زندگینامه شهید
متولد: ۱۳۶۴ ـ مشهد
تحصیلات: متوسطه در کانادا
«گفتم چرا بنشینم؟»
مجاهد شهید سعید اخوان هاشمی، در خانوادهای مجاهد به دنیا آمد. مادرش مجاهد قهرمان نسرین منزوی در عملیات بزرگ فروغ جاویدان و هنگامی که سعید ۳سال بیشتر نداشت بهشهادت رسید. در بحبوحهٴ جنگ اول خلیج فارس، پدرش او را همراه با برادرش، برای در امان ماندن، از آتش جنگ به کانادا فرستاد. دورهٴ دبستان و دبیرستان را در کانادا گذراند و راهش برای ادامه تحصیلات دانشگاهی کاملاً باز و هموار بود، اما سعید که عاشق ایران و آزادی مردم ایران بود. از نوجوانی مسیر مجاهدت را انتخاب کرد. انتخاب کرد با استبداد ولایتفقیه بجنگد.
سعید درباره این تصمیم خود در شرح زندگیش نوشته است:
«خودم تصمیم گرفتم که به ارتش (آزادیبخش) بروم و چندین بار به سرپرستم زنگ زدم و گفتم که میخواهم به ارتش آزادیبخش بپیوندم. و آنها گفتند آیا تو مطمئن هستی که میخواهی بروی؟ گفتم بله! صددرصد! و بعد از آن به مدرسهای که درس میخواندیم زنگ زدیم و گفتیم که ما… دیگر درس نمیخوانیم… و در همان پایگاه فرمهای ارتش را پر کردیم».
سعيد اخوان هاشمی: «به این دلیل با رژیم خمینی مخالفم که فهمیدم رژیم خمینی شروع به اعدام و شکنجه مخالفان خود و بهطور خاص مجاهدین میکند….
در 15شهریور یعنی چند روز بعد از تظاهرات در آمریکا تصمیم به اعزام (به) ارتش آزادیبخش گرفتم. به این دلیل که میدیدم دارند بر علیه رژیم مبارزه میکنند و میجنگند، و بهشهادت میرسند. با خودم گفتم چرا من بنشینم؟ و زندگی کنم. … مادرم نیز بهشهادت رسیده است. میخواهم انتقام خون شهدا را بگیرم. به این دلیل تصمیم گرفتم به ارتش بیایم».
سعید از هنگامی که در کانادا تحصیل میکرد شروع به یاد گرفتن خط فارسی کرد. او در نامهیی به رهبر مقاومت، با سادگی و صمیمیت خاص خودش نوشت:
«من شنیدم که شما گفتین هر کسی که میتونه اسلحه دست بگیره، جاش اینجاست، واسه همین من اومدم و دارم آموزشها را میگیرم و آماده هستم برای مبارزه با رژیم خمینی من حاضرم… … من تازه ایرانی یاد گرفتم بنویسم و دارم نماز هم یاد میگیرم. من خیلی میخواهم مجاهد خلق باشم و حاضرم هر سختی هست بکشم»
او در سال 83 نیز در نامهیی به رهبر مقاومت نوشت:
«برادر سلام! بعد از مدتها توانستم بالاخره یک رابطه باهات بزنم… یک انتخاب مجددی کردم و هی پایم در این راه سفتتر شد و الآن در نقطهای هستم که حتی از قبل از جنگ هم پایم سفتتر است… انتخاب کردم که حتی بعد از سرنگونی هم دنبال زندگیام نروم و با سازمان بمانم…
… در هر شرایطی که پیش بیاد برای سازمان، من هستم و هر اتقاقی که پیش بیاد برای سازمان به من میآد. … و تعهد میدهم که تا آخرش در هر شرایطی که باشم پشتت هستم.
به امید دیدار دوباره خداحافظ خسته نباشید سعید اخوان هاشمی ۲۶-۴-۸۳».
سعید قهرمان در گفتگویی درباره حنیف کفایی یکی از شهیدان ۱۹فروردین، میگوید:
«لحظاتی قبل از درگیری بود که میخواستند به ما برسند، به شوخی برگشتم بهش گفتم، کفایی، اگه من شهید شدم این کیف و وسایلم برای تو. با لبخند همیشگیش گفت: باشه.
یکی هم اینکه من دیدم حنیف و زهیر خوردند ولی نفهمیدم کی بودند. بعد ادامه دادیم رفتیم جلو بعد اونجایی که دیگه منتظر بودیم دم خاکریز که اونا دوباره بیان، یکی از بچهها به من گفت، گفت که حنیف شهید شد. اونجا برگشتم بالا سرش، بچهها بلندش کرده بودند میخواستند بیان جلو، دستمو گذاشتم روی سر خونچکانش، با تمام وجودم فریاد زدم که حنیف قسم میخورم انتقامتو میگیرم».
او در موقع حمله موشکی به لیبرتی هم در مصاحبهای به زبان انگلیسی گفته بود:
«درباره جنایتی که در اشرف اتفاق افتاد، در آگوست۲۰۰۹ من آنجا بودم. و من جنایات رژیم آخوندی و مالکی را با چشم خودم دیدم. اما سختترین جنایت بهنظر من آن جنایتی است که در کمپ لیبرتی صورت گرفت که نمیتوانستم به آنها کمکی بکنم»
سعید در نقشهٴ مسیر خود در ۸مرداد ۹۲ نوشت:
«رژیم تمام تلاشش را میکند که خللی در عزم و ارادهٴ ما وارد کند. از حمله و هجوم تا جابهجایی و موشک باران. ولی کور خوانده است چون برای ما مجاهدین اشرفی، اینها همهاش آزمایش است. و ما در این راه سه مرز سرخ داریم. ضعف، سستی، و ذلت. و این توطئهها نه تنها خللی در ارادههایمان وارد نمیکند بلکه عزممان را راسختر و محکمتر میکند. تا با درس درخشان، برگ زرینی از ایستادی و تسلیم ناپذیری در سینهٴ تاریخ به ثبت برسانیم. … به فرموده مولایم علی علیهالسلام، تأکید میکنم: اگر از کثرت لشکریان دشمن، تمام زمین سیاه شود باکی نداشته و نمیهراسم چون به راه یافتگی و رستگاری خویش و به گمراهی آنان یقین دارم».
سعید قهرمان در حمله وحشیانهٴ مزدوران مالکی به اشرف بهشهادت رسید. شهادتش، پیامی است به همهٴ جوانان ایران که هر جوان ایرانی را به پیوستن به یکانهای ارتش آزادی و به قیام و مقاومت برای سرنگونی استبداد ستم پیشهٴ ولایتفقیه فرا میخواند.
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید