زندگینامه شهید
از اعضای شورای رهبری مجاهدین و از فرماندهان ارتش آزادیبخش ملی ایران
سابقه حرفهای مبارزاتی در سازمان مجاهدین خلق ایران: 35سال
از اعضای شورای ملی مقاومت ایران
سابقه حرفهای مبارزاتی در سازمان مجاهدین خلق ایران: 35سال
از اعضای شورای ملی مقاومت ایران
«به راستی زندگی جز عقیده و جهاد در راه آن نیست. چنین زندگی چقدر شیرین است… باید مجاهد خلق بود تا به عمق زیبایی، طراوت و نشاط هستی پی برد و آنوقت میتوان فهمید که زندگی جز پلی برای عبور نیست. … ایمان دارم که شب سرد و ظلمانی از میهن خمینی زدهمان رخت برخواهد بست، و آفتاب عشق و زندگی و رحمت و رهایی بر سرزمینمان خواهد تابید. سلام مرا به همهٴ فامیل و دوستان برسانید و بگویید «لحظهای چند بر این اوج کبود، نقطهای بود و سپس هیچ نبود. دخترتان، ژیلا. ۳ آبان ۱۳۶۸».
از وصیتنامه مجاهد قهرمان ژیلا طلوع.
از وصیتنامه مجاهد قهرمان ژیلا طلوع.
تیرخلاص به دریا زدن چه مضحک بود
مثل لگد به کوه زدن بود
مانند حرفهای ناسزا و مزخرف
پشت سر شکوه زدن بود».
مثل لگد به کوه زدن بود
مانند حرفهای ناسزا و مزخرف
پشت سر شکوه زدن بود».
زن ایرانی و بهطور ویژه، زن مجاهد خلق، در دهههای اخیر چنان درخششهایی از توانستن و اراده آفریده است که چشم جهانی را خیره کرده است.
یکی از این ستارههای درخشان توانمندی زن ایرانی، مجاهد قهرمان، ژیلا طلوع است. زنی که از جوانی به شوق رهایی میهنش به راه افتاد، درس و تحصیلش را در رشته مهندسی راه و ساختمان در دانشگاه اصفهان رها کرد؛ راه پر از سنگلاخ رهایی را در مبارزهای تمامعیار علیه دجالان شقاوت پیشهٴ رژیم ولایتفقیه پیمود و خود را به قلهٴ توانمندی در ارتش آزادیبخش ملی ایران رساند. خودش دربارهٴ آغاز راهش نوشته است:
«در جریانهای قیام ۵۷ من (در) اصفهان بودم. و در تظاهرات شرکت میکردم. … در خرداد ۵۹… در تبریز در قسمتهای تیمهای فروش نشریه و غیره بودم. … همزمان با جریانهای محاکمه شهید سعادتی در حین توزیع (نشریه) و پوستر زدن دستگیر شدم یک هفته زندان کمیته (سفارت سابق آمریکا) بودم و بعد به زندان تبریز رفتم. حدود یک و نیم ماهی زندان بودم… بعد از آزادی از زندان… در بخش مادران تبریز فعالیت داشتم و تا سی خرداد نیز همین مسئولیت را داشتم».
مجاهد قهرمان ژیلا طلوع پس از شروع مقاومت مسلحانه از سازمانش قطع شد. اما خودجوش فعالیت میکرد و دائماً در تکاپوی وصل برآمد تا سرانجام در سال ۶۲ دوباره خود را به یارانش رساند. او از آن پس مسئولیتهای گوناگونی را در بخشهای اجتماعی برعهده داشت. با تشکیل ارتش آزادیبخش او از اولین زنان رزم آوری بود که در گردانهای رزمی به میدانهای نبرد شتافتند.
خودش در مصاحبهای با صدای مجاهد در خرداد سال ۶۸، رزم زنان مجاهد را در عملیاتی چلچراغ و فروغ چنین شرح داده است:
«در ارتش آزادیبخش مسئولیت یک واحد آتشباری توپخانه را بهعهده دارم.
در عملیات چلچراغ مسئولیت کلیهی مراحل آتشباری بهعهدهی خواهران بود. در عملیات فروغ جاویدان نیز واحدهای مستقل توپخانه شامل خواهران و برادران در صحنه مسئولیت درهم کوبیدن مواضع دشمن را داشت.
در عملیات فروغ جاویدان من مسئولیت فرماندهی گروه پیادهی خواهرها را بهعهده داشتم که مسئولیتهایی در زمینهی حفاظت از شهر اسلامآباد و پاکسازی پادگان اللهاکبر و همینطور کمین ورودی شهر به عهدهی گروه ما بود.
نکتهای که در این عملیات برای من خیلی جالب بود مسألهی ترس و زبونی و وحشت مزدوران رژیم بود. در واقع رژیم خلصترین نیروهایش را وارد صحنه کرده بود ولی بهرغم این، بهخاطر روحیهی تهاجمی بچههای ما و حملاتی که به آنها داشتیم، فوقالعاده ضعیف و مستأصل شده بودند. در مواردی نیز آنها را که در سنگرهایشان مخفی شده بودند، بیرون میکشیدیم و به حدی آنها مستأصل و زبون شده بودند که در مقابل جسارت و تهاجم خواهران رزمنده به گریه افتاده بودند و حتی از سلاحهای آمادهی شلیک خودشان هم، نتوانستند استفاده کنند.
نکتهی دیگری که برای من خیلی جالب بود، حمایت و استقبال مردم شهر اسلامآباد بود. در بدو ورود به شهر اسلامآباد ما با خانوادههایی که فرزندانشان به دست مزدوران رژیم بهشهادت رسیده بودند، برخورد داشتیم. آنها با ورود ما به شهر از ما استقبال کردند…».
«در عملیات مروارید در موضع افسر مخابرات لشکر ۶۰ (ارتش آزادی) بودم.»
خودش در مصاحبهای با صدای مجاهد در خرداد سال ۶۸، رزم زنان مجاهد را در عملیاتی چلچراغ و فروغ چنین شرح داده است:
«در ارتش آزادیبخش مسئولیت یک واحد آتشباری توپخانه را بهعهده دارم.
در عملیات چلچراغ مسئولیت کلیهی مراحل آتشباری بهعهدهی خواهران بود. در عملیات فروغ جاویدان نیز واحدهای مستقل توپخانه شامل خواهران و برادران در صحنه مسئولیت درهم کوبیدن مواضع دشمن را داشت.
در عملیات فروغ جاویدان من مسئولیت فرماندهی گروه پیادهی خواهرها را بهعهده داشتم که مسئولیتهایی در زمینهی حفاظت از شهر اسلامآباد و پاکسازی پادگان اللهاکبر و همینطور کمین ورودی شهر به عهدهی گروه ما بود.
نکتهای که در این عملیات برای من خیلی جالب بود مسألهی ترس و زبونی و وحشت مزدوران رژیم بود. در واقع رژیم خلصترین نیروهایش را وارد صحنه کرده بود ولی بهرغم این، بهخاطر روحیهی تهاجمی بچههای ما و حملاتی که به آنها داشتیم، فوقالعاده ضعیف و مستأصل شده بودند. در مواردی نیز آنها را که در سنگرهایشان مخفی شده بودند، بیرون میکشیدیم و به حدی آنها مستأصل و زبون شده بودند که در مقابل جسارت و تهاجم خواهران رزمنده به گریه افتاده بودند و حتی از سلاحهای آمادهی شلیک خودشان هم، نتوانستند استفاده کنند.
نکتهی دیگری که برای من خیلی جالب بود، حمایت و استقبال مردم شهر اسلامآباد بود. در بدو ورود به شهر اسلامآباد ما با خانوادههایی که فرزندانشان به دست مزدوران رژیم بهشهادت رسیده بودند، برخورد داشتیم. آنها با ورود ما به شهر از ما استقبال کردند…».
«در عملیات مروارید در موضع افسر مخابرات لشکر ۶۰ (ارتش آزادی) بودم.»
مجاهد خلق ژیلا طلوع در سالهای بعد به عضویت شورای ملی مقاومت نیز درآمد. او همچنین عضوی از شورای رهبری مجاهدین بود و مسئولیتهای گوناگونی را هم در فرماندهی ارتش آزادی برعهده داشت.
صلابت و استواری او در همهٴ سالهای رزم و مجاهدتش از ایمان محکم و عمیق او به آرمانهایش و به ضرورت آزادی مردم و میهنش خبر میداد. با همین ایمان بود که او با دل و جان، از انقلاب آرمانی درونی مجاهدین، و از پیام رهایی مریم استقبال کرد.
صلابت و استواری او در همهٴ سالهای رزم و مجاهدتش از ایمان محکم و عمیق او به آرمانهایش و به ضرورت آزادی مردم و میهنش خبر میداد. با همین ایمان بود که او با دل و جان، از انقلاب آرمانی درونی مجاهدین، و از پیام رهایی مریم استقبال کرد.
«همهٴ دنیا بدانند که مجاهدین و ارتش آزادیبخش ملی، قطعاً میتواند به سرنگونی رژیم پلید آخوندی و استقرار مهر تابان آزادی در ایران زمین، توفیق یابد. ژیلا طلوع. ۲۴ ارديبهشت ۱۳۷۸».
مجاهد قهرمان ژیلا طلوع همچنین یکی از هزار زن قهرمانی بود که در سالهای پایداری در اشرف، الگوی صبر و ایستادگی برای قافلهٴ مجاهدت اشرفیان بودند. و ژیلا در نقشه مسیر خود در مرداد۹۱در این باره نوشته بود:
«به رژیم و اعوان و انصارش که تمام قوا علیه ما صف بستهاند، میگوئیم اگر امروز اشرف از ۴ طرف در محاصره است، شما در همهٴ جهات در بنبست مطلق هستید و از هر طرف که بچرخید، راهی به پس و پیش ندارید. … در این نبرد همهجانبه به وظایف خود قیام میکنم».. مجاهد اشرفی، رزمنده ارتش آزادیبخش، ژیلا طلوع».
«به رژیم و اعوان و انصارش که تمام قوا علیه ما صف بستهاند، میگوئیم اگر امروز اشرف از ۴ طرف در محاصره است، شما در همهٴ جهات در بنبست مطلق هستید و از هر طرف که بچرخید، راهی به پس و پیش ندارید. … در این نبرد همهجانبه به وظایف خود قیام میکنم».. مجاهد اشرفی، رزمنده ارتش آزادیبخش، ژیلا طلوع».
در آخرین فراز، خواهر مجاهد ژیلا طلوع، جزو مجاهدانی بود که برای نگاهبانی در اشرف، ماندند.
«باسرمایهٴ سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران، عصارهٴ مبارزات خلق مان، ارتش آزادیبخش ملی ایران، یگانه پاسخ سرنگونی رژیم ضدبشر، با رود خروشان خون شهدایی که جان بر سر پیمان نهادند... به وظایف و مسؤلیتهای این دوران قیام میکنم... بر سر عهد و پیمان خون و نفس خود ثابت قدم هستم و خواهم بود. تا سرنگونی رژیم ضدبشری و آزادی خلق در زنجیرمان و تا تحقق آرمانهای والای مجاهدین، حاضر، حاضر، حاضر و این نبردی است تا پیروزی. ژیلا طلوع. مرداد 1392».
اکنون این شیرزن قهرمان در آن حماسه پایداری به اوج اوجها پرواز کرده است. اما عهد وپیمان، و ثبات قلم و عزم سرنگونی رژیم ضدبشری و آزاد کردن خلق در زنجیر، از ژیلا طلوع به نسلهای خروشانی از زنان و مردان بیشماری سپرده شده است. جوانانی که در این راه، با خروش بیشتر و توان شکافندهتر، تکرار میکنند، برای رهایی ایران: حاضر، حاضر، حاضر!
«باسرمایهٴ سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران، عصارهٴ مبارزات خلق مان، ارتش آزادیبخش ملی ایران، یگانه پاسخ سرنگونی رژیم ضدبشر، با رود خروشان خون شهدایی که جان بر سر پیمان نهادند... به وظایف و مسؤلیتهای این دوران قیام میکنم... بر سر عهد و پیمان خون و نفس خود ثابت قدم هستم و خواهم بود. تا سرنگونی رژیم ضدبشری و آزادی خلق در زنجیرمان و تا تحقق آرمانهای والای مجاهدین، حاضر، حاضر، حاضر و این نبردی است تا پیروزی. ژیلا طلوع. مرداد 1392».
اکنون این شیرزن قهرمان در آن حماسه پایداری به اوج اوجها پرواز کرده است. اما عهد وپیمان، و ثبات قلم و عزم سرنگونی رژیم ضدبشری و آزاد کردن خلق در زنجیر، از ژیلا طلوع به نسلهای خروشانی از زنان و مردان بیشماری سپرده شده است. جوانانی که در این راه، با خروش بیشتر و توان شکافندهتر، تکرار میکنند، برای رهایی ایران: حاضر، حاضر، حاضر!
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید