زندگینامه شهید
زهرا باقری در سال۱۳۴۰ در جنوب تهران به دنیا آمد، با آغاز قیام مردم علیه نظام سلطنتی پا به عرصهٔ مبارزات سیاسی و اجتماعی گذاشت و در تظاهرات مردمی علیه حکومت شاه شرکت فعال داشت و همزمان نیز با سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد.
او بعد از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی به تبلیغ گسترده اهداف سازمان پرداخت و از انقلاب سال۵۷تا ۳۰خرداد ۶۰ فعالانه در جهت تحقق اهداف سازمان فعالیت میکرد.
وی در سال۱۳۵۸ وارد دانشگاه علم و صنعت تهران شد و در رشتهٔ مهندسی مکانیک مشغول تحصیل شد، و در سنگر دانشگاه نیز همچنان به مبارزه فعالانهٔ خود ادامه داد.
پس از بستهشدن دانشگاهها در جریان کودتای فرهنگی خمینی موسوم به «انقلاب فرهنگی» زهرا از دانشگاه پا به عرصهٔ اجتماع گذاشت، و فعالیتهای خود را از کوی دانشگاه به کوچهها و خیابانهای شهرگسترش داد.
اندکی بعد از سی خرداد ۶۰ زهرا برای مدتی کوتاه در تابستان سال۶۰ دستگیر شد، پس از مدت کوتاهی آزاد شد و مجدداً فعالیتهای خود را پی گرفت اما دوباره در آبانماه ۶۰ دستگیر گردید و این دستگیری پایانی جز سفری سرخ و خونین نداشت.
زهرای قهرمان پس از حدود دو ماه مقاومت قهرمانانه در مقابل شکنجههای دژخیمان خمینی در اوین، سرانجام در ۱۲دی ۱۳۶۰ به تیرک اعدام بسته شد و جاودانه شد.
در این روز زهرا همراه با ۳۷مجاهد دیگر به گلولههای آتشینی که قلبشان را نشانه رفته بود سلام کرد و به استقبال مرگ سرخ شتافت، او ایستاده مردن را بر زندگی بر روی زانوان ترجیح داد و سبکبال پر کشید.
گزیدهای از وصیت نامه مجاهد شهید زهرا باقری:
بهنام خدا. پدر و مادر عزیزم سلام و خداحافظ. بسیار دوستتان میدارم. امید داشتم که میتوانستم زحماتی را که برایم در دوران عمر کوتاهم کشیدهاید و کم نبود جبران میکردم، اما فرصت نبود.
انشاالله که مرا میبخشید، چون در اینصورت خیلی راحتتر مرگ را پذیرا میشوم. دلم میخواست که میماندم و با توشه و باری کافی به خدمت خدایم میرفتم اما خوب امکانش نبود. امیدوارم خدای بزرگ رحمتش را شامل حالم گرداند و کمکم کند.
دلم میخواست آن خدمتی را که همیشه آرزویش را داشتم که به خدا و مردم کنم میتوانستم انجام دهم، اما افسوس که زمان آن فرصت را به من نداد. خدایا امیدوارم که با رحمت و کرمت به من بنگری. امیدوارم که در این لحظه تمامی دوستان و آشنایانم کوچکترین کدورتها و ناراحتیها را از من از دلهایشان بزدایند و برایم از خدای متعال تقاضای آمرزش بنمایند.
برادرهای عزیزم دلم خیلی برایتان تنگ شده. باشد که شما بتوانید زحمات پدر و مادرمان را جبران کرده و جای مرا برایشان پر کنید. برایتان آرزوی موفقیت داشته و تنها پیامم برایتان این است که خوب فکر کنید، سپس عمل کنید. خدا نیز یاریتان خواهد کرد. برای خواهرتان نیز دعا کنید که بسیار دوستتان داشت.
خدایا، از گناهانم در گذر و رحمت خود را بر من عطا فرما.
خدایا، مرگ حق است و سرانجام هر زندگی میباشد. فقط امید به رحمتت میتواند پذیرش آنرا راحت نماید.
اشهد ان لا اله الا الله – اشهد ان محمدا رسولالله – اشهد ان امیرالمومنین علی ولیالله
تمامی قوم و خویشان را سلام برسانید.
ساعت ۶ بعدازظهر ۱۲/۱۰/۶۰… تا آخرین لحظه به یاد شما و درد و رنجهایتان بودم. دوستتان دارم تا آخرین لحظه.
امضا: زهرا باقری ورکیانی
مزار پاک زهرا در بهشت زهرا، قطعهٔ ۹۲، ردیف ۵، شماره ۷۳ با این قطعه شعر مزین شده است.
خوشا آنان که با ایثار هستی ز هستی دیده پوشیدند و رفتند
خوشا آنان که وقت دادن جان به جای گریه، خندیدند و رفتند
بهخاطر این شعر پر معنا بود که پاسداران رژیم خمینی پدر و مادر این شهید را بسیار اذیت کردند و بارها و بارها سنگ مزار زهرا را شکستند. چرا که رشادت و خندیدن در برابر هیبت مرگ را بر نمیتافتند؛ چون مرگ خودشان را در آن میدیدند.
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org