زندگینامه شهید
من فاطمه عباسی، قسم میخورم تمام زندگیم مجاهدین باشه. حاضر حاضر حاضر
یا أیّتها النّفس المطمئنّة ارجعی إلی ربّک راضیةً مّرضیّةً فادخلی فی عبادی وادخلی جنّتی
مادر قهرمان، فاطمه عباسی متولد سال ۱۳۱۵ در روستای آزاد علیای زنجان به دنیا آمد. او که ۶ فرزند داشت، از سال ۵۸ همپا و همرزم با فرزندان مجاهدش وارد مبارزه شد و در کسوت یک مادر مجاهد به فعالیت پرداخت. در دوران مبارزهی سیاسی افشاگرانه، او پا به پای قاصدان آزادی یعنی میلیشیای مجاهد خلق، به فروش نشریه میپرداخت. پس از سی خرداد سال ۶۰ و با آغاز مقاومت سراسری علیه استبداد، مادر با شوری بسا بیشتر از قبل، در صحنه ماند و مسئولیت تدارک رسانی به رزمندگان مجاهد خلق را به عهده گرفت.
مادر فاطمه، در سالهای آغازین مقاومت، همزمان در رسیدگی و سرکشی به خانوادهی زندانیان مجاهد، هم فعالانه شرکت داشت.
مادر در سال61 دستگیر و از همان ابتدا به سلول انفرادی منتقل شد و مدت 7ماه در انفرادی و تحت بازجویی وزیر شکنجههای شدید بود.
مادر در سال61 دستگیر و از همان ابتدا به سلول انفرادی منتقل شد و مدت 7ماه در انفرادی و تحت بازجویی وزیر شکنجههای شدید بود.
مادر قهرمان مجاهد خلق در مصاحبهای در مورد دوران اسارت و شکنجهاش گفته است:
«در اولین بازجویی اینطوری بود که من را به صندلی بسته بودند، بهمن خاتمی و بهروز و سلمان سمیاری بودند که شلاق میزدند، این بازجویی اول بود، بعد در ماه رمضان من را همراه دخترم بردند، نمیدانستم میخواهند شلاق بزنند..»...
«در اولین بازجویی اینطوری بود که من را به صندلی بسته بودند، بهمن خاتمی و بهروز و سلمان سمیاری بودند که شلاق میزدند، این بازجویی اول بود، بعد در ماه رمضان من را همراه دخترم بردند، نمیدانستم میخواهند شلاق بزنند..»...
جلادان خمینی حتی در ماه رمضان، مادر را از افطار تا سحر شلاق میزدند وزیر شکنجه بینی او را شکستند. اما مادر قهرمانانه ایستادگی کرد و شکنجهگران را به زانو در آورد.
در سال ۱۳۶۴ پس از ۳سال از زندان آزاد شد. رژیم خمینی فرزند قهرمان مادر عباسی، مجاهد شهید ابوالفضل مولایی را در سال۷۰ در زندان زنجان اعدام کرد. اما مادر، شهادت فرزند دلیر خود را با سرفرازی، سرمایهٴ ادامه نبرد با جنایتکاران عمامهدار کرد.
سرانجام مادر در سال ۱۳۸۴ همراه با سه فرزند مجاهدش به ارتش آزادیبخش پیوست و سوگند مجاهد بودن و مجاهد ماندن خورد.
مادر از آن پس در کسوت یک رزمنده ارتش آزادی در صفوف مجاهدین در اشرف و لیبرتی سرشار و الهامبخش رزمندگان جوان شد.
مادر از آن پس در کسوت یک رزمنده ارتش آزادی در صفوف مجاهدین در اشرف و لیبرتی سرشار و الهامبخش رزمندگان جوان شد.
مادری دلجوان و بیقرار که با عبور از انقلاب مریم رهایی به اوج رسیده بود، آثار طبیعی گذر ایام عمر را برنمیتافت و به گواهی همهٴ یارانش، در هر برخورد و صحبتی، روح جوانی و سرشاری را حتی به جوانان هدیه میکرد.
کلام و سوگند مادر فاطمه در یک نشست عمومی همیشه در گوش مجاهدین زنگ میزند که خروشید: ”من فاطمه عباسی، قسم بخورم تمام زندگیم مجاهدین باشه. حاضر حاضر حاضر“
عشق و علاقه و عواطف او به همه فرزندان مجاهدش و روحیهی بدهکارانهٴ او بیشک در ذهن و ضمیر رزم آوران ارتش آزادی نقش بسته است. او برای مجاهدین مادری مهربان، صمیمی، دلسوز با عواطف بیشائبه و در عین حال همرزمی سرزنده و شاداب بود، عواطفی که تا آخرین لحظه زندگی و در دوران سخت بیماری بهرغم همه دردهایی که داشت نثار همگان میکرد.
عزم استوار مادر برای مجاهدت تا بدانجا بود که حتی در بستر بیماری نیز بر عهد خود تأکید میکرد.
مادر قهرمان در تاریخ ۲۳شهریور سال ۱۳۹۴ در نامهیی به رهبر مقاومت نوشت: «برادر مسعود جان! ما مجاهدین با الگوی ۳۱۳ (کدی که مجاهدین در گفتگوهای درونی خود برای یکانهای پایداری تا به آخر بهکار میبرند) مقاومت میکنیم و میجنگیم همانطوری که طالوت پیروز شد و داوود با یک فلاخن جالوت را نابود کرد. ما هم با همین لشکر ۳۱۳ و شورای مرکزی رژیم را سرنگون میکنیم... . مقامت میکنم و تسلیم نمیشوم... . قربانتان فاطمه عباسی ۲۳شهریور ۹۴»
درود به مادر قهرمان فاطمهٴ عباسی که در شب هفتمین روز شهادت فرزندان مجاهدش در لیبرتی به آنها پیوست. روحش قرین رحمت باد
و یاد او همچون دیگر شهیدان و صدیقین مجاهد خلق در قلب همهٴ مجاهدین زنده است و الهامبخش!
و یاد او همچون دیگر شهیدان و صدیقین مجاهد خلق در قلب همهٴ مجاهدین زنده است و الهامبخش!
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید