اندیشیدن در سکوت
آنکه میاندیشد
بهناچار دَم فرو میبندد
اما آنگاه که زمانه
زخمخورده و معصوم
بهشهادتش طلبد
به هزار زبان سخن خواهد گفت
سید کمال اعرابی از سال ۱۳۵۱ با سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد و به حمایت از مبارزه مسلحانه آنان علیه رژیم شاه برخاست. از سال ۵۶ در مبارزات دوران قیام ضدسلطنتی فعالانه شرکت داشت، فعالیت حرفهیی خود را در رابطه با مجاهدین از سال ۵۸ شروع کرد و سال ۶۱ در تشکیلات سازمان مجاهدین در خارج کشور به فعالیت پراخت.
کمال که روحی عاصی برای رسیدن به یارانش در منطقه داشت در فروردین سال ۶۳ به منطقه مرزی رفت و پس از آن در عملیات آفتاب و چلچراغ شرکت داشت. جسارت و دلاوریش در عملیات چلچراغ زبانزد یارانش بود.
البته اوج حماسه و جنگ آوری کمال در عملیات فروغ جاویدان بود. آنجا که او در یکی از درگیریها با گلههای مهاجم پاسداران چنگ در چنگ شد و سرانجام در نبردی تن به تن در اوج شرف و سرفرازی بهشهادت رسید و حقانیت این مسیر و این نبرد را به اثبات رسانید.
این مجاهد والا در وصیت نامهاش به تاریخ ۶ فروردین سال ۶۷ نوشت:
«... خدایا کمکم کن که در لحظه شهادتم سرشار از عشق به خدا و خلق و دور از هر گونه تعلق به غیر تو باشم.
این وصیت نامه را در شرایط مینویسم که هیچگونه تردیدی در راه و مرامم ندارم. با تمام وجودم به رهبری عقیدتیام مسعود و مریم ایمان دارم و به آنها عشق میورزم...
خمینی ضدبشر باید بداند که ما در هیچ شرایطی دست از مبارزه بر نمیداریم. به پیش میرویم تا بساط دجالیت او را برچینیم و توسط آرمانی که به آن چنگ زدهایم ایرانی آباد و آزاد را بنا کنیم. تا دیگر نشانی از ظلم و ستم و محرومیت و خودفروشی و فحشا و فقر فساد در ایران فردا نباشد...».