زندگینامه شهید
یا أیّتها النّفس المطمئنّه ارجعی إلی ربّک راضیهً مّرضیّهً
مهرداد در سال ۱۳۴۳ در آبادان متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در آبادان، بوشهر و شیراز گذراند. او در سال ۵۸ زمانیکه پانزده ساله بود با سازمان آشنا شد و یکسال بعد بهصورت حرفهای فعالیتهای خود را در محل سکونتش ـ پایگاه دریایی بوشهر ـ آغاز کرد.
سال ۶۰ از پایگاه دریایی بوشهر به شیراز رفت و فعالیت اش را در این شهر ادامه داد. در فاز نظامی با شهادت مسؤلش از سازمان قطع شد و سرانجام سال ۶۵ به امید اینکه به سازمان وصل شود از کشور خارج شده و به آلمان رفت و فعالیت خود را در رابطه با انجمن آلمان آغاز کرد.
مهرداد زمستان همان سال بنا به تقاضاهای مکررش به عراق اعزام شد. وی بعد از گذراندن دورههای لازم، در گردانهای رزمی سازماندهی شد و فعالیتهایش را در مواضع مختلف از جمله فرماندهی گردان رزمی قرار گرفت. مهرداد بهدلیل روحیه فعال و منعطفی که داشت بهعنوان کاندید خلبانی وارد یگان هوایی شد و دوره آموزش خلبانی هلیکوپتر را گذراند.
اما نقطه اوج زندگی مهرداد، در دوران پایداری پرشکوه هفتساله بود که از او یک مجاهد صدیق تراز مکتب ساخت. با سقفی متفاوت از مسئولیت پذیری و همانند همه مجاهدین اشرفی در اوجی دیگر از رابطهها و مناسبات انسانی و مجاهدی که زبانزد بود.
در همه ابتلائاتی که طی این هفت سال در برابر مجاهدین قرار میگرفت مهرداد با سینهای گشاده و با دادن دست باز، وارد حل مشکلات میشد. و همانگونه که کراراً میگفت: «با تمام وجود معتقدم که دوران ماده شدن ایدئولوژی خواهر مریم فرا رسیده است» دوران آمادگی برای پرداخت تمامعیار و بیچشمداشت.
مهرداد در رابطه با تصمیم قاطعانهاش برای یک چنین رویکردی در پرداخت همه چیز میگفت:
«... حالا که پیشوای آرمانیام برادر مسعود طبق سنت امام حسین چراغها را خاموش کرده است باتمام پوست و گوشت و استخوانم تکرار میکنم: هیهات مناالذله و اگر هزار جان داشتم و شرایط هزار بار هم از این سختتر شود هم، حسرت یک لحظه ندامت را به دل دشمن میگذارم“.
چنین دیدگاهی مهرداد را در مدار و قدر و شأنی متفاوت قرار میداد، جایگاه والای فکری و درونی که در کار کرد روزانهاش قابل رؤیت بود. او درباره ایمانش به حقانیت راه و گامهای مجاهدین نوشت:
«امروز در این نقطه که ما قرار داریم، همه چیز درحال محصول دادن است. هیچ توطئه و زدوبندی نمیتواند مجاهدین را از جایشان تکان بدهد... .. هرکجای تابلوی مجاهدین را که در این دوران نگاه کنیم انسان را غرق امید و غرور میکند و بواقع به حقانیت گامهای پیشین سازمان باید هر روز مثل نماز خواندن اذعان و اعتراف کرد».
در امتداد مسیر شکوفایی که مهرداد طی این سالیان پیمود، بیتردید، عاقبتی روشن و در خور که سالیان انتظار آن را از صمیم قلب داشت، فرا رسید. روز موعود هر مجاهد که اوج قله رفیع همه تلاشهای زندگی اوست.
روزهای سهشنبه و چهارشنبه ششم و هفتم مرداد اشرف به صحنه یک درگیری نابرابر ولی شکوهمند تبدیل شد. مجاهدین همگی یکسره دست افشان و پای کوبان، غزل خوانان به مصاف مزدوران سفله عراقی جیره بگیران رژیم آخوندی شتافتند تا از عرض و ناموس و شرف خلقی با دستانی خالی، با چنگ و ناخن و دندان به دفاع برخیزند. مهرداد روز چهارشنبه در جریان یورش ناجوانمردانه مزدوران سفلهای که در نابکاری از هیچ چیزی فروگذار نکردند مورد اصابت گلولهای قرارگرفت و به پیمان خود باخدا و خلق که خود بارها آن را تکرار کرده بود وفا نمود.
«میخواهم افتخار عضویت در یگان ۷۲تن را داشته باشم و در رکاب خواهر مریم و برادر مسعود تا به آخر در این نبرد شورانگیز تا پیروزی نهایی خلق در زنجیرم بجنگم.
یادش گرامی و راهش پر رهرو و عزم نستوه او در وفای به عهد و پیمان با راهبران عقیدتی در همه یارانش پر دوام باد.
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید