زندگینامه شهید
ما لشکر آن هدهد بینام و نشانیم
ما ارتشی از قافلهٴ دلشدگانیم
فرمانده ما شوق دل ماست و ما نیز
آن شوق و شراریم که در سینه نهانیم
بیباکتر از شیر ز هر بیشه درآییم
تا میهنی از قافلهٴ دد برهانیم
ما ارتشی از قافلهٴ دلشدگانیم
فرمانده ما شوق دل ماست و ما نیز
آن شوق و شراریم که در سینه نهانیم
بیباکتر از شیر ز هر بیشه درآییم
تا میهنی از قافلهٴ دد برهانیم
«در سال ۵۸ بهخاطر فضای هواداری خانواده (خواهر بزرگم) با اسم سازمان آشنا شدم و از طریق او مفاهیم ساده سازمان به گوشم خورد».
خواهر شهید امیر حسین، افسانه افضل نیا از کادرهای با ارزش سازمان مجاهدین خلق ایران بود که در سال۶۰ به دست دژخیمان رژیم خمینی تیرباران شد.
خواهر شهید امیر حسین، افسانه افضل نیا از کادرهای با ارزش سازمان مجاهدین خلق ایران بود که در سال۶۰ به دست دژخیمان رژیم خمینی تیرباران شد.
«در تاریخ ۲۱ تيرماه ۱۳۶۵ به قصد تحصیل از ایران خارج شدم. در سال ۱۳۶۵ به انجمن هندوستان وصل شدم و بهطور حرفهای فعالیت کردم».
امیر حسین پس از پرواز تاریخ ساز رهبر مقاومت به عراق، سراپا شور و اشتیاق به جمع ارتش آزاديبخش ملی ایران پیوست. یکی از همرزمانش در مورد او اینچنین گفت:
«امیر حسین را وقتی دیدم که در حال راهاندازی یکی از مقرات در اشرف بودیم… روحیهاش خیلی سرشار بود. بهرغم اینکه کم سن و سالتر از ما بود ولی خیلی جدی و مسؤل بود. هر وقت که او را میدیدم خنده بر لب بود. راستش در اولین لحظه که او را این قدر شاد و سر حال و پرانرژی دیدم این سؤال در ذهنم مطرح شد که چرا من مثل او نیستم».
امیر حسین قهرمان خود در یکی از دستنوشتههایی بهیادگار ماندهاش، جواب این سؤال را اینگونه داده است:
«از روزی که سازمان را شناختم و به تبع آن توانستم چهره راستین آیین رهایی بخش اسلام محمدی و تشیع علوی را که ایدئولوژی ناب توحیدی مجاهدین، زنگارها و رسوبات طبقاتی را از چهره آنها زدوده بود مشاهده کنم و در حد توان و درک ایدئولوژیکی خودم، از آنها بهره بگیرم، احساس خاصی به من دست داده بود، احساس سبکبالی، احساس رها شدگی».
امیر حسین پس از پرواز تاریخ ساز رهبر مقاومت به عراق، سراپا شور و اشتیاق به جمع ارتش آزاديبخش ملی ایران پیوست. یکی از همرزمانش در مورد او اینچنین گفت:
«امیر حسین را وقتی دیدم که در حال راهاندازی یکی از مقرات در اشرف بودیم… روحیهاش خیلی سرشار بود. بهرغم اینکه کم سن و سالتر از ما بود ولی خیلی جدی و مسؤل بود. هر وقت که او را میدیدم خنده بر لب بود. راستش در اولین لحظه که او را این قدر شاد و سر حال و پرانرژی دیدم این سؤال در ذهنم مطرح شد که چرا من مثل او نیستم».
امیر حسین قهرمان خود در یکی از دستنوشتههایی بهیادگار ماندهاش، جواب این سؤال را اینگونه داده است:
«از روزی که سازمان را شناختم و به تبع آن توانستم چهره راستین آیین رهایی بخش اسلام محمدی و تشیع علوی را که ایدئولوژی ناب توحیدی مجاهدین، زنگارها و رسوبات طبقاتی را از چهره آنها زدوده بود مشاهده کنم و در حد توان و درک ایدئولوژیکی خودم، از آنها بهره بگیرم، احساس خاصی به من دست داده بود، احساس سبکبالی، احساس رها شدگی».
امیر حسین بهعنوان رزمندهای پرشور که همیشه در صحنههای رزم پیاده میدرخشید بعد از زرهی شدن ارتش آزادیبخش و تشکیل یکان هوایی یکی از برجستهترین رزمندگان این یکان بود.
ولی در صدر ارزشهای این مجاهد پر تلاش، صحنههای رزم او طی ده سال پایداری در اشرف است که جلوه خاصی به زندگی سراسر شور و حماسه او میدهد. او در مقاطع مختلف عهد و پیمان بسیار عمیقش را با مردم و سازمان محبوبش به بیانهای مختلف ابراز میکرد:
«هر گونه رویارویی و جنگ با رژیم در رابطه با اشرف را بخشی از جنگ سرنگونی میبینم و تعهد جنگ صد برابر با عزم حد اکثر در رابطه با آن میدهم».
«افتخار دارم که انتخاب کردهام که تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خون در سایه هدایت رهبری سازمان مبارزه کنم و تا تحقق سرنگونی رژیم ولایتفقیه لحظهای از مبارزه نایستم.
رود خروشان خون شهیدان ضامن پیروزی محتوم سازمان مجاهدین خلق ایران است
هیهات مناالذله امیر حسین افضل نیا»
ولی در صدر ارزشهای این مجاهد پر تلاش، صحنههای رزم او طی ده سال پایداری در اشرف است که جلوه خاصی به زندگی سراسر شور و حماسه او میدهد. او در مقاطع مختلف عهد و پیمان بسیار عمیقش را با مردم و سازمان محبوبش به بیانهای مختلف ابراز میکرد:
«هر گونه رویارویی و جنگ با رژیم در رابطه با اشرف را بخشی از جنگ سرنگونی میبینم و تعهد جنگ صد برابر با عزم حد اکثر در رابطه با آن میدهم».
«افتخار دارم که انتخاب کردهام که تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خون در سایه هدایت رهبری سازمان مبارزه کنم و تا تحقق سرنگونی رژیم ولایتفقیه لحظهای از مبارزه نایستم.
رود خروشان خون شهیدان ضامن پیروزی محتوم سازمان مجاهدین خلق ایران است
هیهات مناالذله امیر حسین افضل نیا»
اوراق پایانی کتاب زندگی امیر حسین مثل همیشه پر از واژههای سرنگونی رژیم، ایمان راسخ، آزمایش و فداکاری است. چرا که او با این واژه ها زندگی میکرد و با این واژهها به پیش میتاخت.
«با ایمان راسخ و بدون شکاف به این حقیقت که آنچه در لیبرتی و اشرف میگذرد عین کارزار سرنگونی است و با ایمان راسخ و بدون شکاف به تغییر دوران در جمیع جهات و ایقان به اینکه اشرف و لیبرتی بهمثابه «شبه اوین، فتح مبین» آزمایش این دوران من مجاهد خلق است، پای در مسیری میگذاریم که با چشمانداز هر چه روشنتر تحقق سرنگونی و با اتکا به اصل کس نخارد و فداکاری عنصر پیشتاز مجاهد خلق، نوید پیروزی برای خلق اسیر و محروم به ارمغان میآورد».
با همین ایمان و یقین روشن بود که مجاهد قهرمان امیر حسین افضلنیا در آخرین صحنهٴ رویارویی درخشید و ستارهیی تابان از کهکشان شهیدان اشرف شد. ستارهیی که تا ابد شاخص و نشان عبور مردان و زنان انقلابی در مسیر آزادی خواهد بود.
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید