زندگینامه شهید
آمیزهٴ نسیم و پولاد
آمیزهیی از متانت و مهربانی و شکوه و افتادگی و پایداری و تواضع، به استحکام آهن و نرمی آب و نسیم… این همه میتواند تنها در وجود زن انقلابی مجاهد خلق جمع شود، زنی که یک مصداقش پوران است. پوران نجفی. آن که پگاه 21بهمن، خونش بر درگاه سپیده و آفتاب و در زندان آزادی بر زمین ریخت تا نه فقط رسوا کننده رژیم آخوندی، بلکه افشاگر سوداگران حقوقبشر باشد.
زنی برگذشته از همهٴ میدانهای نبرد با هیولای زنستیز و انسانستیز ارتجاع، ارتجاع پلید خمینی…
در سال ۵۷ و در کشاکشهای انقلاب ضدسلطنتی، در حالی که بسیار جوان و هنوز دانشآموز بود وارد عرصه مبارزه شد و سالی بیش طول نکشید که آنچه را میجست، در آرمان و سازمان مجاهدین یافت و سپس در کسوت میلیشیای مجاهد خلق، پرشور و خستگیناپذیر در شهر زادگاهش، رشت، با صفحات نشریهٴ مجاهد به جنگ جهل و ظلمت شتافت.
پس از آن، نوبت دیوارهای بتونی زندانهای قرونوسطایی خمینی و دژخیمان درندهٴ او بود، که 5سال تمام ارادهٴ مقاومت این زن، این رزمنده تسخیرناپذیر آزادی را بیازمایند و سرانجام خاک شوند و به زانو در آیند.
پایان زندان و بازگشت مجدد به آغوش خانواده، صحنهٴ دیگری برای آزمودن عیار انقلابی این زن مجاهد خلق بود، اما هیهات که پوران، اسیر جاذبههای زندگی عادی شود. این چنین بود که او با پای سر، در پی آرمان آزادی و برابری، درصدد وصل مجدد به سازمان برآمد چرا که برای او سازمان مجاهدین خلق ایران، تجسم آرمان بود و همهٴ آرزوهایش بود. در سال ۱۳۶۶ به صفوف ارتش آزادیبخش پیوست و با سازماندهی در یکانهای رزمی پیاده و سپس یکانهای زرهی، آنچه را که در توان داشت در کفهٴ جنگ آزادیبخش نهاد.
اما آنچه زر وجود این زن مجاهد خلق را ناب و صافی ساخت، انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین با الگو قرار دادن مریم رجوی بود. و چنین بود که پوران در برابر هر سختی، رویینتن و در برابر هر ابتلایی. شاکر گشت.
پس از آن، نوبت ابتلایی دیگر بود، ۱۰سال پایداری پرشکوه در اشرف تحت محاصره و پوران دلیر و قهرمان، سرخترین فصل دفتر عمر خود را در لیبرتی نگاشت، با خون سرخ و جوشان خود. او از جمله در عهدنامهای نوشته است:
«من بهعنوان یک زن انقلابی مجاهد خلق… اکنون با شکر و افتخار… در مرحله جدید هم که فاز صعود و ارتقاء مجاهدین و کانون استراتژیکی نبرد است، بر سوگند خون و نفس پا میفشارم و بر موارد زیر تأکید میکنم:
صادقانه و خالصانه کلیهٴ پیمانهای امضا شده پیشین خود را تجدید و با سلطان نصیر جمع، بدون هر گونه شکاف تراز و یکسویه میکنم.
از جمع خواهران میخواهم که بر روی مسئولیت پذیری من در مرحله جدید تا هر کجا حساب کنند.
میتوانم و باید در این مسیر راهنما و راهگشا و کمککار بقیه باشم تا پیروزی را به هر قیمت محقق کنیم.
سلام بر خواهر مجاهد پوران نجفی، روزی که چشم به این دنیا گشود. روزی که برای رهایی خلق و میهنش بپا خاست، از همه چیز خود گذشت و سلاح به دست گرفت. و روزی که چهره در خون کشید و رستگار شد. بیگمان پرچم مقاومتی را که او بر دوش میکشید توسط خواهران و برادران همرزمش و همچنین توسط دو فرزندش، ناهید و مسعود، تا روز فتح تهران حمل خواهد شد. در آن روز پوران با چهرهٴ تابان و خندان خود از اوجها نظارهگر میهنی خواهد بود که آن همه به آن عشق میورزید.
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید