728 x 90

با یاد مجاهد شهید هادی یگانگی

مجاهد شهید هادی یگانگی
مجاهد شهید هادی یگانگی

محل تولد: امیر کلای بابل
شغل:
سن: 25
تحصیلات: متوسطه
محل شهادت: بابل
تاریخ شهادت: 0-5-1367
محل زندان: زندان سپاه بابل

زندگینامه شهید


هادی یگانگی در سال ۱۳۴۳ در امیرکلای بابل به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در بابل دنبال کرد. در تظاهرات و قیام ضدسلطنتی در حالی‌که نوجوانی بیش نبود، فعالانه شرکت داشت. در جریان همین فعالیت‌ها با مطالعه زندگینامه شهیدان سازمان مجاهدین با آرمان رهایی‌بخش سازمان آشنا شد.
بعد از پیروزی انقلاب، از طریق پسر خاله‌اش مجاهد شهید علیرضا قهارپور که از کادرهای جنبش ملی مجاهدین در بابل بود، در ارتباط با این جنبش قرار گرفت و در نهاد محلات در بخش امیرکلای بابل مشغول فعالیت شد.
از همان ابتدای سال ۵۸ چماقداران ارتجاع حاکم در امیرکلا مانند سایر نقاط کشور برای ممانعت از فعالیت‌های هواداران سازمان، با وسایل مختلف از پنجه‌بکس و چاقو، به میزهای کتاب و تیمهای فروش نشریه حمله می‌کردند. در جریان یکی از این حملات وحشیانه، هادی از پشت سر مورد هدف چاقو چماقداران قرار گرفت که به بیمارستان منتقل شد و محل اصابت چاقو تعداد زیادی بخیه خورد.
چندی بعد، هادی به تشکیلات بابل منتقل و در بخش محلات در کسوت یک میلیشیا فعالیت می‌کرد. در ۲۹ شهریور ۱۳۵۹، در جریان افشاگری علیه اراجیف روزنامه صبح آزادگان رژیم علیه سازمان، وی بهمراه تعدادی دیگر همرزمانش دستگیر و به زندان سپاه بابل منتقل شد، و بعد از محاکمه، به ۴ ماه زندان محکوم شد.
هادی، بعد از آزادی از زندان به‌عنوان یکی از فرماندهان میلیشیا در بخش محلات بابل به مسئولیتهایش ادامه داد.
وی با جسارت بسیار در سازماندهی و کنترل تظاهرات‌های موضعی در خردادماه سال۱۳۶۰، نقش بارزی ایفاء نمود.
پس از سی خرداد ۱۳۶۰ و شروع مبارزه مسلحانه انقلابی وی نیز به زندگی مخفی روی آورد. تا آن که در مرداد ماه همان سال حین انجام مأموریتی در خیابان مورد شناسایی قرار گرفت و دستگیر شد و به زندان شهربانی بابل منتقل گردید.
پسر عموی هادی، مجاهد شهید مهدی یگانگی، در روز ۸ تیرماه ۱۳۶۰ در جریان تعقیب و گریز با پاسداران هدف رگبار آنها قرار گرفت و به‌شهادت رسید. مهدی، اولین شهید سازمان در بابل بود، به‌دلیل جنایتهایی که عوامل وحشی رژیم، در حق پیکر این شهید روا داشته بودند (کشیدن جسد با ماشین روی زمین) همه مردم کینه خاصی از مزدوران رژیم به دل داشتند و هم این‌که این جنایت باعث شهرت و محبوبیت خانواده یگانگی در میان مردم بابل شد.
حاکم شرع بابل، آخوند مصباح جنایتکار، از یک‌طرف نمی‌خواست با اعدام هادی، به محبوبیت خانواده یگانگی در میان مردم دامن بزند و از طرفی هم می‌خواست با اعمال فشار روی هادی، از او برای پایمال کردن خون مهدی سوء‌استفاده کند. این آخوند جنایتکار، به هادی ۳ روز فرصت داد که یا توبه و مصاحبه تلویزیونی کند و یا اعدام شود. او شناسنامه هادی را به او نشان داده و گفته بود: «این شناسنامه ۳ روز دیگر باطل می‌شود».
در آن زمان این آخوند جنایتکار همین هشدار را به تعداد دیگری از هواداران زندانی داده بود ولی وقتی با مقاومت آنها مواجه شد، بعد از ۳ روز آنها را اعدام کرد.
هادی که تصمیمش را برای رزم و مقاومت در مقابل دژخیمان خمینی گرفته بود، با دلاوری می‌گفت: داغش را به دل مصباح جنایتکار می‌گذارم. او در همان سه روز هم مانند قبل تمامی مسئولیت‌هایش را در زندان با روحیه بالا و سرزنده انجام می‌داد.
آخوند مصباح، وقتی بعد از سه روز سرسختی هادی را دید، چون می‌دانست که تأثیرات اجتماعی اعدام هادی به زیان رژیم است، به او حکم حبس ابد داده و او را به زندان شهربانی فرستاد.
در سال ۱۳۶۱ که رژیم از فعالیت‌های تشکیلات زندان بابل مطلع شده بود، مقامات زندان، هادی و تعدادی دیگر از زندانیان را ابتداء به زندان سپاه و سپس در سال ۱۳۶۲، به زندان گوهردشت کرج منتقل کردند.
در اواخر سال ۱۳۶۳، هادی مجدداً به زندان سپاه بابل منتقل شد. و در آنجا به نبرد خود علیه رژیم ادامه داد. او اخبار و خطوط سازمان به‌خصوص بعد از عزیمت رهبری از فرانسه به عراق را از بیرون زندان می‌گرفت و در تشکیلات زندان، به‌دقت پیش می‌برد.
در سال ۱۳۶۴، هادی را به‌عنوان تنبیه مدتی به بند زندانیان عادی منتقل می‌کنند، اما بلافاصله زندانیان عادی به‌شدت تحت تأثیر اخلاق و منش انقلابی و مردمی او قرار می‌گیرند.
هادی در میان همرزمان و همبندیهای خود به صافی و یکرنگی، منضبط بودن با روحیه‌ای قوی و شاداب شناخته می‌شد.
اواخر سال ۱۳۶۶، وقتی هادی مشغول تبادل دست‌نوشته‌ها بین زندانیان مجاهد بود، توسط پاسداران لو رفته و دست‌نوشته‌ها را از او می‌گیرند. وی به‌منظور این‌که هیچ اطلاعاتی به دست پاسداران و زندانبانان نیفتد بلافاصله اقدام به خودکشی می‌کند که آنها متوجه شده و مانع می‌شوند، اما بعد از این اقدام از ناحیه مچ دو دست فلج شد.
تا آن که سرانجام این مجاهد سرموضع و قهرمان پس از ۷ سال اسارت در جریان قتل‌عام زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ به همراه هزاران مجاهد دیگر در زندان سپاه بابل سربدار می‌شود.

 

خاطرات


 

 

تصاویر یادگاری


 

 

تصویر مزار شهید


یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/16c9b450-7bc5-46f3-b49a-4e03c8043329"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات