728 x 90

با یاد مجاهد شهید بهروز قربان رمکی

مجاهد شهید بهروز قربان رمکی
مجاهد شهید بهروز قربان رمکی

محل تولد: رامسر
شغل: نقاش ساختمان
سن: 21
تحصیلات: -
محل شهادت: رامسر
تاریخ شهادت: 18-10-1360
محل زندان: -

زندگینامه شهید


بهروز قربان‌رمکی در سال ۱۳۳۹، در رامسر به دنیا آمد؛ و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همان شهر گذراند. وی به موازات تحصیلاتش، در رشته‌های ورزش هم فعال و موفق بود. ضمن این‌که در کار نقاشی ساختمان، به برادر بزرگترش نیز کمک می‌کرد.
او در سال ۱۳۵۷، در قیام و تظاهرات‌های مردم ایران، علیه دیکتاتوری فاسد شاه خائن، شرکت فعال داشت و بسیاری از جوانان شهر را برای شرکت در قیام فعال و همراه کرد.
بهروز در جریان قیام و فعالیت‌هایی که داشت، با نام و آرمان سازمان مجاهدین آشنا گردید و پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی، فعالیت خود را در ارتباط با سازمان، در انجمن جوانان مسلمان رامسر (هوادار سازمان)، آغاز کرد.
از آن پس وی به‌عنوان میلیشیایی پرشور، در همه صحنه‌ها از جمله فروش نشریه و کتب سازمان، شرکت در تظاهراتهای اعتراضی علیه سیاست‌های سرکوبگرانه ارتجاع حاکم و مقابله با چماقداران خمینی در حمله به مراکز و دکه‌های خیابانی هواداران سازمان، شرکت داشت.
وی هم‌چنین تحت تأثیر آموزشهای سازمان، در هر شرایطی برای کمک به افراد محروم و نیازمند، پیشقدم بود و این منش مردمی و انقلابی، باعث محبوبیت وی در میان جوانان، شده بود.
به‌دلیل جسارت و شجاعتش در مقابله با چماقداران رژیم با توجه به آمادگی بدنی که داشت، و محبوبیت مردمی‌اش، به‌شدت مورد حقد و کینهٔ پاسداران قرار داشت.
بهروز به همراه چند تن از همرزمان مجاهدش، در تظاهرات بزرگ ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، در اعتراض به سرکوب آخرین قطرات آزادی‌ها، مسئولیت حفاظت بخشی از تظاهرات را در شهر رامسر، به‌عهده داشتند. او در انجام این مسئولیت بارها در برابر هجوم پاسداران سرکوبگر به تظاهر کنندگان، ایستاد و موجب آزادی تعدادی از آنها که در خیابان محاصره و دستگیر شده بودند، گردید.
پس از ۳۰ خرداد و آغازه مبارزه مسلحانه انقلابی، بهروز در موضع فرمانده یکی از واحدهای عملیاتی سازمان در رامسر، قرار گرفت.
وی به همراه یاران مجاهدش که در جنگل مستقر بودند، با رشادت و فداکاری بی‌نظیر، موفق به انجام مأموریت‌های مختلف علیه نیروهای سرکوبگر رژیم در رامسر شدند.
تا آن که در جریان یکی از مأموریتها، واحد عملیاتی وی، به محاصره دشمن درآمد و در نبردی نابرابر، به مدت ۱۰ ساعت (از ۵ بعدازظهر تا ۵ صبح روز بعد)، و شهادت چند مجاهد خلق، بهروز توانست با شکست حلقه محاصره دشمن، از صحنه درگیری خارج شود.
وی که از تشکیلات قطع شده بود، به مدت دو ماه در پشت‌بام خانه پدریش، مخفی بود تا بتواند دوباره به واحدهای عملیاتی سازمان وصل گردد.
