی و ستم ظالمان را به چشم بیند، فدا و ایثار فرزندان مجاهدش را که عشقی جز رهایی و استقلال خلق آرمانی ندارند، بشناسند.
زیرا به فرمان مولایم امام حسین (ع)، زندگی ذلتبار و ننگین هرگز هرگز به تن نخواهیم خرید، و ننگ تسلیم و سازش در برابر دژخیمان و سد کنندگان راه تکامل برتن نخواهیم مالید. که «الموت اولی (من) رکوب العار».
ما مرگ سرخ و خونفشان را بر زندگی پست و ذلتوار حیوانی هزاران، هزار بار ارج میشماریم.
من اکنون بهعنوان یاختهای از ارگانیسم گسترده سازمانم، به فرمان راهبران عقیدتیام (مسعود و مریم)، پیام آوران رحمت و رهایی، منادیان آزادی، نجات دهندگان خلقی در زنجیر و روح افشان متعالی یاران تا آخرین نفس در برابرشان (مسعود و مریم) سرتسلیم فرود میآورم.
تسلیمی که از عمق بینش عقیدتیام نشات میگیرید، تسلیمی که جز رضای خدا و خلق نیست، و تا آخرین اشل (مدار) ایثار و فداکاری سر در قدومشان میساییم.
به فرمانشان سلاح برکف، با خشمی و کینی به عمیقی اقیانوس پرشور و پر شرر به استواری کوه، و با عزمی راسخ در مصاف بیامان با دژخیم جماران و اعوان و انصارش خواهم جنگید و مقاومت خواهم کرد.
مقاومتی مستمر تا امحای تمامی سد کنندگان راه رهایی، تا نابودی دژخیمانی که فضای میهنم (را) تیره و تار ساختند (و قاتلوا ائمة الکفر)
تا مرگ این جرثومههای فساد و تباهی، کسانی که حرث و نسل مملکتی را برباد دادهاند، و با جنگافروزی و شکنجه و اعدام رشیدترین فرزندان خلق را دسته، دسته در خون میکشانند.
کسانی که زندگی را بر مردم تنگ کردهاند، تا خود چند صباحی بر اریکه قدرت تکیه زنند، کسانی که با عوامفریبی و ریا و مکرهای شیطانی در هر کوچه و خیابان و هر مسجد ضرار، با فریاد گوشخراش و جغدوارشان وحشت و رعب بر قلوب و روح مردم افکندهاند.
من اکنون با سلاح آتشینم با ایمان به راهبران عقیدتی مصمّمم که با تمامی نیرو و انرژی بر مزدوران تباهی و سد کنندگان راه تکامل بشورم و با خون خویش بر سیل بنیانکن بیفزایم که هر چه سریعتر بنیانش برافتد.
بارخدایا کمکم کن تا رهروی پاک و مؤمن راهبران عقیدتیام باشم.
بارخدایا مددم کن تا با تأسی از راهبران عقیدتیام هر چه بیشتر و فزونتر در مسیر خدا و خلق در جهت نیل به رهایی حرکتی پویاتر داشته باشم.
بارخدایا راهبران عقیدتیام (مسعود و مریم) را در کنف حمایت خودت قرار ده تا انقلاب عظیم خونین خلق دربند ایران را با کمترین خونریزی به بار نشانند.
و به گفتهٔ رهبریام مسعود:
خدایا نیکترین نیکیها را که همان رهایی مردم ایران و سرنگونی دشمن خودت، دشمن ما و دشمن مرز بوم و حرث و نسل ایران یعنی «خمینی» دجال و ضدبشراست. از تو میخواهم تا هر چه زودتر پرچم سبز و سپید و خونین ایران به نشانهٔ خّرمی وصلح و آزادی بر خرابههای بیتالعنکبوت جماران به اهتزاز درآید.
و از تو تقاضا میکنم که ارادههایمان سرختر، آهنینتر، فولادتر، صیقل یافتهتر و آتشینتر کنی، و از تو میخواهیم که ما را به «فدا» ها و «فدیه» های باز هم بالا بلندتر توانا کنی.
مرگ بر خمینی
درود بر رجوی (مسعود و مریم)
... .
پیش بسوی جامعهٔ بیطبقهٔ توحیدی
۱۲/مهر/۶۴
(احمد نور ــ نوری) مسیح
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org