زندگینامه شهید
مریم واحدی در سال۱۳۴۱، در شهر رشت به دنیا آمد. پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی و راهنمایی، تحصیلات دبیرستانی او مصادف شد با قیام و تظاهراتهای مردم ایران علیه شاه خائن که به انقلاب ضدسلطنتی سال ۱۳۵۷ منتهی شد. او در قیام و تظاهراتها فعالانه شرکت داشت.
مریم پس از پیروزی انقلاب و آشکار شدن ماهیت ارتجاعی و سرکوبگرانه خمینی، به حقانیت راه و آرمان مجاهدین پی برد و در سال ۱۳۵۸ بهعنوان هوادار سازمان، در بخش دانشآموزی جنبش ملی مجاهدین در رشت به فعالیت پرداخت.
وی که در آن زمان نوجوانی ۱۷ ساله بود، بهعنوان یک میلیشیای پرشور و پر انرژی، در همه فعالیتهای افشاگرانه و تبلیغی سازمان از جمله در برپایی دکههای میز کتاب، پخش تراکت و اطلاعیههای سازمان، فروش نشریه مجاهد و... شرکت داشت.
مریم در برابر هجوم وحشیانه چماقداران خمینی و مزدوران کمیته به دکههای کتاب و فروش نشریه، دلیرانه مقاومت میکرد و با روحیه تهاجمی و پرداخت قیمت، آنها را وادار به عقبنشینی مینمود. یکی از همرزمانش در این رابطه نوشته است: «یکبار که مریم در حال فروش نشریه مجاهد بود، چند مزدور فالانژ برای ضبط نشریات به مریم حمله میکنند و او را به زیر ضربات مشت و لگد و چماق میگیرند. مریم نشریات را در بغلش میگیرد و به هر قیمت آنها را نگاه میدارد. مزدوران ضربات زیادی به سر مریم وارد میکنند و یک دندان او را میشکنند، اما موفق به گرفتن نشریات از او نمیشوند. ضرباتی که به سر او زده بودند، آنقدر سنگین بود که وی پس از آن، تا روزی که سربدار شد، مرتب دچار حمله و تشنج میشده است».
مریم در تظاهرات بزرگ روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، با مزدوران و چماقبدستان خمینی که با حمله به تظاهرات، قصد دستگیری تظاهر کنندگان از جمله او را داشتند، درگیر و با دلاوری و رشادت موفق شد صحنه را ترک کند.
از آنجا که وی بسیار فعال و شناخته شده بود، در موج گسترده دستگیریهای هواداران سازمان در روزهای بعد از برگزاری تظاهرات، او نیز توسط مزدوران رژیم جنایتکار خمینی، بازداشت و به زندان منتقل شد.
مریم بهمحض انتقال به زندان، مورد ضرب و شتم شدید و شکنجه دژخیمان خمینی قرار گرفت.
در بیدادگاه رژیم در حالیکه مریم بهدلیل بیماری ناشی از ضربات چماقداران، دچار حمله مغزی و تشنج شده بود، اما حاکم ضد شرع خمینی مانع از انتقال وی به درمانگاه شده و او را با حکم حبس ابد روانه بند میکند.
مریم پس از انتقال به بند، جیره روزانه شکنجه داشت و با وجود اینکه هر بار نیز دچار حمله و تشنج شدیدتر از قبل میشد و بیهوش میشد، اما بعد از برگشت به بند، آنچنان با روحیه بالا شادابی به میان همرزمانش میرفت که گویا هیچ اتفاقی نیفتاده است. بیماری مریم روزبهروز بدتر میشد تا جاییکه روزانه دو بار دچار حمله و تشنج میشد، اما دژخیمان خمینی در زندان از بردن او به بیمارستان و هر نوع اقدامی برای درمان او خودداری میکردند.
یکی از همبندان وی در این رابطه نوشته است: «او با وجود بیماری جانکاه و فشارها و شکنجههای زندان، سرشار از عشق و امید به آینده بود و با صدای گرمی که داشت با خواندن ترانههای انقلابی به زبان فارسی یا لهجه محلی، به همرزمانش روحیه میداد. وی در میان همرزمانش در زندان، بسیار محبوب و مورد علاقه بود».
مریم، با توجه به وضعیت بیماریش، در سال ۱۳۶۵، از زندان آزاد شد. او که جز به آزادی مردم از چنگال حاکمیت ضدمردمی خمینی نمیاندیشید، بلافاصله تلاش برای خروج از کشور و پیوستن به صفوف سازمان را دنبال کرد و نهایتاً موفق شد در مهرماه سال ۱۳۶۶ از کشور خارج و در منطقه مرزی به سازمان وصل شود.
وی به فاصله کوتاهی پس از خروج از کشور، بهمنظور وصل سایر هوادارانی که در جستجوی راهی برای وصل به سازمان بودند، مشتاقانه به داخل برگشت، اما در مسیر برگشت به داخل کشور، مورد شناسایی پاسداران رژیم قرار گرفت و بازداشت و به زندان رشت منتقل گردید.
دژخیمان جنایتکار در زندان، او را زیر شکنجههای وحشیانه بردند و بهگفته همرزمانش حتی پوست صورت او را کندند، اما مریم قهرمان لب از لب نگشود و با ایستادگی بر مواضع مجاهدیش، جانانه مقاومت کرد.
سرانجام این زن پاکباز مجاهد خلق که به هیچ قیمتی در مقابل شکنجهگران تسلیم نشد، در جریان قتلعام زندانیان سیاسی سر موضع در سال ۱۳۶۷، همراه با هزاران مجاهد سر موضع دیگر سربدار شد و به خیل شهدای پرافتخار سازمان مجاهدین پیوست.
مادر مجاهد شهید مریم واحدی نیز مدتی بعد، بر اثر شوک و فشار ناشی از شهادت مریم، جان باخت و به فرزند شهیدش پیوست.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید