زندگینامه شهید
روزی مادرش با دیدن میزان فعالیتها، سختکوشیها و دربدریهای طولانی که از دخترش میدید پرسید: علت این کارها و در بدریهای تو چیست؟ زرین که کودک فقیر همسایه را در آغوش کشیده بود به مادر نگاه کرد و گفت بهخاطر اینها، بهخاطر ساختن ایرانی آزاد و رها، در آیندهای درخشان برای این افرادی که از زندگی جز رنج و محرومیت و بدبختی چیزی ندیدهاند. بهخاطر مبارزه با رژیم ضدبشری که بیش از هرکس به اینها ظلم کرد...
زرین (تاج) پرتوی در سال ۱۳۳۳دریک خانواده معمولی باالنسبه مرفه در مشهد متولد شد تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در شهر مشهد گذارند در سال ۱۳۵۱ در حالیکه رتبه ممتاز کنکور داشت، وارد دانشکده پزشکی مشهد شد؛ سپس بعد از قیام با انجمن مسلمانان، فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد در سال ۵۷ و ۵۶ که شهر طبس را زلزلهای ویران کرد از طرف این مجتمع بهعنوان امدادگر به کمک مجروحان زلزله شتافت و هرآنچه که از دستش برمی آمد در راه کمک به مجروحان کوتاهی نکرد.
بعدازپیروزی قیام ضدسلطنتی و تشکیل ستادهای علنی سازمان، گمشده خود را بازیافت و از اولین خواهرانی بود که در بخش امداد سازمان در مشهد مشغول به کار شد، زرین با وجود نقصعضو پایش که میلنگید بهطور حرفهیی و شبانهروزی در امداد کار میکرد، او پیوسته به محرومیتهای خلقش فکر میکرد. زرین در بخش امداد درمانگاه ”ابکوه“مشهد که در بین زاغه نشینان از طرف سازمان تشکیل شده بود با صبر و حوصله زیاد، مجروحان و افراد بیبضاعت را مداوا میکرد و آنها را با عشق زیادی دوست میداشت به همین جهت بین زاغه نشینان محبوبیت خاصی داشت بهطوری که آنها هر وقت هواداران سازمان را میدیدند از آنها سراغ زرین را میگرفتند.
در جریان جنگ ضدمیهنی ایران و عراق، دکتر زرین از طرف سازمان به اهواز اعزام شد و در آنجا در امداد مجاهدین که برای درمان و مداوای مجروحان جنگی بهوجود آمده بود به مداوای جنگزدهها پرداخت. در فاصله کوتاهی محبوبیت و شهرت زیادی در بین جنگ زدگان کسب کرد. همین امر موجب هراس مرتجعین آخوندی شد و طی یورش به چادر امداد مجاهدین توسط عوامل سپاه و فالانژهای اوباش، او به همراه تنی چند از همکارانش دستگیر شدند. و به مدت ۴ ماه ماه در زندانی که در نزدیکی توپها و جنگندههای عراقی بود بهسر برد تا اینکه با افشاگریهای سازمان مجاهدین خلق ایران او را آزاد کردند. او پس از آزادی از زندان به مشهد رفت و تا زمان شهادتش به فعالیتهایش ادامه داد.
از ویژگیهای انقلابی مجاهد شهید زرین که به شیدا هم شناخته میشد تواضع، مهربانی و دلسوزی او نسبت به مجروحان بود او بهدلیل صفات انسانیش در بین پرسنل بیمارستان و بیماران مورد توجه و علاقه همه بود. در مراحل مختلف که مجاهدان مجروح یا مصدوم را نزد او میآوردند، او با سختکوشی تمام تلاشش را میکرد که جان آنها را نجات دهد.
اما آخرین برگ مزین شده به نامش که جانش را در همین مأموریت از دست داد مربوط به مداوای جراحت یک زوج مجاهد (عباس رستگار و مریم جیوار) بود؛ آنها که بهشدت مجروح بودند توانسته بودند از چنگ دژخیمان بگریزند؛ پاسداران به این پایگاه حمله کرده و عباس و همسرش در دم بهشهادت میرسند.دکتر زرین نیز مورد اصابت گلوله قرار گرفته و به دست پاسدارن دژخیم میافتد، آنها جسد نیمه جان او را به خیال اینکه بهشهادت رسیده به سردخانه بیمارستان منتقل میکنند. این مجاهد قهرمان از خونریزی شدید ناشی از زخمهای گلوله پاسداران بهشهادت میرسد. چرا که خودش خواسته بود برای آزادی ایران و کودکان محروم مبارزه کند.
برادر وی ابراهیم پرتوی نام داشت که درگیری خیابانی، قبل از او شهید شده است.
یاد، نام و رزمشان در خون همسنگرانشان در نسلهای بعد خروشان باد
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org