زندگینامه شهید
مجاهد شهید اکبر ذوالفقاریان در سال ۱۳۴۸در روستای طالبآباد، از توابع استان سمنان، در یک خانوادهٴ محروم به دنیا آمد.
دانشآموز دورهٴ راهنمایی بودکه از طریق برادرانش، مجاهدین شهید: ناصر علی، محمدقلی، سعید (کوچک) و پسرعمهاش حجت ذوالفقاریان با سازمان مجاهدین آشنا شد.
در ۳۰خرداد ۱۳۶۰برادران اکبر به زندگی مخفی روی آوردند، او نیز بعد از مدتی با یورش پاسداران به خانهٴ پدریش دستگیر شد و تا سال ۶۴در زندان بود.
بعد از آزادی از زندان در سال ۱۳۶۵با بهکارگیری تجربههایی که در زندان اندوخته بود، برای وصل به سازمان، و ادامه مبارزه خود دست به تلاشهای زیادی زد.
در جریان این تلاشها، در تهران شناسایی و برای بار دوم دستگیر و زندانی گردید، سرانجام درجریان قتل عام زندانیان سیاسی، در سال ۱۳۶۷او نیز به تیرک اعدام بوسه زد و به برادران مجاهدش پیوست. آرامگاه اکبر هماینک در شهر سنگسر- مهدیشهر - آرامگاه طالب آباد است
خاطرات
یکی از همبندان او طی یاداشتی در سال ۱۳۶۶در بارهٴ او مینویسد: «وقتی برای اولینبار اکبر را دیدم فکر کردم دارم با مجاهد شهید سعید ذولفقاریان حرف میزنم. او یکی از برادران اکبر و فرماندهٴ هستهٴ مقاومت ما در سال ۱۳۶۴بود.
او موفق شد از مرز خارج شده و به ارتش آزادیبخش بپیوندند. این مجاهد دلیر سرانجام در عملیات فروغ جاویدان بهشهادت رسید.
اکبر جوان وسرحال بود و هر بار او را میدیدم از او انرژی میگرفتم. بهرغم سن و سال کم، به شعائر مذهبی مقید بود و نمازش هرگز ترک نمیشد.
من که در گذشته با خانوادهٴ اکبر آشنا بودم میدانستم چقدر در زندگی محرومیت و رنج کشیده است، برای او احترام خاصی قائل بودم.
هنوز راز و نیازهای او با خداوند در گوشم طنین دارد و با یادآوری آن متأثر میشوم، او از زندانیان مقاوم زندان بود و روی زندانیان تأثیرات بسزایی داشت.
در اعتراضات و درگیریهای روزانهیی که طی سالهای ۶۷-۱۳۶۶با پاسداران و نگهبانان زندان داشتیم، اکبر همیشه پیشتاز بود، به این دلیل همواره مورد کینهٴ پاسداران قرار داشت.
این مجاهد جوان همیشه لبخند معصومانهیی بر لب داشت ،و این لبخند او را در بین زندانیان برجسته میکرد. بعد از شهادت برادرانش بار مسؤلیت عظیمی در خود نسبت به خانواده و بهخصوص مادر وخواهر کوچکش احساس میکرد، اما هیچ چیز نمیتوانست در ارادهٴ او برای ادامه مبارزه و پیگیری راه برادران شهیدش خللی وارد کند.
در سال ۱۳۶۶یک روز بازجو اکبر را برای بازجویی صدا زد، بعد از برگشتن از بازجویی علت صدا زده شدنش را پرسیدیم. گفت: «کور خواندهاند. فکر میکنند اینطوری میتوانند روحیه مرا در هم بشکنند، عکس یک نفر مثلهشده را که چهرهاش قابل شناسایی نبود به من نشان داده و اصرار داشتند که قبول کنم عکس برادرم سعید است اما من آنها را دست بهسر کردم».
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org