زندگینامه شهید
محمد سمیع زاده
محمد سمیع زاد در سال۱۳۳۷ در لاهیجان متولد شد، او فعالیت سیاسی را از زمان شاه آغاز کرد و در جریان انقلاب ضدسلطنتی بسیار فعال بود.
پس از پیروزی انقلاب در سپاه پاسداران لاهیجان او بهعنوان فرمانده سپاه فعالیت کرد، برادرش عبدالله نیز معاون او بود.
اما بعداً بهماهیت ارتجاعی این ارگان سرکوب پیبرده و بلافاصله استعفا داده و بهجهاد سازندگی رفتند، در آنجا نیز عبدالله مسئول جهاد در لاهیجان و محمد بهعنوان معاون وی مشغول بهکار شدند.
کار آنها در جهاد نیز دو ماهی بیشتر طول نکشید، و از آنجایی که ماهیت مرتجعان را تشخیص داده بودند، از جهاد نیز بیرون آمدند.
محمد و عبدالله با انتشار اطلاعیهیی گسست خود را از رژیم و پیوستنشان را بهمجاهدین اعلام کردند، این اعلامیه تأثیر بسیار زیادی روی مردم و حتی عناصر رژیم داشت و بازتاب گستردهیی یافت.
بلافاصله پس از ورود آنان به تشکیلات مجاهدین در لاهیجان، راه برای ادامه و ارتقای مبارزه انقلابیشان باز شد.
محمد به پرکاری و سختکوشی مشهور بود، او در کلیة فعالیتهای مجاهدین از جمله کاندیداتوری برادر مجاهد مسعود رجوی، با تمام وجود کار میکرد.
دوستانش در گزارشهای خود یادآوری کردهاند که چگونه او درجریان کاندیداتوری برادر مجاهد مسعود رجوی برای انتخابات ریاست جمهوری لحظهیی آرام و قرار نداشت.
درجریان این فعالیتها او کلیة امکانات را برای رهایی خلق بهخدمت میگرفت و امکانات بسیاری را نیز برای سازمان فراهم میکرد.
فعالیتهای شبانهروزی محمد باعث شد تا مورد بغض و کینهٴ شدید مرتجعان قرار گیرد، بههمین علت مورد شناسایی مزدوران قرار گرفت و در اواخر سال۵۹ دستگیر شد.
ابتدا او را بهزندان چوکای بندرانزلی برده و پس از شکنجه او را به ۶ شکنجه در دادگاه به ۶ماه زندان محکوم کردند.
اما پس از شروع مبارزه مسلحانه در ۳۰خرداد۶۰، او را به زندان لاهیجان منتقل، و بهخاطر مواضعش دوباره دادگاهی کرده و به ۱۵سال زندان محکوم کردند.
بعد از شهادت برادرش عبدالله در سال۶۲، محمد نقش بسیار تعیینکنندهیی در سازمان دادن مقاومت زندانیان مجاهد در بند داشت. به این دلیل مزدوران بهمناسبتهای مختلف او را از بند بیرون میکشیدند یا به انفرادی میبردند.
سرانجام در جریان قتلعام زندانیان سیاسی او را به همراه چندتن از همرزمانش سربهدار کردند و جاودانه شد.
محمد و عبدالله دوقلو بودند که جانشان را فدای آزادی مردم ایران کردند، اما آنچه بیشتر از هرچیز ایندوبرادر قهرمان را بهیکدیگر پیوند میداد، شباهتهای ظاهری و پیوندهای خونی نبود، بلکه اشتراکات آرمانی و منشهای انقلابی و مردمیشان بود.
آنها در شهر محل تولدشان و فعالیتشان، آنچنان بهخصائل انقلابی آراسته بودند، که نهتنها محبوب دوستان و آشنایان بودند بلکه حتی دشمنان سوگندخوردهشان را نیز بهتحسین وامیداشتند.
خاطرات
در گزارشی پیرامون فعالیتهای این مجاهد پاکباز توسط یکی از همرزمان از بند رستهاش آمده است: «تمام فرماندهان سپاه و اطلاعات لاهیجان او را میشناختند و نسبتبه او حساس بودند.
اما او بهتنها چیزی که فکر میکرد ارتقای مقاومت در زندان بود، و با هواداران دستگیرشده نشست میگذاشت و تجربیاتش را درمورد بازجویی و دادگاه و… بهآنها منتقل میکرد».
در گزارش یکی دیگر از یاران محمد آمده است: «در سالهای ۶۱ تا ۶۵ که من با محمد بودم، یکلحظه آرام و قرار نداشت.
او توانسته بود شیوههای نویی برای کسب خبر پیدا کند و رابطهمان با بیرون از زندان را همواره حفظ کند. همچنین برنامههای جمعی ورزش را بهصورت اجباری وارد برنامهٔ روزانهمان کرده بود، که این مسأله در حفظ روحیه و ارتقای مقاومت همهمان بسیار مؤثر بود.
محمد بهراستی با تکتک سلولهایش بهسازمان عشق میورزید، او پس از شنیدن خبر انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین گفت: «با این انقلاب مجاهدین وارد مدار دیگری میشوند».
همچنین پس از شنیدن خبر تشکیل ارتش آزادیبخش برای همه ما توضیح داد که این امر چقدر بهلحاظ استراتژیک تعیینکننده است».
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org