سپاه پاسداران و اطلاعات رژیم در رامسر، از این‌که بهروز بعد از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ فرمانده عملیات‌های مختلف بوده، با خبر نبودند و تنها اطلاعاتشان از وی در این حد بود که او از هواداران سازمان بوده است. تا این‌که بریده مزدوری که بهروز را از نزدیک می‌شناخت، اطلاعات وی را به ارگانهای سرکوب رژیم داد.
به‌دنبال آن، پاسداران جنایتکار در اواخر آذرماه ۱۳۶۰ طی طرح پیچیده‌ای، با محاصره کل منطقه، بهروز را به دام انداخته، دستگیر و روانه زندان سپاه رامسر کردند.
بازجویان و شکنجه‌گران جانی، که تازه به فعالیت‌های بهروز دلیر پی برده بودند، برای درهم‌شکستن این مجاهد قهرمان و کشاندن وی به ندامت با سخنرانی در نمایش جمعه رژیم، او را زیر شدیدترین شکنجه‌های وحشیانه و رذیلانه قرار دادند، اما این مجاهد پاکباز، با مقاومتی جانانه، حسرت یک آه را بر دل آنها نهاد. روحیه مقاوم و چهره خندان او با وجود همه زخم‌ها و جراحت‌های ناشی از شکنجه‌ها، تأثیر زیادی روی روحیه زندانیان دیگر داشت.
بهروز خطاب به شکنجه‌گران گفته بود: «اگر فکر می‌کنید خیلی قوی هستید فقط یک لحظه دست‌های مرا باز کنید تا ببینید چه بلایی بر سرتان می‌آورم».
سرانجام حکم اعدام بهروز، در بی‌دادگاه رژیم صادر شد.
وی یک روز پیش از اعدام، در حالی‌که شکنجه‌گران هر دو دست او را شکسته بودند، با پوشیدن بهترین لباسهایی که در اختیار داشت، با شور و روحیه‌ای بالا، خطاب به برادر مجاهدش، بهمن و سایر زندانیان هم‌بندش گفته بود: «فردا مرا اعدام می‌کنند و من نزد حنیف‌نژاد و سایر شهدا می‌روم. اگر پیامی دارید بگویید تا به آنها برسانم».
همبندیهای مجاهد وی، از روحیه رزمنده و شجاعت و جسارت انقلابی بهروز شگفت‌زده شدند.
صبح روز ۱۸ دی۱۳۶۰، زندان‌بانان با هدف درهم شکستن روحیه سایر زندانیان، همه را صدا زده و می‌گویند: «می‌خواهیم بهروز را اعدام کنیم و همه شما برای دیدن صحنه اعدام بیایید».
بهروز را برای اعدام به محوطه زندان فرودگاه رامسر بردند. سرکرده جوخه آتش، برای زجرکش کردن بهروز، فرمان یک شلیک به پای او را داد. بهروز خطاب به وی گفت: «دست نگهدارید؛ می‌خواهم مطلب مهمی را بگویم». فرمانده جنایتکار به‌تصور این‌که بهروز می‌خواهد اطلاعاتی را بدهد، فرمان توقف شلیک داد. بهروز در همان‌حال که به یک پایش شلیک شده بود، یک به یک عملیات‌هایی را که بر علیه نیروها و پایگاههای سرکوب رژیم در رامسر انجام داده بود، با صدای بلند تکرار کرد و سپس به آنها گفت: «حالا هر غلطی که می‌خواهید بکنید».
سپس دژخیمان خمینی وی را به رگبار بسته و به‌شهادت رساندند. به این ترتیب این مجاهد پاکباز و سر موضع کمتر از یک ماه پس از دستگیری، با عزم و اراده‌ای سترگ، در حالی‌که تا آخرین لحظه از تهاجم به دشمن غافل نبود، خون پاکش را در راه آزادی مردم ایران فدا کرد.
برادر بزرگتر بهروز، مجاهد شهید بهمن قربان‌رمکی از شهدای عملیات بزرگ فروغ جاویدان است.

 

خاطرات


 

 

تصاویر یادگاری


 

 

تصویر مزار شهید


 

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/ad62e544-ff42-442a-a501-367075d4f5fb"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات