زندگینامه شهید
سیدصدرالدین سدیدی در سال ۱۳۳۶، در بخش ضیابر صومعهسرا به دنیا آمد؛ تحصیلاتش را تا دریافت مدرک دیپلم در صومعهسرا سپری کرد. وی در جریان قیام مردم ایران علیه نظام سلطنتی در سال ۱۳۵۷، همراه با مجاهد شهید محمدرضا خطیبانی، در برپایی تظاهراتها نقش بهسزایی داشت. بهدلیل فعالیتها و روشنگریهای صدرالدین نسبت به نظام فاسد شاه خائن، عموم بازاریان و دانشآموزان و کشاورزان بخش ضیابر، سمپاتی زیادی به وی داشتند و همواره برای حل مشکلات مختلف خود از او کمک میخواستند.
صدرالدین، در جریان همان فعالیتها با سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا گردید و پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی، با تشکیل انجمن جوانان مسلمان در شهر صومعهسرا، بهعنوان هواداری پرشور، فعالیتش را با سازمان شروع کرد. ضمن اینکه همراه با همرزمان مجاهدش، در بخش ضیابر نیز در ساختمانی که نام سردار جنگل را بر آن نهاده بودند، خط و خطوط سازمان را پیش میبردند. ساختمانی که البته مدتی بعد توسط چماقداران حکومتی بهآتش کشیده شد.
صدرالدین، همچنین در راهاندازی حرکتهای اعتراضی کشاورزان که زمینهایشان توسط مالکان و زمیندارانی که از پشتیبانی آخوندها و سایر عوامل حکومتی برخوردار بودند، مصادره شده بود، شرکت داشت.
در این جریان اعتراضی، دادگاههای ضد انقلاب خمینی، تعدادی از کشاورزان معترض را دستگیر و زندانی کردند، بهدنبال آن کشاورزان با تلاش صدرالدین و همرزمانش، با هجوم به محل فرمانداری و دادگاه ضد انقلاب، خواهان آزادی کشاورزان بازداشتی شدند.
از آنجا که چماقداران و مزدوران رژیم میدانستند که صدرالدین پشت حرکتهای اعتراضی کشاورزان است، مترصد فرصتی بودند تا وی را دستگیر نمایند. آنها در جریان کودتای ضدفرهنگی خمینی و حمله و هجوم به دانشگاهها در سال ۱۳۵۹، صدرالدین را دستگیر کرده و مدت دو ماه زندانی کردند. همچنین در حمله مزدوران حکومتی به انجمن هواداران سازمان در صومعه سرا، بار دیگر وی را دستگیر و به مدت یک ماه زندانی کردند.
پس از سرکوب خونین تظاهرات بزرگ و مسالمتآمیز سازمان در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ و آغاز مبارزه مسلحانه انقلابی، صدرالدین به تهران منتقل گردید و به زندگی و مبارزه مخفی روی آورد. وی در سال ۱۳۶۲، هنگام تردد در یکی از خیابانهای تهران مورد شناسایی مزدوران رژیم قرار گرفت و بازداشت و به زندان اوین منتقل گردید و زیر شکنجههای وحشیانه قرار گرفت.
صدرالدین، پس از دو سال تحمل شکنجه و فشار، در سال ۱۳۶۴، از زندان آزاد گردید
وی پس از آزادی از آنجا که مشتاقانه بهدنبال وصل به سازمان بود، با تلاش فراوان موفق شد ارتباطش را با سازمان در اواخر سال ۱۳۶۴ برقرار نماید و در سال ۱۳۶۵ خود را به پایگاههای سازمان در نوار مرزی غرب کشور برساند.
صدرالدین پس از گذراندن آموزشهای مختلف، در مأموریتها و عملیاتهای مختلف از جمله در عملیات بزرگ آفتاب و چلچراغ شرکت داشت.
سرانجام این مجاهد پاکباز و قهرمان، در عملیات کبیر فروغ جاویدان، پس از رزم و نبردی درخشان با مزدوران رژیم، در اوج شرف و افتخار در روز ۵ مرداد ۱۳۶۷ بهشهادت رسید و به جاودانه فروغهای آزادی پیوست.
صدرالدین، در قسمتی از تقاضانامهاش برای پیوستن به یگانهای رزمی پس از رسیدن به قرارگاههای سازمان در ۲۴ اسفند ۱۳۶۵ نوشته است:
«... جز در یک تب نسوختهام، تب وصل به معشوق، تب وصل به سازمانی که اکنون به تنها نقطه امید و اتکای خلق ما بدل شده است...
تنها مجاهدین بر تارک میهن و تاریخ ما میدرخشند. و تا ابد خواهند درخشید، چرا که بهراستی حماسه مجسم این دوران از تاریخ میهن ما هستند».
مجاهدان خلق بتول و حسین سدیدی خواهر و برادر صدرالدین از شهدای گرانقدر مجاهدین خلق هستند که بتول در عملیات کبیر فروغ جاویدان و حسین در حمله تروریستی رژیم آخوندی در عراق در سال ۱۳۷۴ بهشهادت رسیدند.
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید