زندگینامه شهید
فریدون عینی فرکوش در سال ۱۳۳۸ در یک خانواده متوسط در تهران به دنیا آمد. تحصیلات دوره ابتدایی و متوسطه را تا گرفتن دیپلم، در تهران سپری کرد.
وی از نوجوانی با شرکت در محافل مذهبی آن سالها، با مسایل سیاسی آشنا شد. در سال ۱۳۵۶، هنگامی که دانشآموز سال آخر دبیرستان بود، بههمراه دوستانش از جمله مجاهد شهید امیرمعینفر، فعالانه در تظاهراتها علیه نظام ستمشاهی شرکت داشت و نقش بهسزایی در فعال کردن جوانان برای حضور در تظاهراتها ایفا کرد.
وی که در جریان همین فعالیتها با نام و آرمان سازمان مجاهدین خلق آشنا شده بود، پس از پیروزی انقلاب در انجمن جوانان میثاق، وابسته به بخش محلات سازمان در تهران، به فعالیتهایش بهعنوان هوادار سازمان با شور و اشتیاق بسیار ادامه داد.
فریدون در اسفند ۱۳۵۸ برای ادامه تحصیل به آلمان رفت و وارد دانشگاه هاگن آلمان در رشته راه و ساختمان شد.
وی در آلمان در ارتباط با انجمن دانشجویان مسلمان، هواداران مجاهدین قرار گرفت و به فعالیتهای خود ادامه داد.
بهدنبال سرکوب خونین تظاهرات مردمی در۳۰ خرداد ۱۳۶۰ به فرمان خمینی ملعون، فریدون با شور و شوقی صدچندان فعالیتهایش را در صفوف هواداران مجاهدین شدت بخشید و در کنار فعالیتهای سیاسی و تبلیغی در افشای جنایات رژیم خمینی و حقانیت مبارزه مجاهدین در آکسیونهای مختلف و اعتصاب غذای هواداران در اعتراض به اعدامها و کشتار مجاهدین شرکت داشت.
فریدون در سال ۱۳۶۷ و در آستانه کارزار کبیر میهنی فروغ جاویدان، در شرایطی که دانشجوی سال سوم رشته راه و ساختمان بود، با گذشتن از تحصیلات و زندگی معمول، در سودای آزادی مردم و رهایی میهنش به صفوف مجاهدان در ارتش آزادی در منطقه مرزی پیوست.
وی پس از گرفتن آموزشهای لازم در زمینههای ایدئولوژیک، سیاسی و نظامی، به مسئولیتهایش در ارتش آزادیبخش ادامه داد و مشخصاً با عبور از انقلاب درونی ایدئولوژیک مجاهدین، بهکادری همهجانبهتر تبدیل شد.
فریدون در میان همرزمانش با ارزشهای انقلابی تواضع و فروتنی و مایهگذاری برای همرزمان خود شناخته میشد.
پایداری ۸ساله در اشرف، مانند همهٔ مجاهدان، برای فریدون هم، دورانی درخشان برای آبدیدتره شدن عنصر مجاهد خلق در مسیر اثبات فدای همهچیز در راه رسیدن به آزادی مردم ایران بود.
گواهی رسیدن فریدون به این مدار از جنگندگی و فدا، نوشتههای باقیمانده از اوست: «بی چشمداشت، یکبار دیگر، در کمال آگاهی و اختیار، و در اوج سرفرازی پیمان میبندم که بر امضای خون و نفس، در مسیر انقلاب و شعار بیا بیا بیا، با همهٔ الزامات آن هر لحظه آماده هستم و روی آن تأکید میکنم».
وی همچنین در آخرین نامهٔ ناتمامش به رهبر مقاومت برادر مجاهد مسعود رجوی نوشته بود: «مسیر طولانی که از آن نقطه تا به امروز طی کردهام تا به این فهم و درک نوین برسم که“ همه چیز“ با“ جنگ“ و“ انتخاب“ آن در“ هر لحظه“ بهدست میآید و این راز و رمز حیات و آفرینش است و تکامل بدون آن از حرکت باز میایستد».
سرانجام فریدون این مجاهد پاکباز، در صحنه پایداری حماسه فروغ اشرف در جمعه خونین ۱۹ فروردین ۱۳۹۰، از جمله مجاهدانی بود که در پیشاپیش صفوف همرزمانش، پرجوش و خروش و با مشت گره کرده در اعتراض به اشغال اشرف، به مقابله با نیروهای سرکوبگر ارتش تحتامر مالکی و مزدوران خامنهای، برخاست. در این نبرد نابرابر، مزدوران زبون با شلیک گلولهای قلبش را نشانه گرفتند و در حالیکه فریاد اعتراض بر زبان داشت، جسم پرصلابت و استوارش به خاک افتاد و در خون خود غلطید و بدین ترتیب با خلق حماسهای دیگر، به جاودانه فروغهای آزادی مردم ایران پیوست و به عهدش برای رهایی و آزادی مردم ایران وفا کرد.
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید