728 x 90

با یاد مجاهد شهید حسین شهبازی

مجاهد شهید حسین شهبازی
مجاهد شهید حسین شهبازی

محل تولد: کلیبر
شغل:
سن: 27
تحصیلات: دانشجو
محل شهادت: تبریز
تاریخ شهادت: 0-5-1367
محل زندان:

 

زندگینامه شهید


زندگینامه مجاهد شهید حسین شهبازی
مادرش بعد از شهادت او گفت: «من که به فرزندم افتخار می‌کنم» 

حسین در سال۱۳۳۹در کلیبر آذربایجان شرقی متولد شد، او دانشجوی دانشکده پزشکی تبریز بود.

وی در جریان انقلاب ضدسلطنتی با سازمان مجاهدین آشنا گردید، و بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب در ارتباط نزدیک‌تر با بخش دانشجویی سازمان قرار گرفت.

او در فعالیت‌های سیاسی و تبلیغی علیه ارتجاع آخوندی شرکت داشت، در جریان این فعالیت‌ها  در زمستان ۱۳۵۹از طرف عوامل کمیته رژیم دستگیر و زندانی شد.

او به ۱۰سال زندان محکوم گردید مقاومت او در زندان تحسین‌انگیز بود، طوری  که رژیم او را به جرم فعالیت‌های  داخل زندان دوباره به ۱۰سال زندان دیگر محکوم کرد.

سپس او را به بند ۹زندان تبریز تبعید کردند و عمده دوره اسارت خود را دربند ۹زندان تبریز گذراند.

زندانیان این بند در شرایط سخت  و محدودیت‌های ویژه‌ای قرار داشتند طوری که محل خاصی برای شکنجه آنها درست کرده بودند. 

  در شبانه‌روز تنها ۲ساعت هواخوری و ۴مرتبه نوبت استفاده از سرویس به آنها می‌دادند. زندانیان اتاق‌های آن بند حق دیدن افراد اتاق‌‌های همدیگر را نداشتند و در اتاق خود نیز  حق نداشتند  با همدیگر صحبت کنند.

حسین هرگاه ملاقاتی داشت اجناسی را که برایش آورده بودند بین بچه‌ها تقسیم می‌کرد، او ساده زیست و صفای بسیار زیادی داشت، نسبت به مسائل سیاسی و ایدئولوژیک بسیار مسلط و حساس بود.

اغلب کسانی که با او برخورد داشتند تحت تأثیر مناسبات انقلابی او قرار می‌گرفتند، و خاطرات زیادی از او دارند.

حسین از جمله قهرمانان مجاهدی بود که در قتل‌عام سال۱۳۶۷تسلیم و ندامت به درگاه رژیم آخوندی را قاطعانه رد کرد.

او با ایستادگی بر سر آرمان آزادیخواهانه مردم ایران و راه و رسم مجاهدین، به‌دست جلادان خمینی به‌شهادت رسید و به عهد خود باخدا و خلق وفا کرد.

 
یادش گرامی راهش پر رهرو باد

 

خاطرات


اولین بار در یکی از روزهای گرم تابستان ۱۳۵۹حوالی ظهر بود که حسین را در خیابان بهار تبریز در حالی دیدم که در دستش تعدادی تراکت و اطلاعیه‌های سازمان بود.

او به‌تنهایی تلاش می‌کرد که آنها را بر روی دیوار نصب کند، رهگذری که از آنجا عبور می‌کرد، به او کمک کرد... تصویر این صحنهٔ انگیزاننده چنان در ذهنم نقش‌بست که بعد از سالیان هیچ‌گاه از خاطرم نرفته است.

بعدها وقتی به بخش محلات منتقل شدم در یک کار مشترک بیشتر با او آشنا شدم،  او مسئول پخش نشریه منطقه ۱ تبریز بود.

این منطقه  شامل خیابانهای منجم، بهار، حکم‌آباد، عمو زین‌الدین، فلسطین و خیابان نادری (قره آغاج) بود که ۲۰۰۰آبونه داشت.

مناسباتی بسیار دوستانه و برادرانه  که بین او و هوادارانی که از او نشریه دریافت می‌کردند شکل گرفته بود.

حسین دانشجوی رشته پزشکی بود و آن روزها دانشجو بودن آن‌هم در رشته پزشکی برای خود یک جایگاه و منزلتی در جامعه عادی داشت.

اما   در مناسبات انقلابی  همه آنها برای حسین بی‌رنگ شده بود، و هنگام صحبت با دیگران آن‌چنان سرشار تنظیم می‌کرد، که مشخص بود  چنین ارزش‌هایی مثل طبقه، خانواده، تحصیلات و... برای او رنگی نداشت.

حسین قبل از ۳۰خرداد ۱۳۶۰در تهاجم مزدوران سپاه به محل تجمع هواداران در یک‌خانه دستگیر و به زندان تبریز منتقل شد.

مدتی در بند ۳سه‌گانه و سپس به بند ۲سه‌گانه منتقل گردید، و تا اوایل سال۱۳۶۱در این بند باهم بودیم .

سپس ما را که ۷نفر بودیم به بند انفرادی منتقل کردند که از میان آن جمع حسین و غلامرضا اکبری نامدار جزو شهدای قتل‌عام هستند.

حدود ۴۰روز دربند انفرادی ماندیم،  هدف دژخیمان رژیم از این کار درهم شکستن مقاومت ما و ایجاد رعب و وحشت در بین دیگر زندانیان بود.

طبق این طرح اگر در این ۴۰روز کسی حاضر به پذیرش به‌اصطلاح توبه و مصاحبه نمی‌شد اعدام می‌گردید.

اما ولی به‌ دلیل عنصر مقاومت و قهرمانانی هم‌چون حسین و غلامرضا اکبری، دژخیمان نتوانستند به هدف خوشان برسند، و نهایتاً برای استمرار فشار و شکنجه ما را به بند ۹منتقل کردند.

در بند ۹که رژیم دجالانه آنرا بند ختم الله نام نهاده بود، و معنی آن فشار و محدودیت‌های زیاد تا سرحد مرگ برای درهم شکستن مقاومت زندانی بود؛ ما در شرایط بسیار سختی قرار داشتیم.

اما در  این  شرایط نه تنها هیچ‌گاه شکوه و شکایتی از حسین ندیدم، بلکه آنچه دیدم لبخندهای زیبای او بود که هرگز از لبانش محو نمی‌شد.

در آن شرایط سخت  دیدن او برای من اعتمادبه‌نفس و آرامشی توأم با اطمینان خاطر بود، که درس پایداری و ایستادگی تا به آخر را می‌داد.

هرگز تسلیم شرایط مرعوب‌کننده نشد و با روحیه‌ای سرشار از ایمان، شرایط را تغییر می‌داد. او با ابتکاراتی که داشت در برنامه‌های جمعی و در ارتقای مناسبات و ایجاد فضای پرنشاط در آن شرایط سخت و پیچیده، چه در بند و چه در سلول‌های انفرادی و... سکوت زندان و ارعاب زندانبان را درهم می‌شکست.

در پرداخت قیمت و مایه‌گذاری بدون چشم‌داشت در میان ما جلودار بود، من هیچ‌وقت ندیدم او از خودش تعریفی کرده باشد و یا از خودش حرف بزند.

مجاهدی بسیار مسئول و لنگری قابل تکیه  که در برابر فشارها هم‌چون کوه و صخره‌ای استوار و آهنین بود.

مادرش بعد از شهادت او گفت: «من که به فرزندم افتخار می‌کنم»، و امروز که این خطوط را نگارش می‌کنم من نیز به او افتخار کرده و سوگند می‌خورم که راهش را ادامه دهم.

تصاویر یادگاری


 

 

تصویر مزار شهید


یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org

سنگ مزار مجاهد شهید حسین شهبازی
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/e5ea0133-640f-4c60-b294-46aacbf2ae34"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات