728 x 90

با یاد مجاهد شهید غلامرضا سرخیلی

مجاهد شهید غلامرضا سرخیلی
مجاهد شهید غلامرضا سرخیلی

محل تولد: آبادان
شغل: درجه‌دار نیروی زمینی
سن: 37
تحصیلات: دانشجوی رشته مکانیک از آمریکا
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: 15-7-1364
محل زندان: اوین

زندگینامه شهید


غلامرضا سرخیلی در سال ۱۳۲۷، در آبادان به دنیا آمد؛ تحصیلات دبستانی و دبیرستانی را در آبادان سپری کرد و سپس در ارتش، به‌عنوان درجه‌دار استخدام شد ولی بعد از مدتی به‌دلیل آنچه از فساد و ناعدالتی در آنجا دید، از ارتش شاهنشاهی، استعفا داد و در سال ۱۳۵۱برای ادامه تحصیل در رشته مکانیک راهی آمریکا شد.
در آمریکا با سازمان دانشجویان، فعالیت سیاسی خود را شروع کرد و در جریان مبارزات دانشجویی با نام و آرمان سازمان مجاهدین آشنا گردید. به‌طور مشخص بعد از ضربه اپورتونیستهای چپ‌نما و روشن شدن ماهیت این جریان خائن، در تکثیر و انتشار جزوات روشنگرانه سازمان، بسیار فعال بود.
در سال ۱۳۵۷ در تظاهرات دانشجویان و ایرانیان آزاده در آمریکا در همراهی با قیام مردم ایران، علیه شاه خائن فعالانه شرکت داشت.
غلامرضا پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی به ایران بازگشت و بلافاصله در شهر آبادان در ارتباط با جنبش ملی مجاهدین قرار گرفت. وی در فعالیت‌های مختلف از جمله در فروش نشریه و سایر انتشارات سازمان شرکت داشت. او پس از مدتی مسئولیت میلیشیا‌های آبادان را به‌عهده گرفت و همراه با دیگر همرزمان مجاهدش در جبهه جنگ نیز حضور داشت. در مردادماه سال ۱۳۵۹، پس از حمله مزدوران چماقدار خمینی به چادرهایی که سازمان به‌منظور پشتیبانی از رزمندگان جنگ دایر کرده بود، از جمله هجوم به چادر «حنیف» در کوی قنواتی و شهادت یک مجاهد خلق به نام جاسم‌بن رشید، غلامرضا به اتهام ایجاد اغتشاش، دستگیر و روانه زندان گردید. او مدت ۶ ماه در زندان بود و پس از اصابت موشک به زندان آبادان، از زندان فرار کرد. پس از آن، به شیراز رفت.
در شیراز مسئولیت توزیع و ارسال نشریه مجاهد به شهرهای مختلف را به عهده داشت و پس از مدتی به تهران منتقل شد و در تظاهرات بزرگ ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ سازمان علیه سرکوب آخرین قطرات آزادی‌ها، شرکت داشت.
غلامرضا، با آغاز مبارزه مسلحانه انقلابی، مسئولیت تدارکات رسانی به تیم‌های عملیاتی سازمان در شرق تهران را به‌عهده گرفت و مدت ۹ماه، این مسئولیت دشوار را با موفقیت تمام، به‌پیش برد.
در فروردین‌ماه ۱۳۶۱، در تهران توسط مزدوران رژیم دستگیر و در زندان اوین، تحت شدیدترین شکنجه‌ها قرار گرفت.
وی با وجود فشارها و شکنجه‌های وحشیانه، با روحیه‌ای تهاجمی و مقاوم، بر مواضع مجاهدیش پای فشرد و به تکیه‌گاهی استوار و محکم برای همرزمانش تبدیل گردید. از همین رو پیوسته مورد حقد و کین بازجویان و شکنجه‌گران قرار داشت.
زندانبانان وحشی همه ابزار ممکن را برای به تسلیم کشاندن غلامرضا به کار گرفتند، از جمله آوردن همسر و فرزندان خردسالش به سلول و هم‌چنین دستگیری برادر کوچکترش و آوردن وی به سلول او و... ، اما این مجاهد گرد و دلیر تمامی این تشبثات آخوندی را درهم پیچید.
بر اثر شکنجه‌های سنگین پاهای غلامرضا آش و لاش شده بود و برای رفتن به مجموعه بهداشتی، به کمک نیاز داشت.
زمانی که برادر وی را که دستگیر کرده بودند، سربازجوی دژخیم او را نزد غلامرضا در ۲۰۹ می‌برد، و به وی می‌گوید: «بیا غلامرضا، ببین که ما برحقیم و برادرت را هم گرفتیم». غلامرضا با جسارت تمام به وی گفته بود: «این حرف را می‌توانی برای دلخوشی خودت و اطرافیانت بزنی، ولی بدان اگر آن‌روز که برای دستگیری من آمده بودید، من زودتر به میز وسط اتاق می‌رسیدم، امروز تو و دیگر بازجویانتان زنده نبودید».
زمانی که غلامرضا را در زندان از برادر مجاهدش جدا می‌کردند، وقتی برادرش برای وی، اظهار نگرانی می‌کند، غلامرضا به او می‌گوید: «اینها جوجه هستند، حداکثر می‌توانند ما را دار بزنند. اما هیچ غلط دیگری نمی‌توانند بکنند بنابراین غمت مباد»
سرانجام دژخیمان خمینی که در برابر پایداری و ایستادگی غلامرضای قهرمان به عجز و درماندگی افتاده بودند، این مجاهد سر موضع و سرفراز را، در تاریخ ۱۵ مهر ۱۳۶۴ سربدار کرده و به‌شهادت رساندند.

 

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org

 

خاطرات


 

 

تصاویر یادگاری


 

 

تصویر مزار شهید


 

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/432fd530-fe48-47c5-b788-74417d40aaa5"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات