زندگینامه شهید
حسین احمدی در سال ۱۳۳۵ در جیحونآباد از توابع کرمانشاه بهدنیا آمد، وی تحصیلاتش را تا مقطع دیپلم در هنرستان صنعتی کرمانشاه ادامه داد و پس از انقلاب ضدسلطنتی در سال ۱۳۵۸ برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و در رشته جامعهشناسی در یکی از دانشگاههای فرانسه مشغول بهتحصیل گردید.
در همان زمان، همراه با انجمن دانشجویان مسلمان؛ هواداران مجاهدین، در مبارزات دانشجویی فعال شد.
در تظاهرت ۳۰خرداد ۱۳۶۰ سازمان بر علیه سرکوب آخرین قطرات آزادیها در فرانسه شرکت کرد. پس از آن بود که رابطهاش با سازمان عمق بیشتری پیدا کرد.
خودش در این رابطه نوشته است: «احساس میکردم به چیزی که تشنهاش بودم رسیدهام»
وی در فعالیتهایی از قبیل گذاشتن میز کتاب در دانشگاه و تبلیغ آرمان مجاهدین بین دانشجویان ایرانی و بسیج آنها برای تظاهرات علیه رژیم ارتجاعی خمینی و جنایات آن و جمعآوری پول برای سازمان، فعالانه شرکت داشت.
در سال ۱۳۶۵ پس از پرواز تاریخساز رهبری مقاومت به عراق و برپایی ارتش آزادیبخش ملی ایران، مشتاقانه بهدنبال پیوستن به ارتش بود.
در جریان اعتصاب غذای هواداران سازمان، در اعتراض به تبعید تعدادی از مجاهدین به گابن در سال ۱۳۶۶، توسط دولت وقت فرانسه با همدستی رژیم آخوندی، مشتاقانه به صف اعتصابیون در پاریس پیوست.
نهایتا در سال ۱۳۶۸ در انتخابی بزرگ، خانه و خانمان را رها کرد و بهمنظور مبارزه برای آزادی میهنش از ایلغار آخوندی، راهی قرارگاههای ارتش آزایبخش در عراق گردید.
حسین از آن پس در مواضع و مسئولیتهای مختلف به مبارزه خود ادامه داد و با گذشت زمان و فراگیری بیشتر آموزشها و ارزشهای مجاهدین، بهخصوص درک انقلاب ایدئولوژیک درونی آن، به کادری ارزشمند، تبدیل گردید.
وی در روز ۶ مرداد سال ۱۳۸۸ در جریان یورش مزدوران مالکی به دستور قاسم سلیمانی دژخیم به اشرف، شجاعانه و با تمام وجود در برابر آنها ایستاد و در همین جریان بود که به گروگان گرفته شد. بهدلیل مقاومت در برابر گروگانگیزها، بهشدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت و مجروح گردید.
حسین در اعتراض به این وحشیگریها، همراه دیگر یاران مجاهدش دست به اعتصاب غذا زد و در جریان ۶۵ روز اعتصاب غذایتر و ۷ روز اعتصاب خشک، با تمام وجود پایداری کرد و در آستانه شهادت به اشرف بازگردانده شد.
بعد از آن در صحبتی که با رهبر مقاومت در مراسمی داشت، در قسمتی از آن چنین گفت: «در دخمه که هیچ چیز نبود، الا خاک، حتی اجازه نمیدادند نماز بخوانیم. ولی همانجا تعهد با خواهر مریم بستیم و فهمیدیم میخواهند از ما چماقی بر علیه اشرف بسازند و ما را لجنمال کنند. ولی کور خوانده بودند. آنجا بود که تمام تعهدات و ارزشها که بهپایمان ریخته شده بود را بهکار گرفتیم و فهمیدیم چقدر انرژی داریم و تصمیم گرفتیم با تمسک به شما و انقلاب خواهر مریم، درسی به دشمن بدهیم، آنورش ناپیدا. »... .
سرانجام در سحرگاه ۱۹ فروردین ۱۳۹۰، وقتی گلههای مزدوران مالکی – سلیمانی، به اشرف هجوم آوردند، حسین جان بر کف به میدان شتافت و با قلبی آکنده از عشق به خلق و میهن، به مقابله با اشغال نظامی مزدوران مالکی برخاست. تا آن که در این کشاکش نابرابر در حماسه فروغ اشرف، بر اثر اصابت گلوله مزدوران به خاک افتاد و اینچنین پس از ۳۰ سال مجاهدت مستمر و بیوقفه بهعهد خود با خدا و خلق وفا کرد.
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید