زندگینامه شهید
بر آستانه دریا…
و آستانه همه جنگلها و کوهها و شهرهایی که تو با رشادت از آن گذشته ای
نام بلندت را تقدیس خواهم کرد
و گواهی خواهم داد که پاک زیستی
و عروجت بر آسمان پاکباز بود.
«من مهرداد نیکسیر فرزند حبیبالله و رقیه با ایمان و ایقان به ایدئولوژی ناب توحیدی اسلام انقلابی که سازمان مجاهدین خلق ایران و در رأس آن مسعود و مریم رهبران اخص ایدئولوژیکیم، آن را نمایندگی میکنند... . سازمان مجاهدین خلق ایران را در اوج اختیار و آزادی و با آگاهی کامل انتخاب کردم زیرا تحقق آرمانهای توحیدی اسلام انقلابی را که همانا برپایی جامعهیی عاری از ظلم و ستم و طبقات است در این سازمان دیدم».
مهرداد در اول فروردین ۱۳۴۳ در گرگان بهدنیا آمد. دوران تحصیلش را در همان شهر گذراند و در جریان قیام ضدسلطنتی با مجاهدین آشنا شد. او سال ۵۸ در حالیکه هنوز دانشآموز دبیرستان بود، همراه با خواهر و برادرش به جنبش ملی مجاهدین در گرگان پیوست و در همکاری با انجمن دانش آموزی سازمان با شور و شوق به فعالیت پرداخت.
مهرداد در شهریور سال۶۰ در گرگان دستگیر شد و بهمدت ۳سال دوره محکومیت اش را با فشار و شکنجه ولی مقاوم و مصمم سپری کرد. وی بعد از آزادی و وصل مجدد به سازمان، یکدوره فعالیت فشرده در کادر هستههای مقاومت داشت که خطوط تبلیغاتی، عملیاتی را در شهرهای مختلف پیش میبرد. مهرداد در سال ۶۴ از طریق مرز پاکستان به منطقه مرزی اعزام شد.
با تشکیل ارتش آزادیبخش او فعالیتش را در مواضع و رستههای مختلف، مانند فرماندهی گردان توپخانه و فرماندهی گردان تانک با موفقیت و درخششی بیمانند ادامه داد.
مهرداد مدتی نیز برای مأموریت به خارج کشور اعزام گردید که در این زمینه هم روحیه بالا، استواری و صلابتش زبانزد همرزمانش بود.
مهرداد که از هر وابستگی دست شسته بود، با عشق به میهن و مردمش از سختیها و موانع استقبال میکرد، او خیلی زود به نمونه و الگویی برای فداکاری و صداقت در میان یارانش شناخته شد.
از دیگر فرازهای درخشان زندگی مهرداد عبور سرفرازش از سرفصلها و شرایط خاص جنبش بود. او راز سربلندی و رمز شرف افتخار در این دوران را چنین تشریح میکند:
«... خدا را گواه میگیرم که رمز پایداری و شرافت را در انقلاب خواهر مریم پیدا کردهام. همان که مرا و ما را در مداری بسا فراتر از طاقت شناخته شده انسان در این زمانه بالا برد و در این مسیر که همان راه خدایی و تکاملی و صراط المستقیم است با شاخصها و الگوهایی همچون خواهر مژگان و خواهر صدیقه و خواهران شورای رهبری که رمز پایداری و مقاومت و شرافت ایستادگی بر سراصول را به ما نشان دادند، ... سوگند یاد میکنم تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خون در تحقق راه و آرمان مجاهدین در شهر شرف، اشرف، استوار و پایدار در رکاب سردارمان مژگان باقی بمانم».
مهرداد نیکسیر در یادداشتی با عنوان عهدنامه سال۸۸ چنین نوشته است:
«... سوگند میخورم اگر از آسمان سنگ و آتش هم ببارد. گو ببارد و ما را و مرا باکی نیست و این جز بر شرف و عزت و افتخار من و ما نمیافزاید و خدا را از بابت چنین نعمتی شکرگزارم و تا آخرین نفس برپیمانی که میبندم استوارم».
کلامش چون اخگری سینه شب را میشکافد، راه میگشاید و خبر از طلوعی دیگر و بهاری دوباره دارد.
شگفتا! که در روز چهارشنبه هفتم مرداد، آنجا که قهرمانانه در برابر خیل ددان و وحوش تا پای جان ایستاده بود، سنگها و گلولههای مزدوران سرش را شکافت اما همانطور که گفته بود نستوه و استوار ایستاد و تا آخرین نفس از شرف اشرف و همه مجاهدین آن حفاظت کرد. بیهیچ باکی از آنچه بود و آنچه رویداد. سلام بر مهرداد در روز وفایش به پیمان و تعظیم بر او در روز سرافرازیش در پیشگاه خداوند که چه مغرور رستگار خواهد بود.
درود
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید