زندگینامه شهید
متولد ۲۷مهر ۱۳۵۸ زنجان
تحصیلات متوسط در آلمان تا سال ۱۳۷۶
«اگر ماهیسیاه هم مثل همهٴ ماهیهای دیگر در همان برکه میماند و یک روز هم پیر میشد، پس چه کسی باید میرفت آخر برکه را پیدا کند؟» یاسر حاجیان.
«هیجده سالم است. و به مدت پنج ماه است که به ارتش آزادیبخش ملی پیوستم. تحصیلات متوسطه را در یکی از کشورهای اروپایی گذراندم و سالهای آخر دبیرستان بودم. میخواستم بعد از گرفتن دیپلم به دانشگاه بروم و یک رشته علمی را شروع کنم. میدانستم که خیلی ظلم در ایران وجود دارد. آخوندهای ضدبشر در ایران ملت را سرکوب میکنند. حقوق ملت را پایمال میکنند. و بهخاطر همین گفتم بهعنوان یک ایرانی به ارتش بپیوندم و در سرنگونی رژیم خمینی کمک بکنم و آزادی را به ایران باز گردانم».
«من خودم اصلاً ایران را ندیدم ولی اینجا میجنگم که ایران آزاد فردا را بتوانم ببینم. ایران آباد و آزاد فردا».
این اراده و عزم درخشان جوان مبتکر، خلاق، و پرتوانی است که برای زندگیای سرشار از موفقیت و کامیابی و مرفه، هیچ چیز کم نداشت. نامش یاسر حاجیان بود فرزند مجاهد شهید مسعود حاجیان که در خرداد سال ۱۳۶۰ توسط رژیم خمینی تیرباران شد.
یاسر از کودکی در گیر و دار نبرد مجاهدین با رژیم خمینی بزرگ شد. همراه خانواده و خویشانش به اشرف آمد، در بهمن سال ۱۳۶۹ به خارج از کشور فرستاده شد. در آلمان تحصیل کرد. اما عزم مبارزه برای آزادی وطن و مردم، او را در سال ۱۳۷۶ به سازمان مجاهدین و به رزمندگی در ارتش آزادیبخش کشاند. به رزمندهای پرتوان در یکانهای رزمی تانک و نفربر مکانیزه تبدیل شد. همچنین در برنامهنویسی کامپیوتر استعداد شگرفی داشت.
ادامه مبارزه او پایداری دهساله در اشرف بود. و در حماسههای پایداری قهرمانانه ایستادگی کرد. همچنین انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین از یاسر وجودی سراپا انگیزه ساخته بود. او در نامهیی به خواهر مریم در تاریخ هشتم شهریور سال ۹۰ نوشته بود:
«بعد از فروغ اشرف (حماسه مجاهدین در پایداری روزهای ۶ و ۷مرداد) بهمدت چند روز بهخاطر بعضی از شهدا خیلی سوختم. بهخصوص وقتی چهره غمگین ولی بسیار پر صلابت شما را در اولین مراسم شهدا دیدم، آتشی تمام وجودم را فرا گرفت. بهخاطر شهید آسیه و صبا هم خیلی سوختم چون هم رزم ما بودند و از سنین کودکی آنها را میشناختم. ولی به هر حال آن ابتلاء هم گذشت. این روزها احساس میکنم هویت جدیدی دارم. با برادر هم رابطه خیلی عمیقتری دارم. قدر و ارزش رهبری عقیدتی که شما 22سال پیش از آن صحبت میکردید را بهتر فهمیدم. الآن دیگر زنان و مردان شریف از سراسر دنیا به رموز انقلاب ما پیبردهاند. بنظرم آنها هم پرتوی از وجود شما را گرفتهاند».
«بعد از فروغ اشرف (حماسه مجاهدین در پایداری روزهای ۶ و ۷مرداد) بهمدت چند روز بهخاطر بعضی از شهدا خیلی سوختم. بهخصوص وقتی چهره غمگین ولی بسیار پر صلابت شما را در اولین مراسم شهدا دیدم، آتشی تمام وجودم را فرا گرفت. بهخاطر شهید آسیه و صبا هم خیلی سوختم چون هم رزم ما بودند و از سنین کودکی آنها را میشناختم. ولی به هر حال آن ابتلاء هم گذشت. این روزها احساس میکنم هویت جدیدی دارم. با برادر هم رابطه خیلی عمیقتری دارم. قدر و ارزش رهبری عقیدتی که شما 22سال پیش از آن صحبت میکردید را بهتر فهمیدم. الآن دیگر زنان و مردان شریف از سراسر دنیا به رموز انقلاب ما پیبردهاند. بنظرم آنها هم پرتوی از وجود شما را گرفتهاند».
یکی از یاران یاسر در خاطرهای درباره روحیه شاد و سرزندهٴ یاسر مینویسد:
«یکبار در اشرف با یاسر و تعدادی دیگر از بچهها به دریاچهٴ نور رفته بودیم. … درست همان لحظه که بلندگوی دشمن فریاد میزد و میگفت «جوانیتان را به هدر ندهید» و ما را به ناامیدی دعوت میکرد، یاسر خندید و رو به بلندگوی دشمن گفت: «نا امیدی ما رو با خودت به گور خواهی برد!»
یاسر جزو مجاهدانی بود که برای نگاهبانی از اموال مجاهدین در اشرف ماند. او در سال ۹۱ در مورد تعهد خود و ارادهٴ خود برای پایداری و انجام مسئولیتهای خود در این دوره نوشته بود:
«هدف از همان اول مبارزه با دشمن آزادی مردم ایران و سرنگونی آن بوده، لذا به هیچکدام از لذتها و مزایای دنیا چشم ندوختهام. اگر روزی 24 بار و هر بار و هر ساعت 60 بار مورد سؤال قرار بگیرم بدون تردید پاسخ خواهم داد ”هیهات مناالذله“ من با سازمان و همه ارزشها و مظاهر آن هیچ و هیچ چیز کم ندارم، پس یا در جنگ رو در رو در اشرف با دشمن یا مزدوران آن در خون خواهم غلطید و یا برای ورود به جنگ و مرحله بالاتر و پیمودن مسیر تا تهران خواهم رفت. یاسر حاجیان ۲۸آبان ۹۱»
و آخرین کلمات عهد و پیمان و سوگندهای یاسر نیز عزم درخشان او و مسئولیتپذیری تمام او را نشان میدهد: او در هشتم مرداد ۹۲ نوشت:
«... اجازه نخواهم داد و نخواهیم داد که دشمن طرح خود را پیش ببرد و ضعف و سستی و ذلت را به درون ما بریزد. این سه مرز سرخ اساسی در هر زمان و در هر مکان خواهد بود و از آن دفاع خواهم کرد. در این راه روی سوگند خود با خدا و خلق پای میفشارم…
«... اجازه نخواهم داد و نخواهیم داد که دشمن طرح خود را پیش ببرد و ضعف و سستی و ذلت را به درون ما بریزد. این سه مرز سرخ اساسی در هر زمان و در هر مکان خواهد بود و از آن دفاع خواهم کرد. در این راه روی سوگند خود با خدا و خلق پای میفشارم…
در اجرای مأموریت تاریخی خود استوارتر از همیشه در یکان۷۲ ثبتنام میکنم... اکنون باید برای جنگ صد برابر و تهاجم حد اکثر آماده شد و برای غلبه بر دشمن و هم دستان آن حاضر گفت و فریاد زد: بیا بیا»
به یقین، عزم و ارادهٴ شهیدان قهرمانی چون یاسر حاجیان، عزم هر ایرانی را برای انقلاب و سرنگونی حکومت ضدبشری ولایتفقیه، صیقل خواهد زد.
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید