728 x 90

با یاد مجاهد شهید حمید ابوالفتحی

مجاهد شهید حمید ابوالفتحی
مجاهد شهید حمید ابوالفتحی

محل تولد: -
شغل: راننده
سن: 39
تحصیلات: -
محل شهادت: همدان
تاریخ شهادت: 10-9-1363
محل زندان: -

زندگینامه شهید


مجاهد شهید حمید ابوالفتحی در سال۱۳۲۴ در شهر نهاوند متولد شد و در آنجا به تحصیل پرداخت، اما به‌علت مشکلات و تضییقات اقتصادی خانواده، موفق به ادامه تحصیل نشد و به کار مکانیکی و رانندگی پرداخت.

حمید مدتی در اداره بهداشت شهرستان نهاوند به‌عنوان راننده کار می‌کرد، در همان دوران مجاهد شهید مرتضی لبافی‌نژاد نیز در همان اداره به کار مشغول بود.

برخوردها و شخصیت انقلابی دکتر لبافی‌نژاد تاثیرات بسیاری بر روی حمید گذاشت و صحبت‌ها و راهنماییها و نهایتاً شهادت دکتر، اولین جرقه‌های شناخت و آگاهی نسبت به عامل و مسبب اصلی دردها و رنج‌های توده‌های محروم، یعنی حاکمیت ر‌ژیم ضدخلقی شاه، و انگیزه‌ٔ مقاومت و مبارزه در برابر آن را در او برانگیخت.

با اوجگیری قیام، حمید در تظاهرات و حرکتهای مردمی شرکت می‌نمود و پس از پیروزی انقلاب، اگر‌ چه رابطه مستقیمی با سازمان نداشت، اما با مشاهده عملکردهای خائنانه‌ٔ ارتجاع حاکم از یک‌سو و درک حقانیت مواضع و عملکرد مجاهدین و بردن پیام مجاهدین به میان مردم، تلاش می‌نمود.

پس از ۳۰خرداد۶۰ و یورش وحشیانه خمینی ضدبشر و دار و دسته جنایتکار او برای نابودی و کشتار دستجمعی رشیدترین فرزندان خلق و نیز با شروع و گسترش مقاومت انقلابی مسلحانه، حمید در کشاکشی سخت به‌سر می‌برد.

شنیدن خبر شهادتهای قهرمانانه میلیشیای دلیر، هر لحظه بر احساس مسئولیت او نسبت به ادامه راه شهیدان می‌افزود و سرانجام مصممانه بر آن شد تا پای در راه سرخ انقلاب گذارد و به‌طور حرفه‌یی به فعالیت بپردازد. از این‌رو برای پیوستن به سازمان بعد از ۲بار تلاش ناموفق، سرانجام در اواخر تابستان ۶۲ توانست در منطقه سنندج، خود را به یک واحد از پیشمرگه‌های مجاهد خلق برساند.

هنوز ۲ماه از ورود او به منطقه نگذشته بود که درگیریهای شدید و گسترده‌ٔ ”آلان“ آغاز شد. او که تا آن موقع در قسمتهای صنفی مقر مجاهدین کار می‌کرد، به‌رغم بیماریهای متعدد و وضع جسمی نامناسبی که داشت، مصرانه از مسئولان مقر درخواست کرد به صفوف مقدم جبهه اعزام شود تا در کنار همرزمان مجاهدش به مقاومت برخیزد. سرانجام با اصرار زیاد او بالاخره موافقت شد که در کارهای خدماتی پشت جبهه انجام وظیفه نماید.

 

با اعزام حمید «خدر» به مناطق درگیری، او با عشق و شور وصف ناپذیری به انجام مسئولیتهای مختلف از جمله رساندن تدارکات، انتقال مجروحان و... . پرداخت، و در جریان جابه‌جایی چند واحد از پیشمرگه‌های مجاهد خلق و در گیری شدید و نبردی رودررو با مزدوران دشمن، آن‌چنان جسارت و شجاعت تحسین‌انگیزی از خود نشان داد که یاد و خاطره‌اش هرگز از خاطر همرزمانش محو نخواهد شد.

نمونه‌ای از فداکاری و از جان گذشتگی حمید از زبان یکی از همرزمانش:

“... صبح روز اول آبان۶۲ بود که یالِ ”بناوه“ را برای ورود به ”دیناران“ پشت سر می‌گذاشتیم، ناگهان از چند طرف مورد تهاجم مزدوران رژیم واقع شدیم، طوریکه بلافاصله همه به‌حالت درازکش درآمدیم تا از تیررس دشمن در امان مانیم.

وضعیت‌مان اصلاً مناسب نبود و احتمال ضربه بسیار بالا بود. در آنجا ”خدر“ پیش من آمد و تقاضا کرد به او سلاح بدهم تا با مزدوران دشمن درگیر شود و در این فرصت، سایرین بتوانند از محاصره خارج شوند... به‌محض تحویل سلاح به او، با جسارتی بی‌مانند به همراه چند تن دیگر از همرزمانش به مقابله با آتش شدید دشمن پرداخت. آنها یکساعت با تمام وجود مقاومت می‌کردند و همرزمانشان توانستند در پناه آتش آنها از محاصره خارج شوند.

پس از مدتی همه در یک نقطه جمع شدیم و «خدر» هم پس از مدتی به جمع ما ملحق شد. برای ادامه‌ٔ مسیر می‌بایست از رودخانه‌ٔ پر آب ”زاب“ رد می‌شدیم. اما خستگی و ضعف جسمی تعدادی از همرزمان و به‌ویژه جراحات بعضی از آنها ـ به‌دلیل پرت شدگی از کوه ـ مانعی جدی برای عبور از رودخانه بود.

در اینجا نیز فداکاری و جدیت ”خدر“ در کمک به همرزمان مجروح و خسته‌اش برای عبور از رودخانه، براستی یکی از صحنه‌های پرشور نبردهای حماسی آلان بود.

او بعضی را کول گرفته و تعدادی را نیز با استفاده از شال کمر و... . در عبور از آب کمک کرد. اینها همه در شرایطی بود که به‌علت مشخص بودن محل ما برای دشمن، شدیداً منطقه زیر آتش خمپاره قرار داشت، اما او با تمام وجود تلاش می‌کرد و تنها در فکر این بود که چطور یاران مجروحش را به آن طرف آب برساند، تا مسأله‌ای برای آنان پیش نیاید.

تازه پس از عبور از آب، ۱۳ساعت پیاده روی در منطقه زیرآتش دشمن در پیش داشتیم که در آنجا نیز روحیه‌ٔ بالا و شاداب خدر و کمک فعال او به سایر همرزمانش، فراموش نشدنی است. به این ترتیب بالاخره توانستیم خود را به مقر دیگری رسانده و به یاران مجاهدمان ملحق شویم.

برای من و همه‌ٔ همرزمان ”خدر“، نام او یادآور خلوص، پاکی، صمیمیت، فداکاری و از خود گذشتگی است. او عشق و ایمانش به سازمان را در فداکاری و از خود گذشتگی نسبت به همرزمانش بارها و بارها در سخت‌ترین لحظات نبرد و مقاومت نشان داد و یاد و خاطره‌ای پرشور و درس آموز از خود به‌جای گذاشت. . “ .

”کاک خدر“ برای غالب پیشمرگه‌های مجاهد خلق و مردم روستاهای آلان، چهره‌ای شناخته شده بود. او به‌علت اشتغال به حرفه‌های مختلف، در قسمتهای مختلف صنفی به‌خوبی کار می‌کرد و مسئولیتهای مختلفی در زمینه‌ٔ صنفیِ، ترابری و مکانیکی به‌عهده داشت.

در سال۶۳ مجاهد شهید حمید ابوالفتحی از مسئولان خود تقاضا کرد که برای ادامه انجام وظایف انقلابی‌اش، به یکی از شهرها اعزام شود.

سرانجام در اوایل آذرماه ۶۳ حین انجام یک مأموریت بر اثر تصادف در جاده همدان ـ تهران جان خود را از دست داد و به کاروان شهدای پرافتخار مجاهد خلق پیوست.

چگونگی زندگی پرتلاطم حمید و پیوستن او به صفوف مقدم مقاومت مسلحانه، بی‌تردید یکی از هزاران حماسه پرشوری است که ابعاد عمیق نوین میهن‌مان را به پیشتازی فرزندان مجاهدش به‌خوبی تصویر می‌کند. داستان کشمکشها، تلاطمها و ابتلائات بسیار که از درون آن، عنصر پاکباخته و تطهیر یافته «موحد مجاهد خلق»، هر لحظه درخشنده‌تر و پرتوان‌تر سر بر می‌آورد و در صحنه‌های مختلف مقاومت، شایستگی و توانایی خود را برای بر دوش کشیدن پرچم ظفرنمون انقلاب کبیر خلق‌مان به اثبات می‌رساند.

یادش گرامی باد

 

 

وصیتنامهٔ مجاهد شهید حمید ابوالفتحی

وصیتنامهٔ مجاهد شهید حمید ابوالفتحی

خاطرات


 

 

تصاویر یادگاری


 

 

تصویر مزار شهید


 

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/3cae8410-3d00-41c9-b81a-7bc28c0877f9"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات