728 x 90

با یاد مجاهد شهید خداداد حسین پور

مجاهد شهید خداداد حسین‌پور
مجاهد شهید خداداد حسین‌پور

محل تولد: آستانه اشرفیه
شغل: کشاورز
سن: 61
تحصیلات:
محل شهادت: رشت
تاریخ شهادت: 0-5-1367
محل زندان: سپاه

 

زندگینامه شهید


خاطرات


آقا حسین‌پور گفته بود که آخوندهای رمال تا بن استخوان فاسدند من افتخارمی کنم که در راه اعتقادات مسعود رجوی که اعتقاد من هم است کشته شوم  
پدرحسین پور، آن‌که به همه ما درس مقاومت و پایداری آموخت.
 پدرحسین‌پور و دوفرزندش موسی و عیسی حسین‌پور درآبان 64درمنزلشان توسط پاسداران دستگیر شدند، موسی 18ساله وعیسی 16ساله بودند.
 
پدرحسین پور، کشاورزی بود که هیچ سواد نداشت، برای اولین باردرآذر 65، او را دربند 2ساختمان جدید زندان سپاه لاهیجان دیدم.
او خنده رو بود و با هرجمله‌ای که می گفت می‌خندید، از  این جهت بسیار مورد احترام و علاقه همه زندانیان بود. اسمش خداداد بود، اما همه او را «آقا حسین پور» صدا می‌زدند.
آقا حسین پور روحیه بند بود هفته‌یی یک بار، گاهی اوقات دوبار، هواخوری داشتیم همواره ازنفرات اصلی تیم فوتبال بود.
می گفت حتی اگر 6نفرهم بودیم باید بازی کنیم، پاسداران می‌خواهند ما زندانیان سیاسی، بپوسیم وخسته شویم، اما باید آنها را مایوس کنیم.
 
اتهام اصلی او این بود که پدرشمس الله  بود،  پاسداران شمس الله را کشته بودند و تمام اعضا ی خانواده، از جمله 2پسرنوجوان و همسر پیراو و تنها دخترش را هم دستگیر کرده بودند.
عیسی وموسی درزمره نسل جدیدی بودند که سرکوب عریان را  لمس کرده وبه‌جای درس وتحصیل، راهی مبارزه   شده بودند.
 
پس از شهادت  برادرشان  شمس الله، انگیزه بیشتری درمبارزه پیدا کردند، موسی می‌گفت که با کشتن شمس توسط پاسداران، احساس وظیفه بیشتری درنبرد با پاسداران حس می‌کنم.
بعد ازشهادت شمس، این دوبرادر بیشترین انگیزه دراستمرار مبارزه را، از پدرشان می‌گرفتند. آقا حسین‌پور می‌گفت: آخوندها تا مغز استخوان فاسد هستند، باید ریشه اینها را برکنیم.
می گفت، تاریخ ایران قهرمانی مثل مسعود رجوی ندیده  و هیچ‌کس اینقدر وفادار به مردم نبوده و نیست، من افتخارمی کنم که در راه اعتقادات مسعود رجوی که اعتقاد من هم است کشته شوم.
 
ازاین همه ایمان وفدای بیدریغ او مبهوت شده و سرشاراز احترام نسبت به او می‌گشتم، سرانجام دوره امتحان سرنوشت‌ساز برای این خانواده فداکارفرارسید.
آقا حسین‌پور گفته بود که آخوندهای رمال تا بن استخوان فاسدند، یک بار د ربعد ازظهر بهمن ماه سال 66، به من گفته بود که همین الآن من آماده‌ام مراببرند برای اعدام، ترسی ندارم.
اوقطعا این روز را پیش بینی کرده بود که آن‌قدر آماده بودو با این روحیه دشمن را غافلگیر کرد. به این ترتیب او نیز به همراه دوفرزندش موسی و عیسی، رهسپار سفری شد که مسیرآیندگان را به سوی جاده آزادی می‌گشود.
 
آنها درتابستان خونین 67 به نزد شمس الله و دیگریاران سربدار او پرکشیدند، شهیدان قتل‌عام 67در وجدان تاریخی ملت ایران، سوگند مجسم وفاداری به‌آزادی شدند، و تاریخ ایران را با اسطوره تسلیم‌ناپذیری خود، روشنایی و امید بخشیدند.

 

تصاویر یادگاری


 

 

تصویر مزار شهید


یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org

 

 
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/058a21cd-0959-45da-a5f1-a1019292224d"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات