728 x 90

جاودانه فروغ اشرف – مجاهد قهرمان حسن اوانی

جاودانه فروغ اشرف – مجاهد قهرمان حسن اوانی
جاودانه فروغ اشرف – مجاهد قهرمان حسن اوانی

محل تولد: گلوگاه گرگان
شغل:
سن: 46
تحصیلات: دیپلم تجربی
محل شهادت: عراق - شهر اشرف
تاریخ شهادت: 19-1-1390
محل زندان: -

زندگینامه شهید


حسن اوانی در سال ۱۳۴۴ در شهرستان گلوگاه مازندران متولد شد. دوران تحصیلات دبستان و راهنمایی را در همان شهر گذراند.
در سال ۱۳۵۵ از طریق یکی از بستگانش که زندانی سیاسی بود، با زندان و مسایل سیاسی آشنا شد. در سال ۱۳۵۶ از طریق یکی از اقوام نزدیکش که امکان خواندن زندگی نامه بنیانگذاران سازمان مجاهدین و شهید مهدی رضایی را برایش فراهم کرده بود، با سازمان آشنا گردید.
در قیام مردم ایران علیه نظام سلطنتی در سال ۱۳۵۷، در حالی‌که نوجوانی بیش نبود، در تظاهراتها شرکت داشت و بارها تصاویر بنیانگذاران سازمان را با خود، حمل می‌کرد.
پس از پیروزی انقلاب که هنوز ماهیت رژیم خمینی، برای جوانان روشن نبود، حسن با خواندن نشریات سازمان و پی بردن به ماهیت ارتجاعی حاکمیت آخوندی، از پاییز سال ۱۳۵۸ در ارتباط با بخش دانش آموزی سازمان، در انجمن دانش‌آموزی دبیرستانی که تحصیل می‌کرد، وارد فعالیت شد.
وی در فعالیت‌های مختلف از جمله فروش نشریه و کتابهای سازمان، جمع‌آوری کمک مالی برای سازمان و اقدامات افشاگرانه نسبت به پدیده شوم چماقداری و سیاست سرکوبگرانه نهادهای حاکمیت آخوندی، شرکت داشت.
خانه حسن نیز از جمله محل‌هایی بود که نشستها و تجمعات برای آماده‌سازی پلاکاردها برای تظاهرات‌ها، مورد استفاده قرار می‌گرفت.
در اردیبهشت سال ۱۳۶۰ یکی از محله‌های گلوگاه به‌نام «زاغ محله» که شبانه‌روز، توسط حسن و جوانان هوادار سازمان، حفاظت می‌شد، مورد تهاجم وحشیانه پاسداران خمینی قرار گرفت و مزدوران رژیم پس از غارت اموال محل، تعداد زیادی از هواداران را دستگیر کردند. حسن در این واقعه، موفق به فرار شد.
زمانی که رژیم یکی از هواداران دستگیر شده را اعدام کرد، حسن و همرزمانش، در اعتراض به جنایت رژیم، در شهر گرگان چندین بار دست به تظاهرات زدند و بارها با نیروهای سرکوبگر رژیم و چماقداران آن، درگیر شدند.
پس از تظاهرات سراسری ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ و سرکوب آن توسط خمینی ملعون و شروع مبارزه مسلحانه انقلابی، حسن، مسئولیت پیک ارتباطی بین گلوگاه با شهر گرگان را به‌عهده داشت و با عادیسازی و استفاده از امکانات مختلف و محمل‌های مناسب، هم مدارک و هم کادرها را بین این دو شهر جابه‌جا می‌کرد. ضمن این‌که همزمان در یک واحد ۵ نفره عملیاتی مسئولیت تهیه تدارکات واحد، بر دوش او بود.
حسن در روز ۸ آبان ۱۳۶۰ به‌دلیل لو رفتن محل استقرارش توسط یک خائن، دستگیر شد. پس از دوران بازجویی و شکنجه به سه سال زندان محکوم شد و به زندان عباس‌آباد بهشهر منتقل گردید و در آنجا وارد تشکیلات سازمان در زندان گردید. با لو رفتن تشکیلات، حسن به زندان نکا منتقل گردید. وی در این زندان بارها به‌دلیل درگیری با بریده مزدوران، مورد ضرب و شتم قرار گرفت.
مدتی بعد در سال ۱۳۶۳ به زندان ساری منتقل و در بند نادمین زندانی شد که در این زندان نیز، بارها مورد تهدید و ضرب و شتم قرار گرفت.
در سال ۱۳۶۴ که محکومیت وی تمام شده بود، وی را به زندان بهشهر منتقل کرده و نهایتاً با وثیقه ۵۰۰هزار تومانی، با این شرط که هر هفته خودش را به سپاه معرفی کند، آزاد شد.
پس از آزادی از زندان، به‌رغم سنگ‌اندازیهای رژیم، موفق شد با تلاش بسیار به تحصیلاتش ادامه دهد و در خرداد ۱۳۶۶ دیپلم بگیرد. ضمن این‌که از طریق صدای مجاهد، همواره در جریان اخبار و فعالیت‌های سازمان قرار داشت و در تلاش برای وصل به سازمان بود.
به‌دنبال همین تلاش‌ها، در اواخر سال ۱۳۶۶ به سازمان وصل شد و پس از برقراری ارتباط، با پیک سازمان در روز ۱۲ فروردین ۱۳۶۷ از مرز شرقی کشور خارج شد و پس از ده روز به ارتش آزادیبخش ایران در عراق پیوست.
حسن که به آروزیش رسیده بود، با فراگیری آموزشهای مختلف، در نبردهای چلچراغ و فروغ جاویدان علیه سیاست جنگ‌طلبی خمینی، جانانه جنگید و در عملیات دفاعی مروارید، مسئولیت‌های خود را به عنوان فرمانده یک گروه رزمی، با شایستگی به انجام رساند.
سالیان پایداری پرشکوه اشرفیان در دهه هشتاد، صفحه درخشان دیگری از زندگی مبارزاتی حسن بود که به‌عنوان کادری پرشور در همه صحنه‌های نبرد با دشمن، حضور داشت.
او در یکی از تعهدنامه‌هایش در آبان ۱۳۸۴ نوشته بود:
”خدا را شکر می‌کنم که این افتخار به من داده شده که در شهر اشرف بمانم و شرف انسانی خودم را احیا کنم».
حسن در حماسه پایداری فروغ اشرف در سال ۱۳۸۸ در مقابله با تیر و تبر مزدوران مالکی – خامنه‌ای، مجروح شد و نهایتاً در حماسه فروغ کبیر اشرف در روز ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ با سپر کردن تن و فریادهای اعتراضی خود در مقابله با کشتار و اشغال اشرف از جانب ارتش تحت‌امر مالکی – خامنه‌ای، مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به‌شهادت رسید و بدین ترتیب به عهد و سوگند خود در ایستادن برای آزادی مردم و سرنگونی حکومت فاشیستی حاکم بر ایران، فدا نمود.
وی در یکی از نامه‌هایش اینچنین نوشته بود:
”هیچ‌وقت در هیچ شرایطی نباید این منت بزرگ را که رهبری سازمان به من داده‌اند تا ذره‌یی از دریای بیکران مجاهدین باشم را از دست بدهم... دژ ایستادگی‌ اشرف را با هیچ چیز تا به ابد عوض نکنم...
عاشقان چون به‌هوش بازآیند
پیش معشوق در نماز آیند
پیش شمع رخش چو پروانه
سر ببازند و سرفراز آیند».

 

خاطرات


 

 

تصاویر یادگاری


 

 

تصویر مزار شهید


 

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/42cc62f5-d4f9-48bd-a996-3912a3fd6bab"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات