728 x 90

با یاد مجاهد شهید عباس (علی) وشاق

مجاهد شهید عباس (علی) وشاق
مجاهد شهید عباس (علی) وشاق

محل تولد: نطنز
شغل: کارمند
سن: 32
تحصیلات: لیسانس
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: 19-7-1360
محل زندان: -

زندگینامه شهید


زندانی زمان شاه : ۵ماه در سال ۱۳۵۲

نحوه شهادت: تیرباران

عباس (علی) وشاق در سال ۱۳۲۸ در خانواده‌ای متوسط در نظنز به دنیا آمد، پس از طی دوران ابتدایی و متوسطه وارد دانشگاه ملی در رشته حسابداری شد. وی از همان دوران دبیرستان با شرکت در جلسات مذهبی با مسایل سیاسی آشنا شد و از آنجا که از نزدیک فقر و محرومیت را لمس کرده بود، دریافت که عامل همه فقر و محرومیت مردم ایران دیکتاتوری شاه خائن است.

علی در دوران دانشجویی وارد فعالیت سیاسی شد به‌خصوص زمانی که پس از علنی شدن سازمان مجاهدین در سال۵۰ با سازمان و آرمانهای آن آشنا شد، این فعالیت‌ها فزونی گرفت. وی به روستاهای اطراف تهران می‌رفت و برای نوجوانان آنجا کتاب می‌برد، ساعتها با آنها کتاب می‌خواند و ضمن روشنگری به درد دل آنها گوش می‌داد.

پس از گرفتن لیسانس به‌دلیل فعالیت‌های ضد حاکمیت شاه و هواداری از سازمان مجاهدین در خرداد سال۵۱ همراه با مجاهد شهید خلیل طباطبایی و چند تن دیگر از هواداران سازمان دستگیر شد و به شکنجه‌گاه ساواک آریامهری برده شد. وی پس از ۵ماه به‌دلیل این‌که مدرکی علیه وی نداشتند از زندان آزاد شد.

دوران دستگیری برای علی آن‌چنانکه خودش می‌گفت، دوران جدیدی برای آشنا شدن هر چه بیشتر با سازمان و عقاید و آرمانهای رهاییبخش آن بود. به‌خصوص وقتی در زندان خبر شهادت خلیل طباطبایی قهرمان را شنید انگیزه‌هایش بیش از بیش برای مبارزه بر علیه دیکتاتوری شاه خائن صیقل خورد.

عباس بعد از آزاد شدن از زندان به سربازی اجباری رفت، اما به‌دلیل این‌که زندان رفته بود به‌رغم تحصیلاتش سرباز صفر شد.

وی که در دورن سربازی با ضربه اپورتونیستهای چپ‌نما مواجه شد با اعتقادی که به سازمان داشت پیوسته در تلاش بود تا به کنه این ضربه و خیانت پی ببرد. تلاش وی باعث شد که در ارتباطی که توانست با سازمان برقرار کند از کم وکیف این ضربه آگاه شود و بعد از آن با تمام توان در محافل دانشجویی و... به روشنگری در این رابطه پرداخت.

علی که در تظاهراتهای ضددیکتاتوری شاه فعال بود، پس از پیروزی انقلاب به نطنز رفت و در مسئولیت جنبش ملی مجاهدین که خود در تأسیس آن نقش مهمی ایفاء کرده بود مشغول فعالیت شد.

به‌دلیل ویژگی‌های برجسته انقلابی و مردمی علی از جمله، صداقت وقار و متانت، فروتنی و صفا و عشق به مردم، بسیاری از جوانان نظنز جذب آرمانهای سازمان شدند. بعد از هجوم سراسری چماقداران به مراکز سازمان در شهرهای مختلف، جنبش ملی مجاهدین در نظنز نیز مورد حمله قرار گرفت و تعطیل شد. پس از آن علی برای ادامه مسئولیتهای سازمانی‌اش به تهران رفت.

وی که کاندید سازمان برای مجلس شورای ملی در نظنز بود اواخر سال۵۸ برای فعالیت‌های انتخاباتی به نظنز رفت که مورد استقبال بالای جوانان آنجا قرار گرفت و با وجود فشارهای بسیار زیاد و تقلبات انتخاباتی به میزان قابل توجهی رأی آورد و با فعالیت‌ها و سخنرانی‌هایی که داشت به میزان زیادی ماهیت ارتجاعی نظام حاکم را افشا کرد. علی با پایان یافتن انتخابات، مجدد به تهران بازگشت.

وی در سال۵۹ به بخش روابط، قسمت حقوقی سازمان منتقل شد و در همین قسمت بود که در فاز نظامی کمی بعد از سی خرداد در ماه رمضان، مورد شناسایی مزدوران خمینی قرار گرفت و دستگیر و روانه شکنجه‌گاههای رژیم شد. وی به مدت ۴ماه و نیم که در اسارت بود شکنجه‌های فراوانی را متحمل شد

دژخیمان خمینی علاوه بر شکنجه، او را برای اظهار ندامت و مصاحبه تلویزیونی تحت فشار قرار دادند، اما او به عهد خود با خدا و خلق وفا نمود و قهرمانانه بر سر مواضع مجاهدی خود در برابر بازجویان و دژخیمان خمینی ایستاد.

سرانجام علی قهرمان را در روز ۱۹مهر ۱۳۶۰ همراه با تعدادی دیگر از مجاهدان قهرمان به جوخه تیرباران سپردند.

یکی از آشنایان وی که از دژخیمان اوین است، گفته است در آخرین لحظه بازجویی وقتی از علی پرسیدند: ”چرا در ابتدای انقلاب اسلحه‌های کمیته را به مجاهدین دادی؟“ جواب داد: ”چون صلاحیت مجاهدین بیشتر بود“ و در پاسخ به این سؤال که ”خط مشی فعلی سازمان را چگونه می‌بینی؟“ گفته بود: ”کاملاً اصولی و صحیح“ .

علی در آخرین ملاقات با مادرش در روزهای قبل از اعدام گفته بود: ”مادر! حق نداری برای من گریه کنی و ناراحت بشوی. “

از آنجا که علی با غم و شادی مردم زیسته و شریک بود، شهادتش تأثیر بسیار زیادی در میان آنها و آشنایانش گذاشت و به‌رغم جو خفقانی که وجود داشت خانه علی به مدت یک هفته مورد مراجعه مردم و بزرگداشت این قهرمان مجاهد خلق بود.

 

وصیتنامه مجاهد شهید علی وشاق

مجاهد شهید علی وشاق این وصیتنامه را در زندان نوشته و به طریقی به خارج زندان فرستاده است

بنام خدا و به‌نام خلق قهرمان ایران

«اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ یَکُنِ الَّذِی کَانَ مِنَّا مُنَافَسَةً فِی سُلْطَانٍ، وَلاَ التمَاسَ شِیءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ، وَلکِنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِینِکَ، وَنُظْهِرَ الْإِصْلاَحَ فِی بِلاَدِکَ، فَیَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِکَ، وَتُقَامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِکَ (خطبه ۱۳۱).

خدایا شاهد باش که مواضعی که ما اتخاذ کرده‌ایم نه به‌خاطر تمایل به قدرت و ریاست و نه برای متاع دنیا بوده است، بلکه برای این بود که مکتب تو را پس از این‌که دستخوش تحریف گشته بود احیاء کنیم، جامعه را به‌گونه‌یی تغییر دهیم که بهروزی توده‌های ستمکشیده تأمین گردد، و حدود ارزش‌هایی را که تو تعیین کرده‌ای پیاده کنیم.

من افتخار می‌کنم که همراه خواهران و برادران مجاهد در مسیری گام نهاده‌ایم که همه حق‌طلبان و انقلابیون آنرا پیموده‌اند. راهی که به‌حکم سنت خدا و رمز تکامل، همه ظالمان و استثمارگران و واپسگرایان را چون کفی بر موج خروشان رزم خلق به کناری می‌زند و پیروزی نهایی مردمان را به ارمغان می‌آورد، تا جامعه‌ٔ بی‌طبقه و توحیدی و عاری از هر گونه ظلم و ستم بپاگردد.

تا دیگر ارزشهای متعالی تحریف نشوند و دجال‌صفتانی چون خمینی نتوانند بر خون هزاران شهید پا گذاشته و به اعتماد خلق خیانت کرده و مفاهیم اصیل انقلابی و اسلامی را با افکار ارتجاعی و فاشیستی خود بیا لایند.

من که خود در خانواده‌ای به‌لحاظ اقتصادی پایین زندگی کرده‌ام از ابتدا رنج و مشقت‌های زحمتکشان را از نزدیک دیده‌ام، و همیشه آرزو داشتم در جهت رفع این تبعیض و نابرابری که در رابطه ظالمانه رژیمهای حاکم و خلق نمایان است گام بردارم.

با اعتقاد راسخ و صادق به ایدئولوژی اسلام که توسط روشنفکران اسلامی و به‌ویژه خون و پیام شهدای مجاهد خلق احیاء شده بود، در راه مبارزه گام نهادم، و به تجربه ماهیت افراد و گروه‌های سیاسی را شناختم.

به حقانیت و صداقت برادران مجاهد و دنبال کنندگان راه بنیانگذاران سازمان ایمان آوردم، و خیانتها و سازشکاریها و انحرافات جریان حاکم را به عینه دیدم.

اینک که دو اسلام خمینی و (ابوسفیانی) و مجاهدین خلق رهروان راستین حسین (ع) روبه‌روی هم قرار دارند، رژیم خمینی، که با غصب قدرت سیاسی (که توسط خون تمامی شهدای خلق از دست شاه خونخوار بیرون کشیده شد) و انحصار آن در دست دار و دسته مرتجع و منفعت‌طلب در طی دو سال بعد از انقلاب نه تنها ظلمی را از سر مردم برنداشت، و کوچکترین گامی در جهت منافع مستضعفین که این همه شعار حمایت از آنها را سر می‌دهند برنداشته است، بلکه راه و رسم همیشگی دیکتاتوران تاریخ یعنی اعدام، حبس و شکنجه انقلابیون را در پیش گرفته است.

آیا شکنجه که در طول تاریخ هیچ‌گاه به جز رژیمهای ظالم و جنایتکار در برابر انقلابیون به این شیوه دست نمی‌یازیدند دلیل بر حقانیت رزمندگان مجاهد و خط اصیل اسلامی و انقلابی آنها نیست؟

هیهات، بگذار خمینی بیشتر از آریامهر خون مجاهد را به زمین بریزد و زیر شکنجه و مقاومت قهرمانانه خواهران و برادران را شهید بسازد.

درود و افتخار بر این شهدا که غبار ۱۴۰۰ساله ارتجاعی را از دامن اسلام پاک می‌گردانند، و راه نوینی را در مبارزه حق‌طلبانه مسلمانان رزمنده و همه نیروهای انقلابی جهان می‌گشایند.

درود بر سازمان مجاهدین خلق ایران که این راه پیچیده و پرفراز و نشیب را با مقاومت می‌پیماید، و قطعاً پیروزی از آن نیروهای بالنده و تکاملی و رشد یابنده است... مرتجعین محکوم به سقوط و نابودی هستند ”الَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلکِ وَالَّذِینَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ أُوْلَـئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً فَاغْفِر لَهُمْ و افْتَحْ لَهُمْ فَتْحاً یسیرا وَ فِزَّهُم فَوْزاً عَظِیماً».

دو برادر علی، محمدرضا (احمد) و غلامرضا از شهدای سرفراز مجاهد خلق هستند

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

 

 

خاطرات


 

 

تصاویر یادگاری


 

 

تصویر مزار شهید


 

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/dafb2324-1880-4732-b553-d3fe91673b6c"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات