728 x 90

با یاد مجاهد شهید بیژن رحیمیان

مجاهد شهید بیژن رحیمیان
مجاهد شهید بیژن رحیمیان

محل تولد: رامسر
شغل: دیپلم
سن: 44
تحصیلات: -
محل شهادت: عراق
تاریخ شهادت: 22-1-1382
محل زندان: -

زندگینامه شهید


ماه‌ها پیش از شروع جنگ دوم آمریکا در عراق در اول فروردین سال۱۳۸۲، سازمان مجاهدین خلق ایران بی‌طرفی‌اش را در جنگ اعلام کرد و طی اطلاعیه‌یی رسماً اعلام کرد در این جنگ به سود یا زیان هیچ‌یک از طرفین درگیر جنگ نخواهد شد.

با این وجود در جریان این جنگ، قرارگاهها و مراکز ارتش آزادیبخش مورد بمباران کشورهای متخاصم با عراق قرار گرفت.

علاوه بر این رژیم آخوندی با گسیل نیروهای مزدورش به عراق اقدام به‌عملیات تروریستی علیه مجاهدین کرد. در جریان این نبردها بیش از صد مجاهد خلق مجروح و ۵۱نفر شهید شدند. مجاهد شهید بیژن رحیمیان یکی از شهدا بود.

بیژن رحیمیان سومین برادر از خانواده مجاهد پرور رحیمیان بود که به‌شهادت رسید، بیژن از زمان شاه به مبارزه رو آورد و از سال۵۶ هوادار مجاهدین شد و به همراه چند تن دیگر از همرزمانش تحت مسئولیت برادر بزرگترش فیروز رحیمیان بود.

وی در جریان تظاهرات ضدسلطنتی فعال بود و چند فعالیت انقلابی علیه مراکز ساواک و دیگر مراکز سرکوب رژیم شاه در شهر رامسر داشت.

پس از انقلاب ضدسلطنتی نیز از هوادار مجاهدین بود، در سال۵۸ به سربازی رفت و مدتی در شهرهای تربت‌حیدریه، مشهد و چند ماهی نیز در مهاباد خدمت می‌کرد.

پس از شروع جنگ ایران و عراق مدتی به شهرهای اهواز، سوسنگرد و دشت آزادگان منتقل شد و حدود ۶ماه در جبهه بود.

اما در آخرین روزهای اسفند سال۵۹ جبهه را ترک کرد و به رامسر برگشت و از طریق برادرانش فیروز و بهروز رحیمیان با سازمان ارتباط برقرار کرد.

وی فعالیتش را در شهرهای رامسر و رشت ادامه داد و در مرداد سال۶۰ هنگام اجرای یک قرار در ساختمان مخابرات رشت مورد تعقیب پاسداران قرار گرفت و دستگیر و پس از بازجویی محاکمه و به ۶ماه زندان و ۲سال حبس تعلیقی محکوم شد.

یکی از همرزمان و همبندی‌های بیژن در مورد وجهه بیژن در میان زندانیان مجاهد و مبارز در زندان رامسر می‌گوید: «بیژن در زندان مورد اعتماد همه زندانیان بود، حتی بچه‌هایی که زیرحکم اعدام بودند و حسابی شکنجه شده بودند همه حرف‌هایشان را به او می‌گفتند. بیژن نیز که بسیاری از فعالیت‌هایش لو نرفته بود، با توجه به این‌که می‌دانست رسیدگی به زندانیان شکنجه شده و زیر اعدام ممکن است برایش خطرساز باشد اما به آنها رسیدگی می‌کرد».

بیژن بعد از آزادی از زندان در زمستان سال۶۰ به سازمان وصل شد و در اوایل بهار سال۶۱ به جنگل‌های رامسر رفت.

وی از اردیبهشت تا اواخر سال۶۱ همراه با تعدادی دیگری از مجاهدین مستقر در جنگل در حلقه محاصره رژیم و بدون امکانات روزهای متمادی تا ۱۸ساعت بدون آذوقه راهپیمایی می‌کرد.

به گفته یکی همرزمانش بیژن در این شرایط «خیلی سرحال و شاداب بود و به بقیه نیز روحیه می‌داد و سایر همرزمانش را به تحرک بیشتر تشویق می‌کرد».

بیژن در چند مأموریت انقلابی شرکت کرد که در جریان یکی از آنها برادرش مجاهد شهید بهمن رحیمیان دستگیر و در انظار مردم در بیرون از جنگل اعدام شد.

یکی از همرزمانش ضمن خاطراتش از بیژن و روحیه رزمنده‌اش در جنگل می‌گوید: «یک روز در آفتاب جنگل داشتم با بیژن حرکت می‌کردیم یاد بهمن (برادر شهیدش) و مختار (یکی از مجاهدین شهید جنگل) افتاد و گفت هر متر این جنگل نشانی از خون و مظلومیت دارد و بعد مکث کرد و گفت یادش به خیر سخنرانی ”مسعود“ در رشت. چقدر جنگلَ خوسی ملتَ واسی میرزا کوچیک خانا. »...

بیژن پس از مدتی فعالیت در جنگل از طرف سازمان مأموریت یافت از جنگل خارج شود و در منطقه به گردانهای رزمی مجاهد خلق بپیوندد.

او با عادیسازی و در پوش مسافرت خانوادگی به منطقه رفت و به سازمان وصل شد. وی پس از ورود به منطقه و فراگیری آموزشهای لازم در گردانهای رزمی مجاهد خلق سازماندهی شد.

بیژن در جریان انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین در سال۶۴ تأثیر زیادی از آن پذیرفت، در زمینه تاثیرپذیری او از انقلاب یکی از فرماندهانش می‌گوید: «به نظر من بزرگترین هنر بیژن بعد از پیوستنش به مجاهدین در منطقهٔ مرزی این بود که خیلی زود پیام رهائیبخش انقلاب سال۶۴ را دریافت. او می‌گفت با انقلاب ایدئولوژیک ما شکست ناپذیر شدیم».

بیژن به‌عنوان یک رزمنده مجاهد خلق و به‌عنوان یک رزمنده ارتش آزادیبخش ملی ایران در چند فعالیت انقلابی شرکت کرد.

در یکی از این فعالیت‌ها و در جریان نبرد آفتاب در اثر تیر یکی از مزدوران خمینی مجروح و یک پایش قطع شد.

وی با روحیه‌ای رزمنده با جراحت وارده بر پایش برخورد کرد و همواره روحیه سرشار و شادابی داشت، یکی از همرزمانش در این رابطه می‌گوید: «در یکی از نشستهای بزرگی که در اشرف برگزار شد، رفتم کنارش نشستم، از او پرسیدم پای مصنوعی اذیتت نمی‌کند؟ درد نداردی؟ خندید و گفت کسی که راه مجاهدین را انتخاب می‌کند باید آمادهٔ هر نوع آزمایشی باشد»

یکی از فرماندهانش نیز در مورد روحیه جنگنده بیژن در مورد این ابتلا می‌گوید: «بیژن طوری رفتار می‌کرد که هیچ موقع کسی فکر نمی‌کرد با یک نفر مجروح دارد کار می‌کند، در حالی‌که چون از بالای زانو پاش قطع شده بود، محدودیتهای زیادی داشت».

بیژن قهرمان پس از مجروح شدن سال‌ها در قسمت‌های مختلف ارتش آزادیبخش با روحیه‌ای شاداب و سرزنده فعالیت می‌کرد.

در جریان جنگ آمریکا با عراق در فروردین سال۶۲ یکی از افراد حافظت قرارگاه انزلی در جلولا بود. در جریان این جنگ قرارگاه مورد حمله مزدوران برون‌مرزی خمینی قرار گرفت و بیژن قهرمان همراه با چند تن از یارانش به‌شهادت رسید.

قبل از بیژن ۴نفر از اعضای خانواده‌اش به‌شهادت رسیدند، اولین شهید فیروز رحیمیان بود که روز ۱۱مهر سال۶۰ در لاهیجان تیرباران شد، همسر وی خیرالنساء نیز در دوم دی همان سال در جریان درگیری در هشتپر به‌شهادت رسید.

بهمن برادر دیگر او نیز در آخر خرداد سال۶۱ در انظار مردم در بیرون از جنگل رامسر حلق‌آویز شد، فروزنده پروانه همسر برادرش در عملیات فروغ جاویدان به‌شهادت رسید.

 

قسمتی از وصیتنامه مجاهد شهید بیژن رحیمیان: «آری من هم در کنار دیگر یارانم در راه سازمانی قدم گذاشتم که با داشتن رهبری ذیصلاحی هم‌چون مسعود و مریم که ادامه دهندهٔ راه سرخ انبیاء و ائمه و راه ستارخان و میرزا و مصدق و حنیف کبیر می‌باشند و پیوسته پرچم نبرد خونین را در اوج قلهٔ شرف و افتخار و با بهای سنگین در اهتزاز نگه‌داشتند و ”سروگونه“ در قبالِ هر گونه باد و طوفانِ سهمگین ایستادند و ارابهٔ تکامل را به پیش راندند...

خدایا: در این شبهای ماتم‌زده و سیاه میهنِ غم گرفته‌ام، در میان رزمندگان صلح و رهایی این میهنِ دربند، خودم را بسیار قوی احساس می‌کنم، احساس می‌کنم که هیچ نیرویی قدرت به زانو درآوردن ما را ندارد...

بار پروردگارا ترا شکرگزارم که چنین سعادتی نصیبم کردی که در عصرِ کبیر آگاهی خلقها مرا آفریدی و با چنین سازمانی آشنایم ساختی و از گمراهی نجاتم دادی که تو خوب میدانی اگر در این راه نبودم، در وادی مرگ و فلاکت سیر می‌کردم و اساساً تصورش برایم میسر نیست. اگر سازمان نبود همه جا را یأس و حرمان فرا می‌گرفت و جهان تیره و تار بود و شب محرومان را روشنایی نبود و پایانی نداشت...

همرزمانم: با شما از چه بگویم و از کجا شروع کنم که زیباترین تصویرِ وحدت و یگانگی را در تنظیم رابطهٔ انقلابی‌مان در چند سالی که با هم بودیم به‌طور روزمره، تاریخ در درفترچهٔ خاطراتش می‌نوشت. می‌نوشت و می‌نویسد که مجاهد رهاترین و زیباترین صحنه‌ها را خلق می‌کند و هر روزش صفحه‌یی از تاریخ را می‌سازد. .

آری یاران آشنای من با خنده‌هایتان نشاط می‌گرفتم و با دردهایتان جانم به‌درد می‌آمد و اصلاً با هم یکی بودیم و ذره‌یی از ناخالص در میان جمع ما جایی نداشت. بدیها را از خودمان می‌راندیم و از هم انتقاد می‌کردیم واز خودمان انتقاد می‌کردیم و همیشه عنصر فدا را در تمام کارهای زندگی جمعی که در سرتاسرش موج می‌زد می‌شد به‌وضوح مشاهده کرد»... .

 

خاطرات


 

 

تصاویر یادگاری


 

 

تصویر مزار شهید


 

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/585f1810-1150-448e-b8f7-a204f5f3d15c"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات