زندگینامه شهید
مجاهد شهید فردوس سراج در سال۱۳۳۶ در یک خانواده متوسط و مذهبی در بندرگز به دنیا آمد، وی در سالهای ۵۵-۵۴ از طریق یکی از اقوامش با مجاهدین آشنا شد و در جریان انقلاب ضدسلطنتی نیز یکی ازجوانان مجاهد و مبارزی بود که بهطور فعال در انقلاب شرکت کرد.
در سال۵۷ در جریان قیام مردمی علیه رژیم شاه بر اثر انفجار نارنجک، دست چپش از آرنج قطع شد و پایش آسیب دید، اما این باعث نشد که او دست از فعالیتهایش بکشد.
فردوس مجاهدی بود سختکوش و عاشق مردم و همیشه بخشی از درآمدش را وقف کمک به مستمندان شهر میکرد، الگوی او در مبارزه، گلسرخ انقلاب مهدی رضایی بود و همیشه با یاد او کارهایش را انجام میداد.
در سالهای بعد از انقلاب و شروع دیکتاتوری خمینی، خانه آنان به یک مرکز آگاهیبخشی تبدیل شده بود و مردم علاقهٔ زیادی به فردوس داشتند. سال۵۹ وقتی که پاسداران خمینی در یک تظاهرات خیابانی به میزکتاب مجاهدین حمله کردند و قصد دستگیری فردوس را داشتند، مردم او را روی دستهایشان بلند کردند تا از گزند حمله و دستگیری مهاجمان دورش کنند. فردوس بلند فریاد زد: ”ای مردم! من یک دستم را در راه انقلاب نثارکردم و دست دومم را در راه مسعود رجوی فدا میکنم“ .
یکی از شبهای آذر سال۵۹ فردوس توسط پاسداران دستگیر و به زندان بهشهر منتقل شد، . او را به مدت سه ماه در یک اتاقک نمور و تاریک بدون هواخوری زندانی کردند.
در اسفند سال۵۹ فردوس با هوشیاری توانست شبانه از زندان بهشهر فرار کند و ۵۰ کیلومتر را شبانه راهپیمایی کرد، تا اینکه خودش را به باغ پدرش در بندر گز رساند. همان روز سپاه از طریق رادیو اعلام کرد فردوس را تبعید کردند، چون فرار از زندان برایشان خیلی آبروریزی بود.
مدتی بعد فردوس به خانه یکی از آشنایانش در مشهد رفت و از آنجا به خانه برادرش در تهران رفت، در تیرماه سال۱۳۶۰ پاسداران به خانه محل اختفای فردوس در تهران حمله کرده و او را دستگیر و به زندان بهشهر منتقل کردند.
او در مدتی که در زندان بهشهر بود تحت شدیدترین شکنجهها توسط دژخیمانی چون احمد توکلی و منوچهر متکی قرار داشت، برادرش صمد نیز در همین روزها در تهران دستگیر و به زندان سپاه بندر گز منتقل شد.
فردوس در یک دادگاه نمایشی محاکمه شد و برایش حکم اعدام صادر گشت، در آخرین دیدار فردوس با مادرش در زندان، فردوس به او میگوید: ”مادر من را اعدام میکنند! اما تو نباید گریه کنی. باید شجاع باشی؛ مثل مادر رضاییها؛ قوی، محکم و استوار! باید آرزوی دیدن اشکت را به دل این جانیان بگذاری. “
چند روز بعد در بیستم مرداد سال۶۰ فردوس اعدام شد و او در هنگام اعدام شعار میداد: مرگ بر خمینی- درود بر مجاهد! و اینچنین عهدش با خدا و خلق رو با مرکب خون امضاء کرد.
مزدوران رژیم اجازه بردن پیکر فردوس و دفن او در بندر گز را ندادند، چون از حضور و تجمع مردم میترسیدند و خانوادهٔ شهید را مجبور کردند که پیکر فرزند مجاهدشان را به یک روستا و مزار دورافتاده ببرند و در آنجا دفن کنند.
اما به این هم راضی نشدند و چند روز بعد از دفن، مزدوران خمینی اقدام به بیرون کشیدن جسد از قبرکردند که البته با اعتراض و مقاومت روستاییان مواجه شدند و موفق به انجام این اقدام شنیع نشدند.
یادشان گرامی
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصاویر یادگاری از فردوس و صمد سراج
تصویر مزار شهید
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org