728 x 90

با یاد مجاهد شهید صمد سراج

مجاهد شهید صمد سراج
مجاهد شهید صمد سراج

محل تولد: بندر گز
شغل: دانش آموز
سن: 21
تحصیلات: متوسطه
محل شهادت: بندر گز
تاریخ شهادت: 28-5-1360
محل زندان: -

زندگینامه شهید


مجاهد شهید صمد سراج در سال۱۳۳۹ در یک خانواده متوسط و مذهبی در بندر گز به دنیا آمد، در جریان انقلاب ضدسلطنتی او به همراه برادر بزرگترش فردوس سراج بسیار فعال بودند و پس از انقلاب همراه با فردوس به مجاهدین پیوست.

در سالهای بعد از انقلاب و شروع دیکتاتوری خمینی، خانه آنها به یک مرکز آگاهی‌بخشی تبدیل شده بود. مردم علاقهٔ زیادی به فردوس و صمد داشتند، وقتی که وابستگان رژیم به صمد می‌گفتند چرا جوانیت را صرف کار سیاسی می‌کنی، زندگی خودت را به خطر می‌اندازی، مبارزه را ول کن و برعلیه خطوط انقلابی سازمان صحبت می‌کردند، او قاطعانه از درستی راه مجاهدی و رهبری پاکبازش دفاع می‌کرد، طوری که آنها را مجبور به سکوت می‌کرد و در برابر صمد قهرمان حرف دیگری نداشتند.

یکبار که آنها به او گفته بودند دست از مبارزه بردار صمد در پاسخ به آنها گفته بود: ”شما که این حرفها را می‌زنید نمی‌دانید مسعود (برادر مجاهد مسعود رجوی) کیست؟ یک روزی شما به این خواهید رسید! خواهید دید که دنیا را چکار خواهد کرد! من به این ایمان دارم و سرسوزنی هم از این مسیر دست نخواهم کشید. “

صمد در فاز سیاسی تمام وقت در ارتباط با سازمان مجاهدین خلق ایران فعالیت و سایر جوانان شهر را ترغیب و تشویق به فعالیت با سازمان می‌کرد، و او به همراه برادرش مجاهد شهید فردوس سراج در راه سازمان از همه چیز خود گذشته بودند.

مدت کوتاهی بعد از ۳۰خرداد صمد قهرمان دستگیر و به زندان بهشهر منتقل و توسط دژخیمان خمینی وحشیانه شکنجه شد، قبل از این‌که صمد را اعدام کنند رژیم به اشتباه اسمش را جزو اعدام‌شدگان با اتهام ساختگی محارب در روزنامه چاپ کرد، و صمد وقتی در زندان اسمش را در روزنامه دید لبخندی زد و سپس زیر لب سرود شهادت را خواند.

سرانجام شب ۲۸مرداد سال۶۰ فرار رسید و زمانی که دژخیمان می‌خواستند او را برای اعدام ببرند و از یارانش جدا کنند صمد در آخرین وداع یاران را به آغوش کشید و با آنها نجوا کرد: «انشاالله خدا کمکمان کند که درخت پاک مجاهدین را با ریشه‌های مقاوم در دل خاک استوار نگهداریم…“

در این هنگام دژخیم زندان صمد را صدا زد و گفت: ”زودتر تمام کن. امشب پیش برادرت فردوس مهمانی“، اما صمد هیچ اعتنایی به او نکرد و در آخرین لحظات ساعت و وسایلش را بین بچه‌ها تقسیم کرد، و با دستهایی به هم فشرده آخرین جمله‌اش را گفت و رفت: «بچه‌ها من دارم می‌رم ولی مطمئن باشید که پیروزی از آن ماست. مقاوم باشید!“

در آن شب هوا بارانی بود و ساعت یازده شب ۲۸مرداد بود که طنین شلیک گلوله‌های شقاوت‌پیشگان با صدای امواج خزر در هم آمیخت و پیکر سروهای ایستاده بر زمین افتاد و صمد سراج، حسین‌علی ترابی، علی‌محمد ترابی و هفت مجاهد خلق دیگر، بر عهدهای خود با خدا و خلق و سازمان محبوبشان وفا کردند و در کرانه‌های خزر جاودانه شدند.

 

خاطرات


 

 

تصاویر یادگاری


 

تصاویر یادگاری از فردوس و صمد سراج

تصاویر یادگاری از فردوس و صمد سراج

 

تصویر مزار شهید


 

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/befc86ec-b017-470f-b5f5-29f7e6c1ad56"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات