زندگینامه شهید
وهاب شاهمرادیان در سال ۱۳۴۰ در خانوادهای محروم در یکی از روستاهای شهر نهاوند به دنیا آمد. وی از همان ابتدای زندگی با فقر و محرومیت دست و پنجه نرم کرد. دوران ابتدایی و دبیرستان را در شهر نهاوند به پایان رساند و موفق به دریافت دیپلم شد.
در سال ۱۳۵۶ فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی خود را همراه با چند تن دیگر از دوستانش شروع کرد و به مطالعه کتابهای مبارزاتی و سیاسی آن زمان پرداخت.
با شروع قیام مردم ایران علیه شاه خائن، وی به همراه همرزمانش در راهاندازی تظاهراتها و حمله به مراکز رژیم سلطنتی در نهاوند، نقش مهمی ایفا کرد.
اوایل سال ۱۳۵۷ با یکی از نفرات گروه حدید که در همدان فعالیت میکرد، آشنا شد و پس از آن کلیه فعالیتهایش را در هماهنگی با آنها پیش برد. از جمله مسئولیت تکثیر اعلامیهها و راهاندازی نمایشگاهها از جنایت نظام سلطنتی در نهاوند و روستاهای آن را به عهده گرفت.
در جریان همین فعالیتها بود که موفق به مطالعه کتابهای سازمان مجاهدین گردید.
وهاب پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی، از آنجا که خیلی زود به ماهیت انحصارطلبانه حاکمیت جدید پی برد، پس از اعلام موجودیت جنبش ملی مجاهدین نهاوند، در آنجا ثبت نام کرد و به مطالعه کتب و نشریات سازمان پرداخت و در مجالس سخنرانی و میتینگهای سازمان شرکت داشت.
در ۱۵ آبان سال ۱۳۵۸ پس از مشورت با تشکیلات هواداران سازمان، به سربازی رفت و برای دوره آموزشی به پادگان شاهرود منتقل گردید.
در پادگان شاهرود با تمام توان بهدنبال یافتن هواداران سازمان در پادگان اقدام کرد تا آن که به این هدف رسید و با کمک سربازان هوادار در توزیع نشریه مجاهد و افشای مناسبات سرکوبگرانه در پادگان، تلاش بسیار کرد.
این اقدامات وی و همرزمانش منجر به تظاهرات ۱۵ روزه سربازان در پادگان شد که خواستار انحلال سیستم ارتش شاهنشاهی بودند.
تظاهراتی که وحشت ارگانهای رژیم خمینی را بهدنبال داشت و منجر بهیورش آنها به پادگان و درگیری با سربازان شد.
این فعالیتها باعث که پس از پایان دوره آموزشی کلیه هواداران را به شهرهای مختلف تبعید کنند و وهاب به پادگان ارومیه تبعید شد.
وی که نمیتوانست بدون ارتباط با سازمان باشد، با تمام تلاش موفق به ارتباط با هواداران سازمان در آنجا شد و در میتینگها و مجالس سخنرانی مسئولان سازمان و همچنین کلاسهای تبیین جهان، شرکت فعال داشت.
مدتی بعد وی به پادگان مهاباد منتقل گردید که همین باعث تضعیف ارتباطاتش با هواداران سازمان شد. اما با این وجود از روشنگری سربازان در این پادگان نیز، با افشای سیاستهای حاکمیت ارتجاعی در ارتش و در جامعه دست برنداشت. مسألهیی که باعث شد چندین بار بازداشت شود و مورد تهدید فالانژهای رژیم در پادگان قرار بگیرد.
پس از پایان دوره سربازی به نهاوند بازگشت و بلافاصله موفق به ارتباط با سازمان گردید و مسئولیت بخش نظامی و دانش آموزی ملایر به وی واگذار شد. در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۳۶۱ به تشکیلات شهر ملایر منتقل گردید و مسئولیت پیک شهرستانها را به عهده گرفت.
جدیت و قاطعیت وی در انجام مسئولیتها، از ویژگیهای این مجاهد صمیمی و فداکار بود که بر همرزمانش تأثیر بسیاری داشت.
پس از مدتی در همان سال ۱۳۶۱ به شهر همدان منتقل گردید و در آنجا فرماندهی یکی از واحدهای عملیاتی سازمان را به عهده گرفت. با جسارت و شجاعتی که داشت توانست چندین مأموریت موافق را فرماندهی کند و ضربات کیفی به مزدوران و مراکز رژیم در این شهر وارد کند.
تا آن که سرانجام در بازگشت از یکی از این عملیاتها، به محاصره پاسداران در آمد و بهشدت زخمی و دستگیر شد و به زندان همدان منتقل گردید و تحت شکنجههای سنگین قرار گرفت.
سرانجام این مجاهد پاکباز و سر موضع به فاصله کوتاهی پس از دستگیری در روز ۱۲ فروردین ۱۳۶۲ به جوخه تیرباران سپرده شد و بهشهادت رسید و بدین ترتیب یک مجاهد گرد و سرفراز دیگر به خیل عظیم شهدای مجاهد خلق میپیوندد.
وی در وصیتنامهاش به تاریخ ۱۰ آذر ۱۳۶۱ از جمله چنین نوشته است:
«... . . من وهاب شاهمرادی... . خدا را شاهد میگیرم که از لحظهای که به حیات جدید یعنی هواداری سازمان پرافتخار مجاهدین پا گذاشتم هیچگونه، نه شکی و نه ابهامی نسبت به ایدئولوژی ناب و مترقی توحیدی و آرمان انقلابی آنکه همانا آزادی و رهایی خلق و یگانگی با کل هستی و تاریخ و جامعه است نداشته و ندارم و تا آخرین قطره خونم در چارچوب تشکیلات انقلابی و منسجم و منضبط و منظم سازمان، علیه ارتجاع خونآشام بهسرکردگی خمینی این جلاد قرن و پیرکفتار ارتجاع مبارزه خواهم کرد تا به اوج تکامل (شهادت) برسم».
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید