زندگینامه شهید
مهناز یوسفی لویه در سال۱۳۴۰، در یک خانواده مذهبی در ساوه به دنیا آمد.
وی که در سنین کودکی و نوجوانی مادرش را از دست داد. از همان اوان کودکی با رنج و سختی بزرگ شد. فقر اقتصادی و مردم تهیدستی که خانوادههای فقیری که در کنار خودش شاهد بود. او را با رنج و درد و محرومیت آشنا کرد.
وی در جریان انقلاب ضدسلطنتی و شرکت در تظاهرات علیه شاه خائن از نزدیک با مسایل سیاسی آشنا شد.
مهناز پس از انقلاب ضدسلطنتی راه خدمت به مردم برای رفع نابرابریها و برقراری عدالت اجتماعی را در راه و آرمان مجاهدین پیدا کرد و در سال۵۸ در انجمن هواداران مجاهدین در اسلام شهر مشغول به فعالیت شد. وی همچنین عضو شورای دبیرستان توحید که دارای ۲۰۰ دانشآموز هوادار مجاهدین بود، همراه بود.
پدر مهناز با فعالیت او مخالف بود. برادرش که از چماقداران خمینی بود مرتب وی را مورد اذیت و آزار و ضرب و شتم قرار میداد بهنحوی که آثار ضربات بر سر و صورت مهناز مشهود بود، وی با رشادت در برابر هجوم چماقداران خمینی در حمله به دکههای فروش کتاب و نشریه فروشی ایستادگی میکرد. وجود کبودی بر سر و صورت وی ناشی از همین درگیریهای خیابانی بود اما با وجود همه این فشارها، عزم و اراده وی در همراهی با مجاهدین بیشتر میشد.
پس از سی خرداد۱۳۶۰ و شروع مبارزه مسلحانه انقلابی، وی نیز مانند سایر مجاهدان به زندگی مخفی روی آورد و به فعالیتهایش تا سال۱۳۶۲در پایگاههای مجاهدین ادامه داد. اما در همین سال در مشهد توسط پاسداران رژیم شناسایی و دستگیر و زیرشکنجه قرار گرفت.
وی پس از اینکه در بیدادگاههای خمینی به ۱۵سال زندان محکوم شد، ابتدا به زندان قزلحصار و سپس به زندان اوین منتقل گردید و سپس همراه با تعدادی دیگر از زندانیان به زندان گوهردشت تبعید شد.
مهناز قهرمان، که در زندان اوین در تمامی اعتراضات علیه وضعیت زندان شرکت داشت، در گوهردشت نیز از زندانیان فعال و مقاوم مجاهد در برابر زندانبانان جنایتکار بود.
وی در میان همرزمانش در زندان با ویژگیهای صداقت، پاکی، مهربانی و فداکاری شناخته میشد.
از آنجا که مهناز مادر یک دختر خردسال بود زندانبانان میخواستند از عواطف خانوادگی و مادرانه او استفاده کنند تا او را وادار به کوتاهآمدن از مواضع مجاهدیاش در زندان کنند. اما مهناز این آزمایش را نیز سرفراز و پیروز پشت سر گذاشت.
دژخیمان به او میگفتند:... بیا و کاری کن که آزاد شوی و بروی خانه و زندگیات را سرو سامان بدهی؛ اما مهناز دلیر، طلاق نامه خود را نوشت و به دست پاسداران داد و گفت: «به همسرم بگویید او از این به بعد آزاد است تا برود هر تصمیمی را برای زندگی خود و دخترش میخواهد عملی کند. من هم تصمیم خودم که ادامه مبارزهام میباشد را گرفتهام».
نهایتا این مجاهد پاکباز به جرم سر موضع مجاهدی بودن در مرداد سال۶۷ در جریان قتلعام مجاهدین، سر بدار شد و به همراه یاران مجاهدش به عهدش با خدا و خلق وفا کرد.
پاسداران جنایتکار خمینی در وحشت از جنایتی که کرده بودند حتی اجازه برگزاری مراسم ختم را به خانواده وی ندادند.
مهناز به این ترتیب درس قاطعی از قدرت اراده و عزم زن مجاهد خلق را، به دژخیمان داد. و در وفای به عهد و پیمانش زندگیاش فدای آزادی مردم ستمدیده داد. درود درود
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org
خاطرات
تصاویر یادگاری
مهناز یوسفی لویه در حال وضو
مهناز یوسفی لویه همراه دخترش
مهناز یوسفی در مقبره بابا طاهر همدان
تصویر مزار شهید