728 x 90

با یاد مجاهد شهید محمود یحیوی آزاد

مجاهد شهید محمود یحیوی آزاد
مجاهد شهید محمود یحیوی آزاد

محل تولد: سراب
شغل: دبیر
سن: 28
تحصیلات: دانشجوی علم و صنعت تهران
محل شهادت: تبریز
تاریخ شهادت: 6-4-1360
محل زندان: -

زندگینامه شهید


زندانی زمان شاه: سال ۵۷ به مدت دو ماه

نحوه شهادت: تیرباران

مجاهد شهید محمود یحیوی‌ آزاد در سال۱۳۳۲ در شهر سراب بدنیا آمد. وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در اردبیل به اتمام رساند. پس از گرفتن دیپلم وارد دانشگاه علم و صنعت تهران می‌شود.

وی در سالهای بعد از دیپلم با عشقی که به مردم داشت به روستاهای اطراف زنجان رفت و به کمک روستاییان شتافت. حفر چندین حلقه چاه عمیق برای کشاورزان محروم از جمله اقدامات وی بود، ضمن این‌که در جهت احقاق حقوق روستاییان محروم چندین بار با فئودالهای آن منطقه درگیر شد به‌نحوی که بارها ساواک شاه در حمایت از فئودالها به وی هشدار داده بود.

محمود سپس به استخدام آموزش و پرورش در آمد و به شغل دبیری مشغول شد. در این دوره بود که وی از طریق مجاهد شهید افشین (ابوالفضل) شیخ نورانی با سازمان مجاهدین و آرمان آن آشنا شد. محمود بارها در رابطه با این مقطع از زندگی خود گفته بود: «گویا گمشدهٔ خودم را یافتم».

محمود پس از این آشنایی وارد مبارزات سیاسی علیه دیکتاتوری شاه خائن شد. با شروع تظاهرات و خیزشها علیه نظام حاکم در سال۵۶ وی در آنها فعالانه شرکت داشت و نقش وی در این تظاهرات در شهر اردبیل چشمگیر بود آن‌چنان‌که به یک چهره مبارزاتی در شهر اردبیل شناخته می‌شد.

در جریان یکی از تظاهراتها، وقتی زمان نماز ظهر می‌رسد و تصمیم به برگزاری نماز در خیابان گرفته می‌شود آخوندها و یاران مرتجعشان از ترس عواقب بعدی این کار حاضر به شرکت در مراسم اقامه نماز نمی‌شوند، اما محمود قهرمان به‌رغم این‌که می‌دانست، برگزاری چنین مراسمی با آن جمعیت در خیابان، می‌تواند مشکلاتی را از جانب ساواک برای وی ایجاد کند ولی صحنه را دست گرفت و نماز را با شکوه به همراه شعارهای ضد شاه خائن برگزار کرد. بعد از این بود که در سال۵۷ دستگیر و روانه شکنجه‌گاههای ساواک شاه شد. وی که به‌رغم فشارهای ساواک، استوار و مقاوم ایستاد و بعد از دو ماه از زندان آزاد شد.

محمود به همراه دوستانش در آبان ماه ۵۷ به‌منظور سازماندهی و اوج دادن قیام مردم علیه سلطنت گروهی را تشکیل دادند که توانستند در کنار هدایت تظاهرات مردم چند اقدام علیه مراکز سرکوب شاه به‌عمل بیاورند.

محمود پس از انقلاب ۲۲بهمن در سال۵۷ نقش مهمی در سازماندهی جوانان و تشکیل شورای شهر در اردبیل داشت و توانست با سازمان ارتباط برقرار کند. از آنجا که وی فردی شناخته شده در شهر اردبیل بود، ابتدای انقلاب، به فرماندهی نیروهای کمیته در اردبیل برگزیده شد که در همان ماه‌های اول انقلاب توانست بسیاری از فئودالهای منطقه را که همدست هیأت حاکمه در استثمار دهقانان و کشاورزان بودند، دستگیر کند ضمن این‌که در جهت احقاق حقوق کارگران، از مالکان غارتگر کور‌پزخانه‌های اردبیل خلع ید کرد.

از آنجا که برای آخوندها و مزدوران مرتجع آنها که همدست فئودالها بودند، اقدامات انقلابی محمود و محبوبیتش قابل‌تحمل نبود سرانجام وی را از همه مسئولیت‌ها کنار گذاشته و اخراج کردند که البته تمام کسانی که با محمود کار می‌کردند، بعد از این اقدام به‌دلیل اعتقادی که به محمود و اقدامات انقلابی‌اش داشتند دسته‌جمعی استعفا دادند.

محمود پس از آن در انجمن جوانان مسلمان اردبیل به فعالیت‌هایش ادامه داد. وی در جریان انتخابات مجلس شورای ملی کاندید سازمان در اردبیل بود تا این‌که در جریان حملهٔ چماقدران به انجمن جوانان مسلمان اردبیل در تاریخ۵۹.۴.۶ و شهادت مجاهد خلق احد عزیزی، وی نیز مجروح شد.

پس از انتقال به بیمارستان، سپاه، محمود را ربود و در این رابطه پزشکان بیمارستان اطلاعیه اعتراضی منتشر کردند.

محمود پس از ربوده شدن از بیمارستان به زندان تبریز منتقل و به اعدام محکوم شد. اما هر بار آخوند موسوی تبریزی حاکم ضد شرع خمینی در تبریز اعدام آنرا به بعد موکول می‌کرد.

وی در مدت اسارتش مسئول تشکیلات درون زندان بود. سرانجام تنها شش روز بعد از سی خرداد و آغاز نبرد انقلابی مسلحانه روز ۶تیر ۱۳۶۰ محمود قهرمان سرفراز و استوار تیرباران و جاودانه شد.

به گفته همرزمانش وقتی او را برای اعدام می‌بردند فریاد می‌زد: «درود بر سازمان مجاهدین خلق، درود بر مسعود رجوی، مرگ بر ارتجاع».

محمود قهرمان دو روز قبل از اعدام وصیت نامه پرشوری می‌نویسد که گزیده‌ای از آن به شرح زیر است:

«بنام خدا و به‌نام خلق قهرمان ایران

الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ وَکَفَی بِاللَّهِ حَسِیباً

این‌جانب محمود یحیوی آزاد، سال تولد ۱۳۳۲، فرزند محمدعلی که بعد از حمله اوباشان چماقدار به محل انجمن جوانان مسلمان اردبیل و شهادت برادر مجاهدم احد عزیزی، از بیمارستان ربوده شده و زندانی گردیدم بعد از ۱۴ماه بلاتکلیفی در زندان ارتجاع وصیتنامه خود را در زندان تبریز با قلبی سرشار از عشق به مجاهدین خلق و میلیشیای قهرمان تنظیم می‌کنم.

از آنجا که هر فرد انقلابی نقش و وظیفه به‌سزایی در تغییر جهان کهنه به نو و رسالت آگاهی دادن به خلقهای تحت ستم زورگویان را دارد و در این راه پر عظمت و پر مخاطره هیچ لحظه از زندگیش از آن خود نمی‌باشد پس باید که در هر شرایط و هر زمانی لحظه‌لحظه حیاتش شاهد و گواهی از تلاش و آرمان و اعتقاد آتش باشد.

در اوج لجام‌ گسیختگی‌های مرتجعین، من هر روز شاهد فریاد و ناله‌ها و مقاومتهای دلیرانه خواهران و برادرانمان در زیر شلاقها و کتک‌های وحشیانه این ددمنشان جنایتکار و هم‌چنین شاهد اعدامهای سفاکانه مدعیان به‌اصطلاح انقلاب هستم.

در این مقطع از تاریخ و کنار رفتن پرده‌های فریب و نیرنگ با همه ادعاهای اسلام‌پناهان... شهادت می‌دهم که سازمان مجاهدین خلق یک سازمان و پدیده شگرف الهی است و رسالت تاریخی خود را در این برهه از زمان و در روند تکامل به منصه ظهور رسانده است و یکی از بزرگترین و خطرناکترین بن‌بستهای تکامل را در کوتاه‌ترین مدت شکسته است.

... شهادت می‌دهم که نقش مجاهدین در جلوگیری از جنگ داخلی و جنگ صلیبی و عقیدتی و برادرکشی و تحمیل مصیبتهای تازه‌یی به این خلق رنج‌کشیده غیرقابل انکار است.

شهادت می‌دهم که خدا را با مجاهدین خلق درک کردم و خود را در رابطه با مجاهدین خلق شناختم.

تحقق آرمانهای شورانگیز که رهایی خلق از تمام قید و بندهای ظالمانه و ایجاد هر گونه روابط استثمارگرانه است و رسیدن به جامعه‌یی با ارزشهای خدایی و جامعه بی‌طبقات و توحیدی را در وجود سازمان مجاهدین خلق متجلی می‌بینم.

عهد می‌بندم که تمام شهادتهای خود را با خون خود امضاء نمایم و آخرین شعارم ”زنده باد مجاهدین“ را با تأیید گفته‌هایم خواهم گفت.

من افتخار می‌کنم که یک عضو صادق برای مجاهدین بوده‌ام و توانسته‌ام تنها ذره‌یی از مسئولیت‌های سنگین آنها را بدوش بکشم.

افتخار می‌کنم که قطره‌های خونم به سیلاب خون شهدای مجاهدین می‌پیوندند و با خون میلیشیای قهرمان در هم می‌آمیزد و جوش می‌خورد.

تنها توصیه‌ای که به مادر عزیز و قهرمان و شهیدپرور دارم این است که مادر، راه نجات در پیوستن به راه مجاهدین است و قرآن در خط حرکت اینها تفسیر و عینیت می‌یابد.

... خط مشی مجاهدین خلق است که سرانجام مردم گرسنه و استثمارشده و کودکان برهنه و چشم‌منتظر را رهایی خواهد بخشید.

همان مستضعفان که شب و روز از خدا برای نجات یاور و ناصر می‌طلبند، همان گرسنگانی که در حسرت یک لقمه نان خالی به‌سر می‌برند و با سیرابی گاو روزه می‌گیرند آن هم اگر پیدا کنند.

... پس مادر عزیزم بدان که من با آگاهی بر تمام خواسته‌ها و آرمان‌هایم راه مجاهدین را انتخاب کرده‌ام و خونم را در همین راه تقدیم خلقهای تحت ستم به‌ویژه خلق قهرمان ایران می‌نمایم.

برای من گریه نکن از همه بخواه برای تو تبریک بگویند. بگذار مرتجعین به دیدن قطره اشکی بر دیدگانت و یا آهی از دهانت در حسرت بمانند.

مطمئن باش من نیز این حسرت را در دلشان خواهم گذاشت، برای تو مطالعه و مرور زندگی زینب و مادر رضاییهای شهید را توصیه می‌کنم.

تا بدانی که هنوز خیلی راه باید طی کنی. مبادا احساسات پاک و عطوفت پاک مادریت، تو را از رفتن بازداشته و خسته نماید.

به میلیشیای قهرمان فکر کن که لحظه‌ای از فعالیت در افشای ماهیت شب‌پرستان آرام و قرار ندارند و در این راه از هیچ امکانات ولو ناچیز دریغ نمی‌ورزند.

به خواهران و برادران دیگرم فکر کن که باید آماده پذیرایی یک زندگی انقلابی در کسوت مجاهد و میلیشیای مبارز باشند.

می دانی مادر به جریان انداختن چرخهای تکامل و باز کردن راه رهایی پیشتازی می‌خواهد و خون می‌طلبد.

پس باید آماده شد برای ایثارهای بیشتر و بهتر، همانا رستگاری و جاودانگی و بهشت زیر پای مادران است، زیر پای مادران پرستوهای انقلاب و مادران مجاهدین و میلیشیاهای قهرمان.

چه زیباست قله‌های رفیع رهایی؛ برای تو مادر قهرمان آروزی صبر می‌نمایم. ”وَاصْبِرُواْ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ“، و به پدر رنج کشیده‌ام علاوه بر توصیه‌های فوق بکارگیری تمامی امکاناتش را در راه مجاهدین که همان راه خدا و خلق است سفارش می‌کنم...

 

به تمام خواهران و برادران میلیشیا

خواهران و برادران عزیزم به جریانی پیوسته‌اید که راه نجات در آن است. ای پرستو های انقلاب و پیام آوران صبح آزادی و بهار روشنی، اکنون مسئولیت از درو دیوار می‌بارد و باید از تمام امکانات مادی و معنوی استفاده کرد.

مرتجعین و کهنه‌گرایان رو به زوال هستند. پیروزی از آن شماست. ما به آن اطمینان داریم همان‌طور که به آب اطمینان داریم، به خورشید اطمینان داریم و به آمدن بهار و رسیدن صبح اطمینان داریم.

... در این مقطع از تاریخ رسالت شما خواهران و برادران است که به رهبری با صلاحیت مجاهدین خلق ایران طومار سرنوشت این مانع بزرگ تکامل و عامل جهل و فقر و بردگی خلقها در هم پیچیده و موسی‌وار در لجنزار پر عقوبت تاریخ مدفونش سازید.

آنگاه بهاران را در سپیده دم پیروزی به گل نشانید و در نماز صبحگاهان دست نیایش بسوی خدا گرفته و با صدای بلند دعای پیروزی مجاهدین را سر دهید. “ اللَّهُمَّ انصُر الْمُجَاهِدِین الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا“

و سخنی با مرتجعین: گیرم که دشنه‌تان در قلب نشست، گیرم که کینه‌تان استخوان ما شکست، گیرم که در خم و نهان گذرگاهی، خونی به خاک ریخت، باری دوباره تاریخ تکرار شد، جنایت دژخیم، اما با سینه‌ها و قلب هزاران چه می‌کند؟!

زنده باد اسلام اصیل انقلابی

پاینده باد سازمان مجاهدین خلق ایران

هر چه توفنده‌تر باد خروش خلقهای تحت ستم

مرگ بر ارتجاع

محمود یحیوی آزاد ۴ / تیر /۶۰»

 

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

 

 

خاطرات


 

 

تصاویر یادگاری


 

 

تصویر مزار شهید


یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/cf84e10c-92cc-4902-a648-887b9e412483"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات