زندگینامه شهید
متولّد۱۳۵۸ ـ تهران
تحصیلات: متوسطه ـ آلمان
تحصیلات: متوسطه ـ آلمان
«قهرمانی، نامی است.
تو میتوانی آن را بر پهلوانی بنهی
که بازوهای تنومندی دارد.
اما من آن را بر تو میگذارم
که دلی عاشق
و سری پر مهر مردم داشتی»
«چه افتخاری از این بالاتر که ما هم لیاقت این مشی و این آرمان که پایه گذارش سرور شهیدان حسین بن علی است را داشته باشیم و مگر او نگفته بود که هر زندهای ناگزیر روندهٴ راه من خواهد بود؟ … هیچکس شک ندارد که به قول سعید محسن، خون ما برندهترین سلاح ماست». فرازی از نامه امیر نظری به رهبر مقاومت 2 ارديبهشت 1390.
مجاهد قهرمان امیر نظری جوان مجاهد و پرشوری بود که از همهٴ مواهب یک زندگی مرفّه در اروپا برخوردار بود. اما با غیرت مجاهدی و با عشق به میهن، به میدانهای مبارزه برای آزادی شتافت و با آگاهی و ایمان تمام انتخاب کرد که خونش سلاح این مبارزه مقدس باشد.
او زندگیش را اینگونه شرح داده است:
«من در سال 1358 در تهران متولد شدم. سه سال در ایران بودم» «… در سن کودکی همراه مادرم در زندان اوین بودم».
«سال 62 برای وصل به سازمان از ایران خارج شدیم… . تا سال 65 در مدارس سازمان کلاس اول و دوم را گذراندم. … در سال 69 کلاس پنجم بودم و اواخر آن جنگ کویت شروع شد و تازه اول راهنمایی را شروع کرده بودم که… به آلمان رفتم.
امیر در سال 76 درس و تحصیل خود در آلمان را کنار گذاشت و مبارزه برای مردمش در ارتش آزادی را انتخاب کرد.
او زندگیش را اینگونه شرح داده است:
«من در سال 1358 در تهران متولد شدم. سه سال در ایران بودم» «… در سن کودکی همراه مادرم در زندان اوین بودم».
«سال 62 برای وصل به سازمان از ایران خارج شدیم… . تا سال 65 در مدارس سازمان کلاس اول و دوم را گذراندم. … در سال 69 کلاس پنجم بودم و اواخر آن جنگ کویت شروع شد و تازه اول راهنمایی را شروع کرده بودم که… به آلمان رفتم.
امیر در سال 76 درس و تحصیل خود در آلمان را کنار گذاشت و مبارزه برای مردمش در ارتش آزادی را انتخاب کرد.
«با خیلیها صحبت کردم و تصمیمم را برای پیوستن به ارتش آزادیبخش گرفتم و درسم را ول کردم… و در تاریخ ۲۳/۱/۱۳76 به عراق و قرارگاه اشرف اعزام شدم».
او درباره انگیزهاش از پیوستن به ارتش آزادی نوشت:
«همهاش زیر سر رژیم ضدانسانی خمینی بوده و جنایاتی که رژیم در حق رشیدترین فرزندان ایران کرده است از شکنجهها تا اعدامها، دل هر انسانی را به درد میآورد.
«همهاش زیر سر رژیم ضدانسانی خمینی بوده و جنایاتی که رژیم در حق رشیدترین فرزندان ایران کرده است از شکنجهها تا اعدامها، دل هر انسانی را به درد میآورد.
… در درجه اول (برای) سعادت خودم، و در درجات بعدی علاقه زیادی که به تکتک مجاهدین دارم، … ، در این مدت که در اروپا بودم، هر دو دنیا را دیدم. و بنابراین انتخابم از روی آگاهی کامل میباشد».
امیر پس از پیوستن به ارتش آزادی، آموزشهای مختلف نظامی را پشت سر گذاشت و بهزودی به مجاهدی توانمند و کارآمد تبدیل شد که بهرغم جوانی بسیار، از عهدهٴ سختترین امور رزم، از جمله، انتقال تانکها و زرهیها، بهوسیله کفیها و کمرشکنها برمیآمد.
اما درخشش خیرهکننده امیر در عرصه آرمانی و رویارویی با دشوارترین ابتلائات این میدان بود. فهم عمیق او از انقلاب ایدئولوژیک و عبور سرفرازانه از آن، امیر را به انقلابی برجسته و مجاهدی وارسته تبدیل کرد که مسئولانش میتوانستند به او و استحکام و جنگندگی او در هر زمینه تکیه کنند. از جمله طی 10سال پایداری پرشکوه مجاهدین در اشرف و در حمله و هجومهای جنایتکارانهٴ مزدوران مالکی، امیر همواره در صف مقدم، در مقابل حوادث سینه سپر میکرد. یقین امیر به انقلاب و پیروزی محتوم را میتوان در تمام نوشتههای امیر دید. او از جمله، در نامهیی به رهبر مقاومت چنین نوشته است:
«رهایی و یگانگی دست یافتنی است، به خدا دست یافتنی است. توان و ظرفیت مجاهد خلق حد و مرز نمیشناسد، به خدا نمیشناسد.
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است، مقام آدمیت».
بنگر که تا چه حد است، مقام آدمیت».
با این ادراک عمیق، امیر برای انجام مسئولیتش در اشرف و در نگاهبانی از اموال مجاهدین اعلام آمادگی کرد. او در 28آبان 91 نوشت:
«.. اعلام میکنم که ماندنم در اشرف را بالاترین پرداخت و منت از طرف سازمان میدانم... تعهد میدهم… به همه سختیها و توطئههای دشمن بیابیا گفته و برای سنگینترین مسؤلیتهای مرحله سرنگونی حاضر باشم. امیر مسعود نظری»
امیر که سرشار از عشقی عمیق نسبت به همرزمانش بود، بعد از موشکباران «لیبرتی» در۲۱بهمن ۹۱، طی نامهیی برای یکی از یارانش نوشت:
«با سلامهایی آتشین به گرمی مبارزهای که تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خون ادامه خواهیم داد.
دیروز صبح شتابزده بیدار شدیم و خبر تهاجم موشکی به لیبرتی و اینکه شهید و مجروح هم داریم را شنیدیم. نمیدانید که چه احساس جانگدازی داشتم. مستمر چهره همه بچهها از جلوی چشمانم میگذشت و نمیدانستم که این بار نوبت وداع با کدامین عزیز است. … خبر شهادت یلان قهرمان، مهدی عابدی، هادی شفیعی و سایرین را شنیدم… کاش با آنها میبودم و رستگار میشدم ٍ … میتوانم حدس بزنم که تاثیر این خونها… تا کجا عزم ارادهٴ مجاهد خلق را صیقل میزند».
«با سلامهایی آتشین به گرمی مبارزهای که تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خون ادامه خواهیم داد.
دیروز صبح شتابزده بیدار شدیم و خبر تهاجم موشکی به لیبرتی و اینکه شهید و مجروح هم داریم را شنیدیم. نمیدانید که چه احساس جانگدازی داشتم. مستمر چهره همه بچهها از جلوی چشمانم میگذشت و نمیدانستم که این بار نوبت وداع با کدامین عزیز است. … خبر شهادت یلان قهرمان، مهدی عابدی، هادی شفیعی و سایرین را شنیدم… کاش با آنها میبودم و رستگار میشدم ٍ … میتوانم حدس بزنم که تاثیر این خونها… تا کجا عزم ارادهٴ مجاهد خلق را صیقل میزند».
امیر این عاشق و شیدای آزادی ایران، در روز دهم شهریور در قتلعام اشرفیان بهشهادت رسید. خون او اکنون، با همهٴ جوانان ایران، و عاشقان ایران، سخن میگوید. با یاد و الگوی او هزاران امیر دیگر برای رهایی خلق ایران اراده خواهند کرد، تا رسالت سرنگونی رژیم ولایتفقیه را به انجام برسانند.
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید