728 x 90

با یاد مجاهد شهید علی اصغر رحمانی قانع

مجاهد شهید علی اصغر رحمانی قانع
مجاهد شهید علی اصغر رحمانی قانع

محل تولد: مشهد
شغل: دانش آموز
سن: 33
تحصیلات: متوسطه
محل شهادت: تبریز
تاریخ شهادت: 6-10-1379
محل زندان: -

زندگینامه شهید


مجاهد شهید علی اصغر رحمانی در اردیبهشت ماه سال۱۳۴۵ در شهر مشهد به‌دنیا آمد، او تحصیلات را تا مقطعی ادامه داد، اما به‌دلیل وضعیت نامساعد مالی خانواده از سال۵۹ مجبور به ترک‌تحصیل شد و از آن پس به کارگری در کارگاه تراشکاری و سپس برش سنگهای ساختمانی مشغول بود.

اصغر در سال۶۴ برای استخدام در نیروی زمینی ارتش ثبت‌نام کرد، اما از روزهای اول ورود به ارتش با سرکوب و تفتیش عقاید رو برو شد و هر روز بر نفرتش از رژیم آخوندی افزوده شد.

او در این رابطه نوشته است: «موقعی که برای استخدام در ارتش اقدام کردم و در تست روان‌سنجی و تست عقیدتی سیاسی قبول شدم، در مصاحبه از من پرسیدند که مسعود رجوی کیست؟ جواب دادم رهبر مجاهدین است. آخوندی که امتحان می‌گرفت، گفت: آنها منافقند نه مجاهد از این‌جا بود که فهمیدم در این ارتش با مشکلات بسیاری روبه‌رو خواهم بود».

 

هر روز که می‌گذشت فاصله او با مناسبات ارتش تحت‌امر خمینی و با کل رژیم آخوندی بیشتر و بیشتر می‌شد. سرانجام با تلاش مستمر مجاهد شهید اصغر رحمانی توانست در سال‌۶۷ با مجاهدین ارتباط بگیرد و به ارتش آزادیبخش ملی بپیوندد.

فروتنی و تواضع اصغر همراه با نظم و انضباط انقلابی‌اش، او را در جمع و به‌ویژه در واحدی که در آن قرار داشت، به‌یک عنصر ارزنده و قابل اتکا تبدیل کرده بود و برای همه همرزمانش آموزنده بود.

یکی از همرزمان اصغر درباره او گفته است: «برجسته‌ترین ویژگی اصغر این بود که در مورد هر مسأله‌یی در کار و مناسبات برخورد فعال داشت».

مجاهد شهید اصغر رحمانی بعد از این‌که یک مأموریت انقلابی را دریافت کرد در نامه‌یی چنین نوشت: «خیلی خوشحال شدم. منتظر این روز بودم که چنین مسئولیتی را به‌من بدهند»... .

او مجاهد دلیری بود که در کوران انقلاب آبدیده شد، در لحظات سختیها و آزمایشها، استوار و باصلابت بود و گوهر انقلابی و مجاهدیش بیش از پیش بارز و شکوفا می‌شد و سرانجام در جریان یک فعالیت انقلابی در شهر تبریز با مزدوران رژیم درگیر شد و  در تاریخ ۶دی‌ماه سال ۱۳۷۹ به‌شهادت رسید.

 

فرازهایی از وصیتنامه پرشور مجاهد شهید اصغر رحمانی می‌باشد:

این وصیتنامه را در شرایطی می‌نویسم که آفتاب حیاتم را در درخشان‌ترین حالت خود و اوج بلندی و سرفرازی می‌بینم.

اللهم انصرالمجاهدین الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا باموالهم و انفسهم فی سبیلک و الذین آووا و نصرو اولئک هم المؤمنون حقا فاغفرلهم و افتح لهم فتحاً یسیرا و فزهم فوزاً عظیما

به‌نام خدا و به‌نام خلق قهرمان ایران به‌نام مسعود و مریم

من مجاهد خلق اصغر رحمانی قانع در حالی‌که از سلامتی جسمی و روحی کامل برخوردار هستم، در اوج افتخار و شعف انقلابی وصیتنامه خود را می‌نویسم.

من در سال۱۳۶۷ با آگاهی کامل و ایمان آوردن به‌ایدئولوژی اسلام انقلابی و پذیرش تمام خطوط سیاسی و استراتژی مجاهدین که همه در راستای نفی استثمار و تلاش برای برقراری جامعه بی‌طبقه توحیدی بود، به‌آنان پیوستم.

از آن پس با سرلوحه قرار دادن "فدا و صداقت"روش مبارزه قهرآمیز انقلابی را انتخاب نموده و سعی کردم در این مسیر با حداکثر توانم قدم بگذارم و تا آخرین قطره خونم از پای ننشینم. البته کم و کاستیها و نوسانات بسیار داشتم که بدین وسیله از درگاه خداوند طلب مغفرت می‌نمایم."ربنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی قوم الکافرین»

در مسیر همین انتخاب بود که این افتخار نصیبم شد که در کوره انقلاب مریم وارد شوم و در‌صدد از بین‌بردن تمام موانع درونی خودم برآیم.

آری پس از عبور از تک‌تک مراحل انقلاب مریم و گذشت سالیان این واقعیت بیش از پیش برای من آشکار و نمایان شده است، که این انقلاب هسته ارتجاع پوسیده خمینی و افکار خمینی‌گونه و به‌غایت استثماری درون انسان‌ها را نشانه گرفته بود و ذره ذره انسان را از این ناخالصیها تطهیر می‌کرد. پس چگونه می‌توان به‌ندای آن پاسخ نداد و ایمان نیاورد. "ربنا اننا سمعنا منادی ینادی للایمان ان آمنوا بربکم فامنا

راستی مگر انسان می‌تواند بعد از دیدن واقعیتها و حقایق به‌آن ایمانی نیاورد و در مسیر آن قدم نگذارد؟ نه هرگز! این شایسته انسانی که صفت خداگونگی دارد نیست.

من در سال۶۷ سازمان را راه درست و انقلابی و حق دانستم و بعد انقلاب مریم را در بطن همین سازمان که قصد داشت مجاهدین را در مدارهای کیفی و متعالی‌تر انسانی قرار دهد.

من عشق به‌زندگی را پس از وارد شدن به انقلاب مریم درک کرده و فهمیدم و اکنون نه از سر این‌که آفتاب حیاتم در حال غروب است، این وصیتنامه را می‌نویسم؛ بلکه بر‌عکس آفتاب حیاتم را در درخشان‌ترین حالت خود و اوج بلندی و سرفرازی می‌بینم.

بله من به‌همه زیبایی‌های دنیوی عشق می‌ورزم، به‌خانواده‌ام، به‌همرزمانم و به‌خلق قهرمانم عشق می‌ورزم.

به‌زندگی با تمام وجودم عشق می‌ورزم و معتقدم که هیچ‌کس معنی زندگی و عشق را به‌اندازه مجاهدین درک نمی‌کند"انما الحیوه عقیده و جهاد".

من به‌پیمودن راه و روشی که در پیش گرفته‌ام عشق می‌ورزم، آن‌قدر که اگر صدبار می‌توانستم جانم را فدای این راه و روش می‌کردم.

من به‌ خروش آزادی و آهنگ هر سلاحی که علیه استثمار به‌صدا درآید عشق می‌ورزم، من از هر گونه سازشکاری با دژخیمان خمینی متنفرم و هیچ نیروی اهریمنی قادر نخواهد بود که از آنچه به‌آن ایمان آورده‌ام مرا جدا سازد.

من از همرزمان خود می‌خواهم که بعد از من هر‌چه پرتوان‌تر در نبرد رودررو با دشمن حاضر شوند... و مجاهدت خود را هر روز افزایش دهند و به‌آینده روشن فردا بنگرند. نصرمن‌الله و فتح قریب و بشرالمؤمنین

من از پدر و مادر و خانواده عزیزم می‌خواهم که بعد از من هرگز اجاره ندهند غبار غم بر چهره آنان بنشیند، و می‌خواهم که خشم‌وکین خود را علیه دژخیمان افزایش دهند و عشق خود را به‌آزادی و برقراری جامعه عاری از استثمار صدچندان کنند.

زنده باد آزادی ـ درود بر رجوی

برقرار باد جامعه بی‌طبقه توحیدی

علی اصغر رحمانی قانع۳۰تیر۷۶

 

خاطرات


 

 

تصاویر یادگاری


 

 

تصویر مزار شهید


 

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/1fed4ce7-4857-462f-aff5-dbd79626cf08"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات